اقامه نماز، صفت برتر شيعه


امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «امتحنوا شيعتنا عند مواقيت الصلاه كيف محافظتهم عليها و الي اسرارنا كيف حفظهم لها عند عدونا، و الي اموالهم كيف مواساتهم لاخوانهم فيها» [1] .



[ صفحه 52]



«شيعيان ما را در هنگام اوقات نماز امتحان كنيد كه چگونه بر نماز مواظبت مي كنند و اسرار ما را چگونه در نزد دشمنانمان محافظت مي نمايند. و هم چنين به اموالش بنگريد كه چگونه با برادرانشان مواسات مي كنند».

شيعه اگر پيرو حضرت علي عليه السلام است، آن حضرت در حالت نماز غش مي كرد و روزانه هزار ركعت نماز مي خواند و در حالت جنگ نيز نماز را فراموش نمي كردند. ابن عباس مي گويد: در جنگ صفين بودم، حضرت علي عليه السلام كه به شدت مشغول نبرد بود و بين دو لشكر قرار گرفته بود، در حال جنگيدن مواظب خورشيد هم بود. گفتم: يا اميرالمؤمنين چرا مراقب خورشيد هستيد؟ فرمود: منتظرم وقت ظهر برسد تا نماز بخوانم.

گفتم: مگر حالا كه مشغول جنگيم وقت نماز است؟

حضرت فرمود: «علي ما نقاتلهم انما نقاتلهم علي الصلاة؟» «مگر ما براي چه مي جنگيم؟ ما به خاطر نماز مي جنگيم.»

ابن عباس مي گويد: يك شب نماز شب حضرت علي عليه السلام ترك نشد حتي در شب ليله الهدير [2] .

در كربلا كه حادثه عظيم بوجود آمد و دل همه دوستاران اهلبيت را جريحه دار كرد، امام حسين عليه السلام طوري حركت نمود كه توجه به نماز را برجسته كرد تا بگويد دوستان من آنهايي هستند كه به نماز اهميت مي دهند. آن هنگامي كه با حر روبرو شد و مقداري گفت وگو كردند وقت نماز ظهر رسيد، امام حسين عليه السلام به حجاج بن مسروق جعفي دستور داد كه اذان ظهر را بگويد، آن گاه به



[ صفحه 53]



حر فرمود: شما با اصحابت نماز بخوان و من هم با اصحابم نماز بخوانم، حر گفت: نه شما نماز بخوانيد و ما هم پشت سر شما اقتدا مي كنيم، هر دو سپاه به امام عليه السلام اقتداء كردند و نماز ظهر را خواندند. [3] .

در روز تاسوعا كه لشكر عمرسعد به قصد شروع جنگ حركت نمود، امام حسين عليه السلام به آنها پيام فرستاد كه امشب را براي آنها مهلت دهد تا به نماز و مناجات با خدا و دعا و استغفار بپردازد. و گفت: «فهو يعلم اني احب الصلاة له و تلاوه كتابه و كثره الدعاء و الاستغفار» «خدا مي داند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعاي بسيار، و استغفار را دوست دارم» [4] .

در روز عاشورا هنگامي كه ظهر شد، ابوثمامه صيداوي يكي از ياران امام حسين عليه السلام به خورشيد نگاه كرد و ديد ظهر شده است، و به امام عرض كرد: يابن رسول الله وقت نماز ظهر رسيده است دوست دارم قبل از آنكه در ركاب تو فدا شوم اين نماز كه وقتش رسيده است با تو بخوانم.

امام حسين عليه السلام به آسمان نگريست و به او فرمود: خداوند تو را از نمازگزاران يادآور، قرار دهد كه نماز را به ياد آوردي، آري وقت نماز رسيده است از دشمن بخواهيد مهلت دهد تا ما نماز بخوانيم. امام حسين به نماز ايستاد و جمعي از اصحاب به امام اقتدا كردند. امام در حالي كه نماز خوف مي خواندند دشمنان فرصت نمي دادند و به سوي حضرت تيراندازي مي كردند. زهير بن قيس و سعيد بن عبدالله آمدند و در مقابل امام ايستادند و از هر طرف تير مي آمد خود را سپر مي كردند تا به امام اصابت نكند. آنقدر به سعيد تير اصابت نمود كه وقتي امام سلام نماز را گفت، ديگر توان ايستادن را از دست داد و به زمين افتاد، امام فورا



[ صفحه 54]



خود را بر بالاي سر سعيد رساند و سر سعيد را به زانو گرفت. سعيد خطاب به امام گفت: آيا من به عهدم وفا كردم؟ فرمود: «نعم انت امامي في الجنه»

«آري تو جلوتر از من در بهشت هستي».

سعيد به شهادت رسيد، شمرده اند سيزده تير به بدنش اصابت كرده بود [5] .

آري نماز در شدت جنگ نيز ترك نمي شود و شيعه خود را سپر تيرها مي كند تا امامش نمازش را بخواند و البته آن شيعه عاشق نيز اجرش را مي گيرد و امام مي فرمايد تو جلوتر از من در بهشت هستي.

در روايتي وارد شده است كه امام باقر عليه السلام فرمود: «ما من عبد من شيعتنا يقوم الي الصلاة الا اكتنفته بعدد من خالفه ملائكه يصلون خلفه و يدعون الله عزوجل له حتي يفرغ من صلاته» [6] «هيچ بنده اي از شيعيان ما به نماز نمي ايستد مگر اينكه به شماره مخالفينش، فرشتگان در پشت سر او به نماز مي ايستند و براي او دعاي خير مي كنند تا او از نماز فارغ شود».

از مجموع احاديث فهميده مي شود كه نماز در زندگي فردي و اجتماعي شيعه جايگاه خاصي دارد بطوريكه زندگي آنها رنگ و صبغه نماز و صورتش نشانه نماز را دارد. شيعه كه در دلش سوز عرفان و در ذهن و فكرش محبت اهلبيت موج مي زند طبيعي است در نماز و انجام اين فريضه نيز به بزرگان و پيشوايان خود اقتداء كند. وقتي به زندگي آن بزرگان مي نگرد مي بيند آنها با نماز چگونه بوده آن دو چه قدر نماز را سفارش كرده اند. آنها همانطوري كه در رفتارهاي فردي و اجتماعي و اخلاق انساني و اسلامي الگو بودند در اقامه نماز نيز الگوي برتر و عالي ترند.



[ صفحه 55]



پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم خودش قبل از بعثت سالها دور از مردم مكه در غار حرا مشغول عبادت و ذكر خدا بود و بعد از بعثت نيز زمان زيادي را به اقامه نماز مصرف نمود. قتاده مي گويد: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم تمام شب را به نماز مي ايستاد و براي اينكه خوابش نبرد سينه مبارك خود را روي ريسمان تكيه مي داد تا اينكه خداوند به او دستور داد از عبادت خود بكاهد. [7] .

در روايت وارد شده است كه آن حضرت آن قدر به نماز مي ايستاد تا پاهايش متورم مي شد. [8] .

شبي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در منزل يكي از همسرانش مشغول عبادت بود، همسرش عرض كرد: يا رسول الله براي چه اين قدر خودت را به زحمت مي افكني در حالي كه خداوند در حق شما فرموده است: گناهان گذشته و آينده ات بخشيده شده است و بدين وسيله خداوند شما را وعده بهشت داده است؟ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: آيا من نبايد بنده سپاسگزار باشم؟ [9] .

يكي از همسران پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كرد كه رسول خدا مشغول به گفت وگو بود، وقت نماز رسيد ناگاه آنچنان متحول شد و تغيير كرد كه گويا ما را نمي شناسد و ما او را نمي شناسيم.

آري همان پيامبر اسلام مي فرمايد: «جعل قره عيني في الصلاة» [10] .

يعني «نور چشم من نماز است».

اما نماز حضرت امير و مولاي متقيان عليه السلام كه ما ادعاي شيعه بودن آن حضرت را داريم، داستان ها دارد، نمازهاي عاشقانه و عارفانه و مناجات هاي شبانه ي آن



[ صفحه 56]



حضرت و انجام هزار ركعت نماز در يك شب، مشهور عام و خاص است.



فجر تا سينه آفاق شكافت

چشم بيدار علي (عليه السلام) خفته نيافت



او اولين كسي بود كه با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نماز خواند و در هنگام نماز نيز طوري غرق در خداي متعال مي شد و خود را فراموش مي كرد كه درد بدنش را احساس نمي كرد و در محراب عبادت نيز به شهادت رسيد.

ابوالدرداء مي گويد: شبي علي عليه السلام را ديدم كه از دوستانش جدا شد و خود را در بين نخل ها مخفي كرد و ناگاه متوجه ناله هاي سوزناكش شدم. خود را در گوشه پنهان كردم تا سخنان دلنواز او را بهتر بشنوم. او را در حالت نماز ديدم و هنگامي كه از نماز فارغ گرديد همچنان به دعا و راز و نياز پرداخت.

جابر بن عبدالله انصاري به امام سجاد عليه السلام عرض كرد: اين عبادات و نمازهاي زياد، شما را اذيت مي كند. امام برخاست و داخل اتاقي شد و در حالي كه كتابي در دست داشت مراجعت فرمود، كتاب را گشود و در حالي كه اشك از چشمان مباركش جاري بود، فرمود: من كجا و نمازهاي جدم علي كجا؟

امام باقر عليه السلام مي فرمايد: هيچ كس توان انجام اعمال علي را ندارد. [11] .

ابن ابي الحديد يكي از علماي اهل تسنن در شرح نهج البلاغه اش مي گويد: علي عليه السلام عابدترين مردم بود و بيش از همه نماز مي خواند و روزه مي گرفت. و مردم نماز شب را از او ياد گرفتند. [12] .

همين حضرت امير در آخرين لحظات عمر خود و در آن هنگامي كه فرق مباركش شكافته و در بستر شهادت منتظر ملاقات با خداي عالم بود فرمود: «الله



[ صفحه 57]



الله في الصلاة فانها عمود دينكم» [13] يعني در مورد نماز خدا را در نظر بگيريد و به آن اهميت دهيد چرا كه نماز ستون دين شماست.

البته اگر چه عبادت حضرت امير عليه السلام مختص به خود آن حضرت بود اما ديگر معصومين نيز در عبادت و نماز فوق العاده تلاش داشتند.

حسن بصري در مورد فاطمه زهرا عليهاالسلام مي گويد: عابدتر از فاطمه عليهاالسلام در امت اسلام يافت نمي شود. او آنقدر به نماز مي ايستاد تا پاهايش تورم مي گرديد [14] .

و در روايت وارد شده است «و كانت فاطمه عليهاالسلام تنهج في الصلاة من خيفه الله» «فاطمه عليهاالسلام [15] در حال نماز از ترس خدا مي لرزيد».

در مورد امام حسن مجتبي عليه السلام و امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: از همه مردم در دوران خود عابدتر، زاهدتر و بافضيلت تر بود. و هنگامي كه به نماز مي ايستاد از شدت اضطراب بدنش مي لرزيد. و هنگامي كه وضو مي گرفت رنگ صورتش متغير مي شد و اندام مباركش مي لرزيد. وقتي سؤال مي شد كه چرا چنين حالتي براي شما رخ مي دهد مي فرمود: براي كسي كه مي خواهد در برابر خدا بايستد، شايسته و سزاوار است كه لرزه به اندامش بيفتد و رنگ صورتش زرد شود.

ساير ائمه نيز اينگونه بودند كه ذكر همه آنها باعث طولاني شدن كلام مي شود. در اينجا اين سؤال پيش مي آيد كه آيا كساني كه خود را شيعه اهل بيت عليهم السلام معرفي مي كنند مي توانند به نماز بي توجه باشند؟.



[ صفحه 58]




پاورقي

[1] خصائص صدوق، ج 1، ص 102.

[2] بحارالانوار، ج 8، ص 23.

[3] ترجمه ارشاد مفيد، ج 2، ص 80.

[4] نفس المهموم، ص 113.

[5] مقرم، مقتل الحسين، ص 249.

[6] من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 209.

[7] من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 209.

[8] بحارالانوار، ج 71، ص 26.

[9] بحارالانوار، ج 10، ص 40.

[10] بحارالانوار، ج 16، ص 249.

[11] وسايل الشيعه، ج 1، روايت 209.

[12] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 27.

[13] نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 17، ص 57.

[14] مناقب، ج 3، ص 441.

[15] مستدرك الوسايل، ج 4، روايت 4226.


بازگشت