توسل در نيمه شب


مصطفي صابريان

قبل از عمليات رمضان در داخل پاسگاه زيد آماده ي حمله بوديم. شبي آتش پدافندي دشمن خيلي زياد بود. شهيد علي اصغر مطلبي مرا از خواب بيدار كرد و گفت پاشو تا برويم به نيت كم شدن آتش دشمن كمي دعا بخوانيم و دعاي توسل قرائت كنيم. مشغول دعا شديم. چند لحظه اي نگذشته بود كه در فاصله ي حدود ده متري سنگر ما يك خمپاره ي 80 به زمين خورد. شهادتين را گفتيم، چون فرصت كم ترين عكس العمل و فرار را نداشتيم. خمپاره در خاك فرو رفت ولي عمل نكرد و شايد خدا به واسطه ي آن دعا و توسل، سنگر و نفرات و مهمات ما را نجات داد.



[ صفحه 179]




بازگشت