جماعت پر خطر


حجت الاسلام والمسلمين رضاعلي ملكي

عمليات كربلاي پنج بود. حوالي درياچه ي ماهي در ميدان امام رضا عليه السلام در زير آتش سنگين خمپاره ي دشمن قرار داشتيم. هواپيماهاي دشمن، منطقه را مرتباً بمباران مي كردند و حتي چند بار اين منطقه، بمباران شيميايي شده بود.

روي يكي از پله هاي كانال- كه مخصوص ايستادن آرپي جي زن ها بود و وضعيت آن طوري بود كه مي شد در آن جا ايستاد- مشغول نماز ظهر و عصر شدم. بعد از نماز وقتي پشت سر خودم را نگاه كردم ديدم يكي از بسيجيان بر روي يك پله ي بالاتر، نماز را به من اقتدا كرده و با وجود اين كه احتمال اصابت تركش و حتي گلوله، بسيار زياد بود، اين خطر را به جان خود خريده تا بتواند نماز را به جماعت بخواند. هر آن امكان داشت كه در وضعيت نماز به شهادت برسد؛ ولي شيريني و حلاوت عشق بازي با محبوب آن قدر زياد بود كه مي شد اين خطرات را به جان خريد.



[ صفحه 166]




بازگشت