خشوع چيست؟


خشوع در لغت به معناي ترس آميخته با تعظيم است. و در اصطلاح به حالتي گفته مي شود كه كسي در برابر سلطاني قاهر قرار گرفته به طوري كه تمام توجهش به وي معطوف گشته و از همه جا بريده باشد.

از رسول خدا پرسيدند: خشوع چيست؟ فرمود: فروتني در نماز و اينكه بنده با تمام قلبش متوجه خدا باشد.

خشوع يك حالت تواضع و ادب جسمي و روحي است كه در برابر شخصي بزرگ يا در برابر حقيقت مهمي در انسان پيدا شده و آثارش در بدن ظاهر مي شود. علامه طباطبايي خشوع را از صفات قلب مي داند و مي فرمايد: «و الظاهر انه من صفات القلب ثم ينسب الي الجوارح او غيرها بنوع من العنايه» [1] يعني خشوع، ظاهرا از صفات قلب است كه به جوارح و غير آن بالعنايه نسبت داده مي شود. در حقيقت خشوع صفت قلب است و آثار آن در جسم انسان ديده مي شود. و نكته ديگر اينكه خشوع كه يك امر قلبي است معلول يك امر قلبي



[ صفحه 151]



ديگر است و آن هم معرفت دروني است.

خداوند متعال هنگامي كه مؤمنين را در قرآن معرفي مي نمايد، خاشع بودن در نماز را اولين صفت آنها ذكر مي كند (قد أفلح المؤمنون الذين هم في صلاتهم خاشعون) [2] در اين آيه شريف نماز خواندن را نشانه مؤمن نمي شمارد بلكه خشوع در نماز را از ويژگيهاي آنان مي شمارد، در اين آيه شريفه دو اشاره وجود دارد يكي اينكه نماز خواندن موضوع مسلم است كه مؤمن انجام مي دهد و قابل ذكر نبوده و نياز به توصيه ندارد. و دوم اينكه مؤمن نه تنها نماز مي خواند بلكه نمازش همراه خشوع است. نماز آنها الفاظ و حركات بي روح و فاقد معني نيست، بلكه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار در آنها پيدا مي شود كه از غير او مي برند و به او مي پيوندند، چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار مي شوند كه بر تمام زرات وجودشان اثر مي گذارند، خود را ذره اي در برابر وجودي بي پايان، و قطره اي در برابر اقيانوس بيكران مي بينند. لحظات اين نماز هر كدام كه در راستاي خود سازي براي او درسي است، و تربيت نفس انسان از آن سود مي برد و وسيله اي است براي تهذيب روح و جان. حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مردي را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازي مي كند، پيامبر فرمود: «اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه» [3] «اگر در قلب او خشوع بود اعضاي بدنش نيز خاشع مي شد». حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «لا يبعث الرجل في صلاته بلحيته و لا بما يشغله عن صلاته بادروا بعمل الخير قبل ان تشغلو عنه بغيره ليكن كر الله» [4] «مرد در نمازش با ريش و يا



[ صفحه 152]



آنچه كه او را مشغول مي كند بازي نكند. به عمل خير قبل از اينكه به غير آن مشغول شويد، سرعت كنيد تا ذكر خدا محسوب شود».

از كلام اميرالمؤمنين عليه السلام استفاده مي شود كه نماز وقتي ذكر محسوب مي شود كه همراه توجه باشد و انسان با خشوع و خضوع به نماز مشغول شود. اين روشن است كه نماز ذكر است «أقم الصلوة لذكري» و ذكر همراه غفلت نمي شود؛ چرا كه اين دو متضاد هم هستند. اگر انسان در نماز به چيزهايي توجه كرد كه حواس او را به خود مشغول كند، ذكر و حضور را از دست داده است. چنين انساني نمي تواند در نماز خاشع شود.

در روايتي داريم كه پيامبر اسلام در هنگام نماز به آسمان نظر مي كرد اما هنگامي كه آيه (قد أفلح المؤمنون الذين هم في صلاتهم خاشعون) [5] نازل شد ديگر سر برنمي داشت و دايما به زمين نگاه مي كرد. [6] .


پاورقي

[1] الميزان، ج 15، ص 3.

[2] مؤمنون، 2.

[3] مستدرك، ج 5، ص 417.

[4] وسايل الشيعه، ج 7، ص 261.

[5] مؤمنون، 2.

[6] بحارالانوار، ج 81، ص 228.


بازگشت