اكتفا به صورت و ظاهر نماز


تكيه كردن به صورت نماز و اعتماد به هيأت ظاهر آن، بدون معرفت عقلي و قلبي به اذكار و اوراد و روح و حقيقت نماز، يكي از عوامل مهم عدم تأثيرگذاري آن است. همانطوري مي دانيم مفهوم نماز و حقيقت آن، در ظاهرش خلاصه نمي شود بلكه نماز علاوه بر صورت و ظاهر، داراي سيرت و باطن نيز هست يعني حقيقت نماز بسي گسترده تر از تصور عده اي است كه آن را در حركات ظاهري محدود دانسته و به همان هيأت صوري تمسك و تشبث جسته اند، آثار نماز به حقيقت و روح آن پيوند و گره خورده است؛ و براي دسترسي و وصول به آن فوايد و آثار، چاره اي جز نفوذ به باطن و قيام به حقيقت آن نيست، و در واقع ذكر بودن نماز هم به همين معناست.



[ صفحه 109]



حقيقت و باطن نماز چيست؟ حضور قلب، فهم معناي اذكار، تعظيم در مقابل عظمت الهي و هيبت و عزت آن ذات ربوبي، رجاء و اميدواري از او، اعتراف و اقرار به بي مقداري و ناچيز بودن خويش از معاني باطنيه و مفاهيم كامله نماز است. [1] چنانچه از امام رضا عليه السلام در اين باب سؤال شد فرمودند: «علت تشريع نماز، توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار است، و مبارزه با شرك و بت پرستي و قيام در پيشگاه خداوند در نهايت خضوع و نهايت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاي بخشش از معاصي گذشته و تعظيم پروردگار». [2] .

بنابراين توقع دست يابي به همه آثار مفيده كه موجب صفاي باطن و جلاي دل و دوري بنده از قاذورات و پليديهاي اخلاقي مي گردد با صرف انجام حركات ظاهريه، انتظاري غيرمنطقي و عقلي مي نمايد چون اكتفا به ظاهر و غفلت از اينكه چه مي گويد و با كه سخن مي گويد و چه مي خواهد و حمد و ثنايي كه بر زبان مي آورد چه معنايي در بردارد چيزي از آثار نماز را برنمي تابد.

پس آنچه كه به نماز معني مي بخشد حركات ظاهريه آن نيست بلكه آن روح نماز است كه فرد نمازگزار را تعالي و كمال مي بخشد. و البته نه تنها نماز بلكه جميع عبادات داراي قشر و صورت، لب و حقيقتي است. ممكن است اگر شرايط را رعايت كند نماز و عبادتش صحيح باشد، ولي مقبول درگاه و پسند خاطر نباشد. و اگر از مرتبه ظاهر به باطن و از صورت به معني پي برد نماز او حقيقت پيدا مي كند. پس بر مؤمن به حق و حقيقت و سالك الي الله به قدر معرفت لازم است كه خود را براي اين سفر معنوي و معراج ايماني مهيا كند



[ صفحه 110]



و عوايق و موانع سير و سفر را از خود دور سازد». [3] .


پاورقي

[1] مرحوم نراقي - معراج السعادة - ص 666.

[2] وسايل الشيعه، ج 3، ص 4.

[3] مرحوم نراقي - معراج السعادة - ص 666.


بازگشت