نماز در اول بعثت


نماز در اول بعثت بر پيامبر اسلام واجب شد ولي بر مسلمانان مستحب بود تا در سال نهم بعثت بعد از معراج پيامبر اسلام نماز بر امت نيز واجب گرديد. [1] .

روزي رسول خدا، در بالاي شهر مكه بود، جبرئيل عليه السلام بر او نازل شد و با پاشنه پاي خود به كنار كوه زد، چشمه آبي ظاهر شد، جبرئيل در حالي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را نگاه مي كرد وضو ساخت، سپس رسول خدا نيز به همان ترتيب وضو گرفت. آنگاه جبرئيل عليه السلام نماز خواند، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نيز به همان نحو نماز خواند. در اينجا بود كه نماز بر پيامبر واجب شد ولي هنوز بر مسلمانان واجب نبود. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بعد از اينكه نحوه ي وضوء و نماز را از جبرئيل عليه السلام ياد گرفت نزد خديجه آمد و وضو را به همان نحوي كه جبرئيل عليه السلام بر او ياد داده بود به خديجه تعليم داد. پيامبر به نماز ايستاد و حضرت خديجه عليهاالسلام نيز به دستور پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به نماز ايستاد، همان طوري كه پيامبر نماز مي خواند او نيز نماز خواند.

ابن عباس مي گويد: جبرئيل عليه السلام پيش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آمد و هنگام زوال الخورشيد، نماز ظهر را خواند و مدتي صبر كرد تا نماز عصر را پس از رفتن سايه به اندازه شاخص و سپس نماز مغرب را هنگام غروب خورشيد و نماز عشا را پس از رفتن شفق از مشرق اقامه كرد و سپس شب گذشت و نماز صبح را پس از طلوع فجر خواند. و روز ديگر آمد نماز ظهر را در وقتي كه سايه به اندازه شاخص بوجود آمده بود، نماز عصر را هنگامي كه سايه دو برابر شاخص شده بود اقامه كرد و نماز مغرب را هنگام غروب خورشيد و عشا را پس از گذشتن ثلث اول



[ صفحه 29]



شب خواند و نماز صبح را هنگامي كه هوا روشن شده بود و هنوز آفتاب نزده بود خواند، آنگاه به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم توصيه كرد: نماز را در ميان اين اوقات بايد خواند. ابن اسحاق مي گويد: پس از خديجه عليهاالسلام نخستين كسي كه از جنس مردان به رسول خدا ايمان آورد و با او نماز گذارد و نبوت او را تصديق كرد، علي ابن ابيطالب عليه السلام بود. چون هنگام نماز مي شد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بسوي دره هاي شهر مكه حركت مي كرد و علي عليه السلام نيز به همراه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي رفت و آن ها نمازهاي خود را دور از چشم مردم و مخفيانه در ميان كوههاي مكه مي خواندند و چون شام مي شد به خانه بازمي گشتند.

در مدت سه سال كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نبوت خود را اظهار نكرده بود و تنها بصورت مخفي به تربيت افراد مشغول بود، مسلمانان براي خواندن نماز به دره ها و كوه هاي اطراف مكه مي رفتند و پنهاني نماز مي خواندند. روزي سعد ابن ابي وقاص با جمعي از مسلمانان مشغول نماز بودند، چند نفر از مشركين سر رسيدند و به مسلمانان نمازگزار ناسزا گفتند و بر آنها ملامت نموده و عيبجويي كردند، سخن به درگيري كشيد و سعد ابن وقاص با استخوان فك شتري كه در آنجا افتاده بود بر سر مردي از مشركان زد و سرش شكست و اين نخستين خوني بود كه به خاطر اسلام ريخته شد. [2] .

وضعيت بدين نحو ادامه پيدا كرد يعني نماز بر پيامبر واجب بود و بر مسلمانان مستحب بود و بطور مخفي نماز اقامه مي شد تا اينكه شب معراج فرارسيد و نماز بر امت اسلامي نيز واجب شد.



[ صفحه 30]




پاورقي

[1] محمد هاشم خراساني، منتخب التواريخ، ص 41.

[2] با تلخيص از كتاب زندگاني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نوشته سبحاني ص 165.


بازگشت