فرازي از علم امام جواد


مأمون (هفتمين خليفه عباسي) به خاطر سياست جلب قلوب مردم مي خواست دخترش ام الفضل را به ازدواج حضرت جواد عليه السلام درآورد، بستگان او از اين كار ناراضي بودند حتي اعتراض شديد كردند.

مأمون اوصاف عالي عالي از جمله كمال علم امام جواد عليه السلام را به اطلاع آنها رساند، و پس از گفتگوهاي زياد بنابراين شد كه يك مجلس باشكوهي تشكيل شود و «يحيي بن اكثم» كه فرد زيرك و هوشمندي بود، سؤالاتي از امام جواد بكند، آن مجلس تشكيل شد، يحيي بن اكثم سؤال كند، امام رو به يحيي كرد و فرمود: «به من خبر بده از مردي كه اول روز به زني نگاه كند، حرام باشد، و وقتي كه ساعاتي از روز گذشت، نگاه او به آن روز جايز باشد، و هنگام ظهر، نگاهش حرام باشد و هنگام عصر جايز باشد، و هنگام غروب، حرام باشد و هنگام آخر شب جايز باشد، و نصف شب حرام و هنگام طلوع فجر جايز باشد، بگو بدانم اين مسائل چگونه است؟»

يحيي گفت: سوگند به خدا پاسخ اين سؤال و و جوه آن را نمي دانم.

امام جواد (عليه السلام) فرمود: «اين زن، كنيز شخصي بود، مردي به او در اول روز نگاه او حرام بود، پس از ساعاتي آن كنيز را از صاحبش خريد، نگاه آن مرد به آن زن جايز شد، هنگام ظهر آن كنيز را آزاد كرد،



[ صفحه 34]



نگاه آن مرد به آن زن حرام گرديد، هنگام عصر با آن زن ازدواج كرد، نگاه او به آن زن جايز شد. هنگام غروب آن مرد نسبت به آن زن، «ظهار» كرد و نگاه آن مرد به آن زن، حرام شد، و در آخر شب «كفاره ظهار» را داد و نگاه مرد به آن زن حرام شد، صبح به آن زن رجوع كرد، نگاه به آن زن جايز گرديد!!»

همه ي حاضران از طرح اين مسأله و وجوه آن، حيران شدند - با توجه به اينكه امام جواد عليه السلام در آن وقت نوجوان بود - و به اين ترتيب اقرار به عظمت علمي امام جواد عليه السلام نمودند. [1] .


پاورقي

[1] داستانهاي صاحبدلان، ج 1، ص 105.


بازگشت