اقامه نماز در حكومت اسلامي


خداوند متعال در سوره مباركه حج در وصف مؤمنين مي فرمايد: (الذين ان مكناهم في الأرض أقاموا الصلاة و آتوا الزكاة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبه الأمور) [1] .

«آنان كه اگر به آنها قدرت و سلطنت و امكاناتي در روي زمين بدهيم، نماز را به پا مي دارند و زكات مي دهند و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند، سرانجام همه كارها از آن خداست»

در آيه شريفه مي گويد اگر به مؤمنين قدرت و مكنت بدهيم اولين كاري كه مي كنند اقامه نماز است، و بعد از نماز، زكات و امر به معروف و نهي از منكر را ذكر كرده است تا بفهماند اولا نماز ركن و مهمتر از زكات و امر به معروف و نهي از منكر است و ثانيا نماز در رديف قبل از زكات و امر به معروف و نهي از منكر كه يك فريضه اجتماعي است ذكر شده تا بعد اجتماعي نماز و اهميت همين بعد، بيشتر روشن شود.

در آيه شريفه يكي از اساسي ترين وظيفه حاكم اسلامي را كه قدرت و حكومت در دست اوست اقامه نماز مي داند. حكومت يك قدرت و ابزار و امكاناتي در دست بشر محسوب مي شود وقتي اين قدرت را مسلمانان به دست آورند، اولين كارشان اقامه نماز در جامعه است. اگر حكومت فقط براي تأمين نيازهاي مادي و رفاهي تلاش كند و درصدد رفع نيازهاي جسماني برآيد، بيمارستان درست كند، راه درست كند، برق توليد كند اشتغال بوجود آورد اگر چه كار بزرگي كرده است اما چون همين كارها را حاكمان غير اسلامي نيز وظيفه دارند، و آنها



[ صفحه 201]



نيز انجام مي دهند، با اين كارها نمي شود نام حكومت را حكومت اسلامي نهاد بلكه حكومت اسلامي بايد به بعد روحاني انسان نيز توجه كند و نيازهاي معنوي و روحاني انسان را برطرف كند و زمينه رشد و تعالي معنويت را در جامعه فراهم سازد و الا با حكومت غير اسلامي فرق نخواهد داشت فرق حكومت اسلامي با حكومت غير اسلامي در اين است كه در حكومت اسلامي، هم بعد مادي فرد و جامعه در نظر گرفته مي شود و آنچه براي رفاه و بهداشت و خدمات عمومي لازم است تأمين و فراهم مي گردد و هم بعد روحي و معنوي فرد و جامعه به دقت مورد توجه قرار مي گيرد و هر چه براي رشد و شكوفايي معنويت و انسانيت و اخلاق لازم است از طرف حكومت فراهم مي شود؛ بلكه رفاه و خدمات مادي در حكومت اسلامي در خدمت معنويت قرار مي گيرد. ولي در حكومت غير اسلامي حالا چه حاكمان، مسلمان باشند و چه غير مسلمان و چه حكومت حكومت مسلمين باشد چه غير مسلمين، فقط به نيازهاي مادي بشر توجه مي شود، و تمام امكانات جامعه در خدمت جسم انسان قرار مي گيرد، و روح به كنج عزلت و غربت مي رود. اگر حكومت اسلامي بخواهد در كنار تأمين رفاه عمومي و رفع نيازهاي مادي به بعد معنوي و روحاني انسان نيز توجه كند و در رشد و تكامل اخلاق و ايمان بكوشد چه معنويتي بالاتر از نماز و كدام واجبي مهمتر از نماز است. فلذا حكومت اسلامي بايد سازكار مناسب فراهم كند و بستر سازي شايسته اي انجام دهد و مردم را به سوي نمازهاي جماعت كه مهمترين مرتبه اقامه نماز است سوق دهد و مساجد را با حضور مردم آباد كند. منظور از اقامه نماز در حكومت اسلامي، اقامه نماز به صورت فردي نيست يعني مراد اين نيست كه حكومت بكوشد افراد در منزل و خانه خودشان نماز بخوانند اگر چه اين هم از جمله وظايف است، چون هر فرد مسلمان و مؤمن نيز بدون نياز



[ صفحه 202]



به دولت و حكومت در سخت ترين شرايط و در محيط غير اسلامي حتي در ميان كفار نيز مي تواند نماز بخواند و اينگونه در گوشه اتاق و به طور مخفيانه نماز خواندن اقامه نماز نخواهد بود، بلكه مراد از اقامه نماز در حكومت اسلامي اين است كه حاكمان اسلامي نماز را سرلوحه تمام اعمالشان و برنامه هاي اجراييشان قرار دهند و اقامه آن را در جامعه و مساجد و ادارات رونق بخشند و نهادينه كنند. همانطوري كه براي سد سازي، راه سازي، نيروگاه و بيمارستان و... اعتبار مي گذارند و برنامه هاي يك يا چند ساله تدوين مي كنند بايد براي اقامه نماز هم اعتبار خاصي تخصيص دهند، در ادارات و مدارس، نمازخانه هاي مناسب و زيبا درست كنند، مديران مدارس، دانشجويان، رؤسا و كارمندان ادارات، همانطوري كه به رعايت وقت و انجام كار ملزم مي شوند به اقامه نماز هم ملزم شوند و به طور قانوني در وقت نماز به مدت چند دقيقه تعطيل رسمي اعلام شود تا هم مردم بدانند و هم مسئوليت و كاركنان كه هنگام نماز همه جا و همه كار تعطيل است و همه مسلمانان به نماز و راز و نياز مشغولند. اين از شأن ممالك اسلامي كه مدعي حكومت اسلاميند دور است كه براي كوچك ترين مسائل اجتماعي توجه كنند و قانون وضع نمايند اما براي ستون دين و ركن ركين اسلام توجه اي نكنند حتي از تشكيل نماز جماعت و ايجاد نمازخانه در ادارات و نهادها كراهت داشته باشند. اين از عجايب روزگار است كه در حكومت اسلامي براي قند و شكر و دخانيات اداره و كارمند و حقوق فراهم مي شود و براي آنها قانون نوشته مي شود ولي براي نماز به اندازه سيگار و روغن نباتي توجه نمي شود، طوري عمل مي شود كه گويا حكومت هيچ نقشي در خصوص نماز ندارد.

حكومتي كردن نماز يك چيز بديع نيست، بلكه در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آنگونه بود كه عرض شد. و امروز يك فريضه مهم فراموش شده است كه در روايات



[ صفحه 203]



متعددي وارد شده است كه هر كس در نماز جماعت شركت نكند و در خانه اش به تنهايي نماز بخواند نمازش، نماز نيست.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: كسي كه بدون علت با مسلمانان در مسجد نماز نمي خواند نماز ندارد. كسي كه در خانه اش نماز مي خواند و از جماعت ما اعراض مي كند غيبت ندارد. كسي كه از جماعت مسلمين اعراض كرده است عدالتش ساقط و قطع ارتباط با او واجب است و اگر پيش امام برده شود امام او را مي ترساند و برخورد مي كند» [2] .

همچنين ابن ابي يعفور از امام صادق عليه السلام نقل مي كند «كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم تصميم گرفت آنها كه در خانه خودشان نماز مي خوانند و در نماز جماعت شركت نمي كنند در منزلشان به آتش بكشاند» [3] .

آن زماني كه حضرت علي عليه السلام در كوفه بودند، به آن حضرت اطلاع دادند كه عده اي از مسلمانان در نماز جماعت شركت نمي كنند حضرت علي عليه السلام به مسجد كوفه آمد و خطبه مهمي خواندند و فرمودند: تعدادي از افراد، در نماز جماعت مساجد ما شركت نمي كنند پس با ما غذا نخورند و نياشامند و با ما مشورت نكنند با ما ازدواج نكنند، از فيه ما چيزي نگيرند يا در نماز جماعت ما شركت كنند همانا به زودي دستور مي دهم آتش در خانه آنها بياندازند و آنها را بسوزانند يا اينكه آماده شوند و در نماز جماعت شركت كنند. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: مسلمانان با آنها قطع ارتباط كردند تا اينكه آنها در نماز جماعت شركت نمودند» [4] .



[ صفحه 204]



اين احاديث كه از نوع برخورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و حضرت امير عليه السلام با كساني كه در نماز جماعت شركت نمي كردند حكايت دارند، بيان مي كنند كه حاكم اسلامي بايد مردم را ملزم به شركت در نماز جماعت كند.

حضرت امير عليه السلام بعد از اينكه زمام امور مسلمين را به دست گرفت به فرمانداران شهرها نامه نوشت نه تنها نماز را به آنها سفارش نمود بلكه اوقات نماز و رعايت آن را نيز تعيين كرد. حضرت در نامه خود به مالك اشتر مي فرمايد: «هنگامي كه نماز به جماعت مي خواني نه با طولاني كردن نماز، مردم را پراكنده كن و نه با بي توجهي، نماز را تباه ساز، زيرا در ميان مردم، بيمار يا صاحب حاجتي وجود دارد. آنگاه كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مرا به يمن مي فرستاد از او پرسيدم با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: «در حد توان ناتوانان نماز بگذار و بر مؤمنان مهربان باش» [5] .

از نامه حضرت امير عليه السلام استفاده مي شود كه حضرت پيامبر اسلام نيز هنگام ارسال علي عليه السلام به يمن در مورد اقامه نماز توصيه كرده است. حكومتهاي اسلامي كه دنبال حكومت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است بايد نسبت به نماز، رويه آن حضرت را در پيش بگيرند.

حضرت امير عليه السلام در خطبه 199 در خصوص اهميت نماز مي فرمايد: «تعاهدوا امر الصلاه، و حافظوا عليها و استكثروا منها، و تقربوا بها، فانها «كانت علي المؤمنين كتابا موقوتا» الا تسمعون الي جواب اهل النار حين سيلوا «ما سلككم في سقر؟ قالوا: لم نك من المصلين»

اي مردم، نماز را به عهده بگيريد، و به آن اهميت دهيد و آن را حفظ كنيد، زياد



[ صفحه 205]



نماز بخوانيد و با نماز، خود را به خدا نزديك كنيد، نماز دستوري است كه در وقت هاي خاص بر مؤمنان واجب گرديده است، آيا به پاسخ دوزخيان گوش فرانمي دهيد، آن هنگام كه از آنها پرسيده مي شود: چه چيز شما را به برزخ كشانده است؟ مي گويند: ما از نمازگزاران نبوديم.

در عهدنامه محمد بن ابي بكر كه از طرف حضرت علي عليه السلام حاكم و والي مصر گرديده بود مي فرمايد: «صل الصلاه لوقتها الموقت و لا تعجل وقتها لفراغ و لا توخرها عن وقتها لاشتغال و اعلم ان كل شي من عملك تبع لصلاتك» [6] .

نماز را در همان وقت مشخص خود اقامه نما، مبادا آن را به خاطر فرصتي كه داري قبل از وقت، به جاي آوري و يا به خاطر كار و اشتغال آن را به تأخير اندازي بدان كه تمام كارهاي تو تابع نماز توست

اگر در نامه هاي حضرت علي عليه السلام دقت كنيم خواهيم ديد نماز را سفارش نكرده است بلكه به اقامه آن به صورت جماعت و يا رعايت وقت آن توصيه و تأكيد شده است، يعني خواندن نماز مفروغ عنه است و نماز خواندن حاكمان اسلامي مقطوع است، توصيه ها به خواندن نماز نيست بلكه به اين است كه متوليان حكومت اسلامي به اقامه نماز همت گمارند و آن را در جامعه ترويج دهند. همين جمله حضرت امير عليه السلام «و اعلم ان كل شي من عملك تبع لصلاتك» [7] همه چيز را در خصوص نماز بيان كرده است. اين جمله مي فرمايد همه چيز تو وابسته به نماز است.

اگر جامعه مدني ريشه در مدينه النبي دارد بايد به مدينه زمان پيامبر اسلام برگرديم و آنچه مورد اهتمام پيامبر به عنوان حاكم اسلامي بوده است، همت



[ صفحه 206]



بگماريم و اگر حكومت ما، علوي است بايد دوران اندك حكومت علي عليه السلام را بررسي كنيم و ببينيم تا چه حد به نماز جماعت توجه داشته است و اقامه نماز را چگونه مورد تأكيد و سفارش قرار داده است. و در هنگامه جنگ چه برخوردي با نماز داشته و هنگام ارسال فرمانداران و استانداران نماز را چگونه توصيه كرده است، ما نيز همان كارها را انجام دهيم. اگر امروز مظاهر دنيا رشد كرده است و امكانات مادي پيشرفت نموده است، نه تنها دليل بر غفلت از احكام الهي نمي شود بلكه بايد به اندازه توسعه امكانات مادي، توجه به واجبات خصوصا نماز بيشتر و عميق تر شود.

اين جاي تأسف و تعجب است كه در حكومت اسلامي استانداران و فرمانداران، رؤساي ادارات كه بخش عمده امكانات در دست آنهاست و تعداد كثيري از مردم به عنوان كارمند و كارگر، زيرنظر آنها قرار دارند نه تنها هيچ توصيه اي به نماز در احكامشان وجود ندارد بلكه در عمل نيز نماز را در دستور كارشان ندارند، بدترين جاي اداره را به نمازخانه ها اختصاص مي دهند و سرايداران و كارگران خدماتي را به نماز جماعت مي فرستند و يا اصلا نماز جماعت اقامه نمي كنند.

نماز را به علماء و ائمه جمع سپرده و امكانات را به دست ديگران داده اند و با تسويل شيطاني كه نماز بايد مردمي باشد به فريضه بزرگ الهي خيانت كرده، مورد بي مهري قرار داده اند. ما ايرانيان چون قرن ها زير چنگال حاكمان فاسق و فاجر قرار گرفته بوديم و از حكومت، جزء قلدري و غارت و زورگويي و تخريب دين و كشتن متدين نشنيده ايم و همان بينش در ذهنمان رسوب كرده است كه از سپردن دين به دست حاكمان اسلامي نيز هراس داريم در حالي كه اولين و ورشنترين وظيفه حاكم اسلامي اقامه نماز است و اين نص صريح قرآن و



[ صفحه 207]



سيره محكم نبوي و علوي است.

حكومت اسلامي تشكيل داديم ولي از اسلام به قوانين بازدارنده آن، آن هم در كمترين سطح مانند مبارزه با مفاسد اخلاقي عمل نموديم و به اين اكتفا كرديم كه مصوبات ما خلاف شرع نباشد و شوراي نگهبان را فقط براي اينكه مصوبات مجلس شوراي اسلامي خلاف شرع و قانون اساسي نباشد تشكيل داديم در حالي كه اين بخش اندكي از وظايف يك حكومت اسلامي است. حكومت اسلامي بايد قوانين غير اسلامي وضع نكند و اجرا نكند و هم بايد قوانين و دستورات شرعي را به اجراء بگذارد.

به عبارت ديگر، ما در وظايف حكومت اسلامي بخش عدميات را گنجانديم يعني گفتيم هر چيزي كه خلاف شرع نباشد قابل اجرا است اما آيا دستورات شرع مانند اقامه نماز پرداخت زكات، امر به معروف و نهي از منكر به وسيله حكومت اسلامي بايد اجرا شود يا نه ساكت مانده بلكه گاها آنها را از وظايف حكومت خارج دانسته و به بهانه وابسته نكردن دين و امورات دين به حكومت اسلامي آن را به دست مردم سپرده ايم. آيا در حكومت اسلامي اكتفاء به اينكه غير شرعي حركت نكنيم كافي است، يا بايد قوانين شرعي را نيز اجرا كنيم؟

نتيجه اين شد كه در جامعه ما فرايض فراموش شده است و از صد نفر، ده نفر نماز نمي خوانند و روزه خواري رونق گرفته، زكات و خمس كاملا فراموش گرديده و امر به معروف و نهي از منكر رخت بربسته است و فقط به چند پيرمردي كه در مساجد كهنه و يا در حال تخريب جمع مي شوند دل خوش كرده ايم، و جوانان ما نيز يا در ماه محرم و يا در مراسم شادي حضور مي يابند و در آنها نيز فقط اصوات بي معنا و يا غير عقلايي مي شنوند.

آيا هيچ از خود سؤال كرده ايم كه در شهر صد هزار نفري اگر صد نفر در نماز



[ صفحه 208]



جماعت شركت كردند و از صد نفر فقط يك نفر خمس و زكات دادند معنايش چيست؟ آيا از خود سؤال كرده ايم كه در حكومت اسلامي متولي فرهنگ كيست؟ و اگر انحرافي و تخلفي در امورات فرهنگي بوجود آيد كه بسيار هم اتفاق مي افتد چه كسي بايد جواب دهد؟ اگر دقت كنيد در مراسمات، نوع پوشش ها، آداب و رسوم جامعه انحرافاتي بوجود آمده و ترك واجبات و غفلت از دستورات دين در جامعه اسلامي، آن هم در حكومت اسلامي رونق گرفته است. اما هيچ شخص يا گروهي و يا هيچ نهاد و ارگاني مسئوليت آن را به عهده نمي گيرد و اگر روزي در حكومت اسلامي همه مردم به علت غفلت اجتماعي نماز را ترك كردند آن وقت وظيفه متولي حكومت اسلامي چيست؟ همه مي دانند تشكيل ستادهاي احياي نماز، زكات و امر به معروف و نهي از منكر بدون پشتوانه مالي و قانوني يك تشكيلات بي خاصيت است.

البته چه بايد كرد كه هنوز اهميت نماز و تأثير آن در جامعه حتي بر متوليان حكومتها نيز روشن نشده است. حضرت ابراهيم به دستور خداوند متعال حضرت هاجر و فرزندش اسماعيل را در بيابان بي آب و علف مي گذارد و آن گاه به خداوند عرض مي كند: (ربنا اني أسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرم) [8] «خدايا من ذريه خودم را در اين سرزمين خشك و لم يزرع در كنار خانه تو ساكن كردم» چرا حضرت ابراهيم عليه السلام اين كار را انجام مي دهد خودش مي گويد: (ربنا ليقيموا الصلاة) يعني خدايا اينها را به اينجا آوردم تا نماز اقامه كنند و آنگاه دعا مي كند كه (فاجعل أفيدة من الناس تهوي اليهم) «خدايا دلهايي را متوجه و متمايل به آنها ساز». اين است اهميت اقامه نماز در مكتب ابراهيم و اسمائيل و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم.



[ صفحه 210]




پاورقي

[1] حج، آيه 41.

[2] بحارالانوار، ج 85، ص 7.

[3] وسايل الشيعه، ج 8، ص 293.

[4] بحارالانوار، ج 85، ص 14.

[5] نهج البلاغه دشتي نامه 53.

[6] نهج البلاغه، صبحي صالح، ص 383.

[7] نهج البلاغه، صبحي صالح، ص 383.

[8] ابراهيم، آيه 37.


بازگشت