بي نيازي خدا از نماز


پرسش شماره 11) آيا خدا به نماز ما نياز دارد كه از ما خواسته است نماز بخوانيم و بر اين امر تأكيد فراواني كرده است؟

در قرآن آمده است: خداي متعال از همه ي عالميان بي نياز است [1] و همه به او نيازمندند. [2] خدا هيچ احتياجي به ما و اعمال ما ندارد. علت اهميت يك عبادت مانند نماز، هرگز به نياز خدا بازنمي گردد؛ بلكه به خواص و آثاري است كه آن عمل در حيات انسان دارد.

نماز لطف و رحمتي از سوي پروردگار به انسان ها است تا به كمال و سعادت اخروي برسند و از آن جا كه پروردگار عالميان مي داند چه چيز براي انسان مفيد است و سعادت اخروي او را تأمين مي كند و چه چيز براي انسان زيان بار و نابود كننده است، او را به انجام واجبات و ترك محرمات مكلف كرده است.

خداوند مي داند كه اگر انسان را به حال خود رها كند، نه تنها به آن منافع و مصالح عظيم دسترسي پيدا نكرده، به كمال و سعادت اخروي نمي رسد، بلكه خود را به ذلت و پستي مي كشاند؛ مانند كودكي كه پزشك براي بهبودي حال او دارويي را تجويز مي كند و ممكن است كودك به سبب ندانستن مصلحت خويش، آن داروي تلخ را نخورد؛ اما پزشك يا پدر او مي داند كه حيات كودك به اين دارو بستگي دارد؛ از اين رو



[ صفحه 40]



دارو را به اجبار به كودك مي خورانند. در واقع پزشك، خوراندن دارو را به كودك بيمار، واجب و ضروري مي داند. [3] .

خداوند مهربان مي فرمايد: نماز را بر پا دار تا به ياد من باشي [4] و هر كس به ياد خدا باشد، دلش آرام و مطمئن مي شود، [5] همچنين مي فرمايد: هر كس از ياد من روي برگرداند، در حقيقت، زندگي سختي خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور مي كنيم. [6] نماز باعث مي شود انسان به گناه آلوده نشود و عامل بازدارنده مهمي در جلوگيري از بدي ها است؛ زيرا نماز انسان را از فحشا و زشتي ها بازمي دارد. [7] .

پرسش شماره 12) اگر خواندن نماز، تشكر و قدرداني از خداست. چرا بايد از خدا تشكر كنيم؟

در پاسخ، توجه به چند نكته، ضروري است:

الف - اصل آفرينش موجودات (از جمله انسان ها) خير محض است و در چيزي كه خير محض باشد و هيچ شري در آن تصور نشود، بحث از جلب رضايت و عدم آن، بيهوده است. [8] هيچ موجودي در اين عالم به اختيار خود پا به عرصه ي وجود نگذاشته است و اساسا خداوند براي آنچه انجام مي دهد، هرگز بازخواست و بازپرسي نمي شود: (لا يسئل عما يفعل...). [9] .

ب - هر چند انسان، بدون اختيار خود به اين جهان آمده است، اما خداوند متعال بر اساس نظم امور، گوهري به نام «آزادي در انتخاب راه» در نهاد انسان قرار داده است؛ يعني خداوند، نظام جهان آفرينش را طوري بر پا داشته كه به اختيار انسان



[ صفحه 41]



منتهي مي شود؛ همان اختيار كه آدمي با آن مي تواند راه سعادت يا طريق كفر و معصيت را طي كند. [10] قرآن كريم مي فرمايد: (انا خلقنا الانسان من نطفة أمشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا - انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا)؛ [11] ما انسان را از نطفه ي مختلفي آفريديم و او را مي آزماييم، پس او را شنوا و بينا قرار داديم. ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد [و پذيرا گردد] يا ناسپاسي كند.

پس نه تنها عذاب الهي درباره ي مجرمان، خلاف عدالت نيست، بلكه كساني كه با سوء اختيار و اراده ي خود الطاف خداوند را ناديده گرفته اند و از هدايت الهي روي گردانده و راه معصيت و كفر را پيشه خود كرده اند، مستحق عذاب الهي هستند، تا بين چنين فردي با انساني كه با حسن انتخاب و اختيار خويش، راه هدايت و عمل صالح را برگزيده است، تفاوتي باشد؛ خداوند مي فرمايد: (أفنجعل المسلمين كالمجرمين - ما لكم كيف تحكمون)؛ [12] آيا فرمان برداران را چون بدكاران قرار خواهيم داد؟! شما را چه شده؟ چگونه داوري مي كنيد؟

ج - اگر چه پا گذاشتن در دنيا به اختيار انسان نيست، اما خداوند نعمت هاي فراواني را در اختيار او گذاشته است تا آينده خود را با آن ها بسازد. در قرآن كريم آمده است: (و الله أخرجكم من بطون أمهاتكم لا تعلمون شيئا و جعل لكم السمع و الأبصار و الأفئدة لعلكم تشكرون)؛ [13] و خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج نمود، در حالي كه هيچ نمي دانستيد، اما براي شما گوش و ديدگان و دل ها قرار داد تا شكر نعمت او را به جا آوريد.

در اين آيه صحبت از ابزار شناخت و اختيار انسان است. انسان با چشم، گوش و عقل، به آگاهي مي رسد و از اين راه حق انتخاب دارد.

واقعيت اين است كه هر كسي از ديگري خدمتي يا نعمتي ببيند، ميل دارد او را بشناسد و از او تشكر كند. بسي جاي تعجب دارد كه انسان اين همه نعمت خوب و



[ صفحه 42]



مفيد دريافت مي كند؛ اما در شناخت صاحب نعمت و تشكر از او، نمي كوشد! [14] .

نعمت هاي بي كران الهي سراسر عالم را گرفته است. هر نفسي كه فرو مي رود ممد حيات است و چون برمي آيد مفرح ذات، پس در هر نفسي دو نعمت موجود و بر هر نعمتي، شكري واجب.



از دست و زبان كه برآيد

كز عهده شكرش به در آيد



بنده همان به كه ز تقصير خويش

عذر به درگاه خداي آورد



ورنه سزاوار خداوندي اش

كس نتواند كه به جاي آورد



با اين همه ممكن است انسان به جهت رو به رو شدن با پاره اي از مشكلات مانند: فقر، بيماري و ظلم هاي موجود و نيز به سبب ناتواني روحي و محدوديت بينش، از ديدن زيبايي هاي عالم و لطف هاي الهي محروم بماند و حتي خداوند را شايسته ي ستايش نداند و زبان به كفر بگشايد؛ اما اين برداشت و اين رفتار، حكايت گر حقيقت نيست. با رجوع به زندگي موحدان راستين و اولياي الهي مي بينيم كه آن ها با وسعت بينش و شناخت درستي كه از خداوند داشتند، با وجود مشكلات و مصيبت هاي فراوان، هم چنان خداوند را سپاس و از لطف و عنايت او سخن مي گفتند.


پاورقي

[1] سوره ي ابراهيم، آيه 8.

[2] سوره فاطر، آيه 15.

[3] ر. ك: كشف المراد، ص 249 - 250.

[4] سوره طه، آيه 14.

[5] سوره رعد، آيه 28.

[6] سوره طه، آيه 124.

[7] ر. ك: تفسير نمونه، ج 16، ص 289-294؛ سوره عنكبوت، آيه 45.

[8] ر. ك: كشف المراد، ص 320.

[9] سوره انبياء، آيه 23.

[10] ر. ك: الميزان، ج 3، ص 14؛ تفسير نمونه، ج 13، ص 375.

[11] سوره انسان، آيه 2 - 3.

[12] سوره قلم، آيه 35 - 36.

[13] سوره نحل، آيه 78.

[14] ر. ك: پيام قرآن، ج 2، ص 36.


بازگشت