نماز، بهتر از حج


يكي از عبادات مهم انجام عمره مفرده و حج تمتع است و اين عبادت آثار بي شمار اخروي و دنيوي دارد ولي در روايات متعددي نماز را برتر از حج



[ صفحه 42]



دانسته اند. امام صادق عليه السلام فرموده است: «صلاة فريضة خير من عشرين حجة. حجة خير من بيت مملوء من ذهب تيصدق حتي يفني» [1] .

«نماز واجب از بيست حج بهتر است و حج از يك خانه پر از طلا كه همه آنها در راه خدا صدقه داده شود و چيزي از آن باقي نماند، بهتر است.»

يونس بن يعقوب مي گويد از امام صادق شنيده ام كه مي فرمايد: «حجة افضل من الدنيا و ما فيها و صلاة فريضة افضل من الف حجة» [2] .

«حج افضل از دنيا و هر آنچه در آن است، مي باشد و نماز واجب از هزار حج افضل است».

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «هر كس خود را نگه دارد تا وقت نماز برسد و نماز را در اول وقت بخواند، ركوع، سجود و خشوع آن را اتم و اكمل انجام دهد و از خداوند تمجيد كند و او را عظيم بشمارد و حمدش گويد تا وقت نماز ديگر برسد، خداوند اجر حاجي را بر او مي نويسد و از اهل عليين محسوب مي شود». [3] .

در اينجا ممكن است اين سؤال مطرح شود كه چگونه نماز از حج افضل است در حالي كه خود حج مشتمل بر نماز است؟ جواب مي گوييم: مراد از نماز، نماز واجب يوميه است و مراد از حج حجه الاسلام نيست بلكه حج مستحبي است چون حجه الاسلام قابل تعدد نيست تا متعدد آن با نماز مقايسه شود. نمازي كه در حج مستحبي خوانده مي شود نمازي نيست كه خداوند واجب كرده است بلكه با احرام بستن به عمره يا حج اتمام اعمال را بر خود واجب نموده است كه



[ صفحه 43]



از جمله آن نماز طواف است. و غرض در اين روايت تحريك مؤمنين براي حفظ نماز است چرا كه گاهي ديده مي شود عده اي از مسافران بيت الله الحرام نماز واجب خود را تضييع مي كنند و آن را در هواپيما، يا با تيمم يا بدون طهارت لباس و بدن و غير آن انجام مي دهند و حج مستحبي وقتي ثواب آن را خواهد داشت كه به نماز واجب صدمه اي نزند و الا نماز تام و كامل در منزل و با جماعت بيست بار افضل از حج است. پيامبر اسلام مي فرمايد: «احب الاعمال الي الله الصلاه لوقتها ثم بر الوالدين ثم الجهاد في سبيل الله». [4] .

«محبوب ترين اعمال در نزد خدا سه چيز است: اول نماز در وقت خود، بعد نيكي به پدر و مادر و بعد از آن جهاد در راه خدا».


پاورقي

[1] عقاب الاعمال، ص 457.

[2] التهذيب، ج 2، ص 240.

[3] من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 210.

[4] 51. نهج الفصاحه ج 2، ص 564.


بازگشت