معرفت ديني و نماز: دكتر علي شريعتمداري


بسم الله الرحمن الرحيم

ادع الي سبيل ربّك بالحكمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالِّتي هي احسن

در آغاز سخن، توجه برادران را به دو عامل در دوره ي نوجواني و جواني جلب مي كنم كه اين (دو عامل در جلب نظر نوجوانان و جوانان به معارف ديني و همچنين اقامه نماز كه بعد از معرفت ديني، مهمترين و مؤثرترين عامل در تربيت انسان و در تحكيم مباني ديني و اجراي اوامر الهي است نقش عمده دارند. عامل اول ميل به كنجكاوي در نوجوانان و جوانان است. اگر خوب دقت بفرماييد كساني كه خود در دوره ي ابتدائي تحصيل كرده اند يا بعضي كه در دوره ي ابتدايي به تدريس اشتغال داشته اند فراموش نكرده اند كه نوجوانان دائما سؤال طرح مي كنند. سؤالات در زمينه هاي مختلف و طرح سؤالها ناشي از كنجكاوي نوجوانان است. بقدري اين كنجكاوي اهميت دارد كه يكي از بزرگان تعليم و تربيت در عصر ما مي گويد: اين كنجكاوي در كودكان و نوجوانان عامل آموزنده اي است براي بزرگسالان. مي گويند كه كودك آدمي حتي تا دوره ي بلوغ هم وابسته به خانواده است اما اين وابستگي چيزهاي آموزنده هم براي بزرگسالان دارد. ممكن



[ صفحه 60]



است اين نكته به نظر بعضي از برادران عجيب برسد كه جوان يا فرد بالغ چه دارد كه به بزرگسال بياموزد. به ذكر مثالي قناعت مي كنم: پدرو فرزندي مقابل تلويزيون نشسته اند. گوينده مطلبي اظهار مي دارد. نه پدر مي داند و نه پسر. امّا پسر سؤال مي كند ولي پدر سؤال نمي كند (با توجه به اينكه نه پدر مي داند و نه پسر). علت اين است كه كنجكاوي در پدر از بين رفته ولي كنجكاوي در نوجوان همچنان او را براي كسب معرفت و طرح سؤال آماده مي كند. همين طرح سؤال از طرف كودك بزرگسال را هم متوجه مي كند كه آنجا كه نمي داند سؤال كند. وقتي نظريه اي مطرح مي شود و بزرگسال از آن نظر بي اطلاع است، از كساني كه صاحب اطلاع هستند بايد كسب معرفت كند. اين ميل در نوجوانان آنها را به سؤالات مختلف تا اختلاف زن و مرد، اختلاف مذاهب، اصولاً آفرينش جهان، آفريننده ي جهان، وجود خدا و اموري از اين قبيل مي كشاند. يكي از كارهايي كه بايد انجام بگيرد ايجاد آمادگي هم در پدر و مادر و هم در معلمان خصوصاً در دوره ابتدايي است كه بتوانند پاسخهاي ساده و پاسخهاي متناسب و در عين حال قانع كننده در اختيار نوجوانان بگذارند. يعني از اين موهبتي كه خداوند در وجود انسان آفريده و اين كنجكاوي و حقيقت جويي و دنبال علل امور رفتن بايد حداكثر استفاده را بعمل آورند. اما اين مستلزم آمادگي است. مستلزم طرح جوابهاي مناسب، مطالعه و خلاصه طرح مطلب بصورتي ساده است كه براي نوجوان قابل فهم باشد. از اين طريق در ارائه اصول عقايد بصورتي ساده و متناسب بايد اقدام كنند. وقتي معرفت حاصل شد و نوجوان تا حدي متقاعد شد كه خدايي هست، با استفاده از چيزهايي كه در محيط خانه صورت مي گيرد يا در مجامع ديني مي بيند تربيت مي شود. اما خود اين معرفت زمينه را ايجاد مي كند كه براي خودش در همان دوره ي نوجواني طرحي از دين تصوير كند. دليلي بر وجود خدا داشته باشد. اعتقادي به ضرورت دين و نقش دين در جامعه پيدا كند و همه ي اينها مقدمه اي است براي اينكه نماز به عنوان يك فريضه ديني و امري كه در تكامل و رشد انسان تاثير كامل دارد پذيرفته شود. همانطور كه گفته شد انسان مي خواهد به كمال برسد و دلش مي خواهد به يك منبع كمال برخورد كند، مي توان با استفاده از همان كنجكاوي نوجوانان، مسائل را ساده تر به آنها ارائه داد و مطالبي



[ صفحه 61]



را در اختيار آنان گذاشت و بعد از زمينه ي شناختي و معرفتي، آنها را به فهم نماز تشويق كرد. اولاً درست خواندن نماز، آشنا شدن به اصطلاحاتي كه در نماز بكار رفته، غرض از نماز، فلسفه ي اين حكم و عبادت الهي، را به زبان ساده براي نوجوانان بگوئيم تا بتدريج كه رشد مي كنند و به مرحله بلوغ مي رسند به سادگي اقدام به نماز خواندن كنند. خوب مي دانيد افرادي كه به سربازي مي روند بيشتر آنهايي هستند كه كمتر تحصيل كرده اند و موفق به گرفتن ديپلم نشده اند ول متاسفانه اينها هم با اينكه غالباً در خانواده هاي متدين پرورش يافته اند مع ذالك نماز را بلد نيستند در صورتي كه در 19 - 18 سالگي هم به سر مي برند. در هر حال در دوره ي نوجواني به اين صورت بايد عمل كرد كه از كنجكاوي كودكان استفاده كرد، مسائل ساده را با پاسخهاي ساده توأم ساخت و تصويري روشن، قابل قبول، متقاعد كننده از دين و وجود خدا و همينطور ضرورت وجود پيامبران و نقش پيامبران و معاد براي بچه ها تشريح كرد، آنوقت به تعريف و تفسير واژه ها و اصطلاحاتي كه در نماز آمده و صحيح خواندن و آنچه در مراسم نماز معمول است پرداخت. اما در دوره ي نوجواني دو چيز جوانان را دچار اشكال مي كند. برادران روحاني محصوصاً دبيران محترم كه در دوره ي دبيرستان تدريس مي كنند و با جوانان سر و كار دارند بايد متوجه اين دو اشكال بزرگ باشند. اشكال اول جوانان، تضادي است كه ميان علم و مذهب و ايدئولوژي ها مي بينند. جواني چندسال در دوره ي راهنماي درس خوانده و به دوره ي دبيرستان، دوره ي دبيرستان هم زيست شناسي و فيزيك و شيمي و ساير دروس را مي خواند؛ در عين حال با عقايد ديني مخصوصاً در نظام جمهوري اسلامي آشنا مي شود. سخنرانيهاي ديني را مي شنود، در كلاس تعليمات ديني و دروس ديني با گفتار معلم تعليمات ديني سر و كار دارد. تا همين اواخر و شايد هنوز هم در بعضي از خانواده ها، ايدئولوژيهاي صادراتي و كمونيزم كه متلاشي شده وجود دارد ولي خواهران و برادران عزيز بايد توجه كنند مدتها طول مي كشد كه در عامه مردم اعتبار اين ايدئولوژي كه بر يك امر اساسي انگشت نهاده و آن رهايي زحمتكشان و استقرار عدالت اجتماعي است كه حتي گروه كثيري از دانشمندان را هم توانست به خود جلب كند، شكسته شود. يادم هست در سالهاي بعد از شهريور20، سران توده به



[ صفحه 62]



شيراز آمده بودند. نزد يكي از روحانيون معروف. آن روحاني مرد شجاعي بود اينها را پذيرفته بود. از آنها سؤال كرده بود چكار مي خواهيد بكنيد؟ گفته بودند ما مي خواهيم عدالت اجتماعي را در جامعه مستقر كنيم. گفته بود برپايه ي چي؟ گفته بودند: برپايه فلسفه مادي ديالكتيكي. گفته بود: چندسال شما مي خواهيد در اين مملكت اسلامي بمانيد و اين فلسفه را به مردم القا كنيد تا بعد در سايه ي اين فلسفه نسبت به استقرار عدالت اجتماعي قدم برداريد، چرا شما نمي آييد از عقايد موجود استفاده كنيد. چرا از اسلام استفاده نمي كنيد؟ منظورم اين است كه به اينها هم تذكر داده بودند اما جاذبه و قدرت شوروي و خلاصه در عين حال علاقه به بي بند و باري و كنارگذاشتن قيد ديني سبب شد كه گروه كثيري در اين حزب و گروه جمع شوند و متأسفانه تنها اثري كه داشت تزلزل اعتقادات ديني بود و جز شعارهاي توخالي چيزي نبود. نه قدمي عليه امپرياليست برداشته شد نه قدمي در راه رهايي كارگران و زحمتكشان. حالا خوشبختانه اين ايدئولوژي تقريباً در سطح جهان متزلزل شده و ديگر كسي دنبال اين ايدئولوژي نمي رود. اما اين ايدئولوژي تا چندي پيش و هنوز هم در بعضي از گروهها و خانواده ها آن نفوذ و اعتبار علمي خودش را حفظ كرده است. نكته ي ديگري كه كمتر روي آن توجه مي شود تصور تضاد ميان علم و دين، متأسفانه بخاطر نداشتن تصور روشن از علم و نداشتن تصوير روشن از دين است. حتي بعضي علاقه مندان به مسائل ديني هم مي خواهند اينطور صحبت كنند كه بله بين علم و دين تضاد است. متأسفانه نه دبيراني كه به تدريش فيزيك و شيمي و زيست شناسي اشتغال دارند تصور روشني دارند و نه برادران ديني كه مي خواهند در تحكيم عقايد ديني قدمي بردارند آنطور كه بايد و شايد علم را نشناخته اند تا بتوانند به دانش آموز دبيرستان كه در دوره ي بلوغ است يعني دنبال فلسفه زندگي است، دنبال يك نظام فكري است، دنبال يك نظام اعتقادي است، چيزي مي خواهد كه به آن تكيه كند، اما به خاطر برخورد بين تضادهاي ظاهري، تضاد بين علم و ايدئولوژيها و دين سرگردان و حيران است و نمي داند چكار كند. اشكال از اينجاست كه معلم علوم به تصور اينكه علم چيزي است در خلاف جهت دين به تعليمات خودش ادامه مي دهد و معلمان تعليمات ديني به تصور اينكه دين با علم ناسازگار است يا علم



[ صفحه 63]



را بصورت يك فعاليت حسي و اينكه فقط با امور محسوس سروكار دارد و اعتقاد به امور غيرمحسوس مثل امور غيبي ندارد در مقابلش جبهه مي گيرند و اين دانش آموز دبيرستاني حيران و سرگردان، نمي داند بين اين تضادها چگونه تلفيق ايجاد كند؟ چگونه از شر اين تضادها رها شود؟ بعضي دين را كنار مي گذارند و مي گويند پدر و مادر من بي سوادند. بعضي در حال حيرت و ترديد به سر مي برند و به اعتقادات بصورت شك و ترديد نگاه مي كنند و روي همين زمينه، تكليفشان نامعين است. اين است كه تعليمات ديني شما آن اثر را ندارد و اينكه بخواهيد در بين آنها به اقامه نماز بپردازيد و ترغيب و تشويق به نماز خواندن كنيد مي بينيد كه در عمل دچار اشكال مي شويد. اخيراً مقاله اي از آلفرد نورد وايتهد كه استاد برتراند راسل بوده و با او كتاب در رياضي نوشته به چاپ رسيده است. در عين حال يك مطلب فلسفي را نيز آورده است. اين آدمي است كه خوب مي تواند از نفوذ فرهنگي و اجتماعي خودش را نجات دهد با اينكه مسيحي بوده مع ذالك توانسته خودش را نجات دهد. او جهان را بصورت موجود زنده اي كه در محور اساسي اين موجود، خدا قرار دارد معرفي كرده است. اخيراً هم در يكي از مجلاتي كه تازه منتشر شده و شبيه كيهان فرهنگي است مقاله اي نوشته بود كه تضادي ميان دين و علم نيست. سابقاً كتابي به نام ماجراي انديشه از ايشان به شيوه ي ترجمه لفظ به لفظ به چاپ رسيده بود، ولي كتابهاي اساسي تر دارد و در عين حال يك فيلسوف الهي است اما آنقدر افكارش پيچيده است كه برتراند راسل در كتاب فلسفه غرب مي نويسد از وقتي كه وايتهد به امريكا رفته و در دانشگاه هاروارد فلسفه درس مي دهد من عقايدش را درك نمي كنم. اصطلاحاتش پيچيده است و در عين حال كسي است كه در كنار نظريات انيشتين نظريه ارائه داده و اعتبار و اهميت دين را درك كرده است. در همين مقاله كه دو ماه پيش در مجله اي تحت عنوان تضاد علم و دين نوشته بود بخوبي اثبات كرده بود كه افرادي كه دين را آنطور كه بايد و شايد نشناخته اند و اشخاصي كه علم را بخوبي نشناخته اند تصور مي كنند بين اين دو تضاد است و مطالعه اين مقاله هم براي خواهران و برادران سودمند است. علم برخلاف تصور بعضي اينطور نيست كه محدود به امور حس و حامل فعاليتهاي حسي باشد... در يكي از كتابها



[ صفحه 64]



تعريفي از علم از انيشتين نقل شده است مي گويد: علم تلاشي است براي ايجاد هماهنگي بين تجربيات حسي پراكنده و يك نظام اقتصادي. اگر اين هماهنگي بصورت متقاعد كننده ايجاد شد، آنوقت علم حاصل مي شود. ببينيد بحث از يك نظام فكري معين و مستقل مي كند در مقابل تجربيات حسي پراكنده. بنابراين تصور اينكه وقتي همين كلمه غلط علوم تجربي يعني علومي كه حاصل فعاليت حسّي هستند علم نيست، ما وقتي علم را اينطور تعريف كرديم قطعاً تضاد با دين حاصل مي شود. آن وقت شاگرد متحير وسرگردان است كه علم را بپذيرد با اين پيشرفتهايي كه در زندگي بشر بوجود آورده يا دين را بپذيرد. ولي اگر ما بفهميم كه علم نظريه ي مدلل است و خصوصياتي هم دارد، احتمالي است موقتي، امكان تغيير و تحول دارد، بعد دين را هم همان طور كه هست درك كنيم؛ بگوئيم دين، آييني است كه جهان را بصورت خاصي كه از منبع الهي سرچشمه گرفته معرفي مي كند. در منبع الهي ديگر نسبيت و احتمال و شك و ترديد وجود ندارد و در عين حال اسلام ما هم دنبال استدلال و تحقيق است و مي گويد اصول دين را بايد از روي استدلال و تعقل بپذيريد. اگر اين مطالب روشن شود تا حدي در از ميان بردن آن تضادي كه جوانان، بين علم و دين و ايدئولوژيها مي بينند مي تواند مؤثر باشد. در جمله اي كه آيت الله زنجاني هم نقل كردند واقعاً بايد معرفت ديني در ذهن جوانان حاصل شود و من معتقدم تا معرفت ديني حاصل نشود صرف اقامه جماعت و اقامه نماز در مدارس نقشي در تحكيم عقايد ديني و متدين بار آوردن جوانان نخواهد داشت. بنابراين در اينجا مي توان گفت كه علم در جاي خود محترم است و برخلاف تصور، حاصل فعاليتهاي حسي هم نيست و بلكه حاصل ذهن دانشمندان است. اما خصائصش موقتي بودن و احتمالي بودن و متغير بودن است ولي دين نظامي است استوار و محكم و همين نظام محكم است كه پايه ي اخلاق آدمي را تشكيل مي دهد و مناسبات انساني را به بهترين صورت در مي آورد. اصلاً ما مي دانيم تضادي بين اينها نيست. اين همه اسلام در مورد علم توصيه و ترغيب كرده، بنابر اين به نوجوان و جوان مي فهمانيم كه اسلامي كه مي خواهيم به تو معرفي كنيم، نظامي كه مي خواهيم در اختيار تو بگذاريم به جاي آن فلسفه اجتماعي كه دنبال آن هستي، اين نظام نظامي است متين، منطقي،



[ صفحه 65]



مبتني بر دلايل قوي و تو مي تواني با قبول اين نظام به فعاليت علمي ات ادامه دهي و همان ارزش و اعتباري كه براي علم قائل هستي قائل باشي. تكليف ايدئولوژيها را هم همين نظام چه در مناسبات انساني، چه در استقرار عدالت اجتماعي و چه در رشد و تكامل انسان روشن كرده است. اگر اينها را روشن كنيم و زمينه چيني معرفتي ايجاد شود آنوقت شما مي توانيد راجع به اهميت نماز صحبت كنيد. آنجا مي توانيد راجع به رحمانيت و رحيميت خداوند صحبت كنيد. آنجا مي توانيد راجع به معاد صحبت كنيد. آنجا مي توانيد درباره ي قدرت لايزال الهي و تدبير الهي در كليه امور جهان صحبت كنيد تا اين جوان متقاعد شود. در هر مرحله اي تا شما زمينه ي معرفتي را متناسب با مقطع رشد فراهم نكنيد آنچه در زمينه ي زير انجام دهيد پايه اي سست و متزلزل خواهد داشت و با اندك تغييري در محيط زندگي و برخورد با افراد مختلف آن عقايد از بين مي رود و فرد نمي تواند نسبت به اعتقادات خود پابرجا باشد. مسئله ديگر اين است كه در دوره ي بلوغ و جواني، فرد احساس خلاء مي كند. همين تضادها و مشكلات ديگر زندگي، مشكل درسي، مشكل اشتغال، مشكل تشويق خانواده، مشكل برخورد با دوستان، مشكلات بدني، بدني كه در حال رشد است برايش اهميت دارد. اما در عين حال احساس خلاء مي كند. آن خلاء بايد با يك نظام اعتقادي پر شود. لذا نظام اعتقادي اسلام صلاحيت اين را دارد كه هم از لحاظ عقلاني هم از نظر ايجاد شور و هيجان و هم از نظر مقايسه اي نشان دادن ارزش اسلام در قبال ايدئولوژيهاي ديگر و شيوه هاي ديگري كه هنوز در غرب مطرح است اين خلاء را پر كند. در غرب انسان را محترم مي دانند. ما مي گوئيم در قرآن 1400 سال پيش به اين اصل پرداخته است. ولقد كرمنا بني آدم... آنها بحث از همكاري مي كنند، مي گوييم اين بديهي ترين اصول قرآن است؛ تعاونوا علي البر والتقوي، اصل حق و مسئوليت است كه هركسي در جامعه اسلامي مسئول است اينهايي كه مباني دموكراسي را تشكيل مي دهند مگر ما خودمان مجلس شوراي اسلامي نداريم! مگر اين آيه قرآن نيست كه وامرهم شوري بينهم. به اينها بگوييم اين انديشه ها بوده و اصولاً آنچه كه در مناسبات انساني مطرح است بيش از آنچه شما مي گوييد در اسلام مطرح شده است. اينها را براي جوانان بگوييد؛ مقداري از



[ صفحه 66]



مشكلاتشان برطرف مي شود، آرام مي شوند و كمي فكر مي كنند كه بهترين فلسفه زندگي همين نظام اعتقادي است اين را مي پذيرند و آرامش پيدا مي كند و حل مشكلات حتي مشكل تحصيل و شغل و تشكيل خانواده را در سايه همين اعتقاد مي توانند حل كنند.

اميد است اين عمود دين و معراج مؤمنين در سطح جامعه ما به عنوان يك جزء اساسي در زندگي روزمره وارد شود و همه ي ما ناظر نماز خواندن همه در موقع معين باشيم.



[ صفحه 69]




بازگشت