يك نفر در دو جا


حسين اسماعيلي

يكي از دوستان رزمنده، هنگام خارج شدن براي خواندن نماز شب، چند بالش يا چيزهاي ديگر را زير پتويش قرار مي داد تا اگر كسي بيدار شد متوجه غيبت او نشود.

يك شب در حالي كه مشغول نماز شب بود، يكي از نگهبان ها او را مي بيند و پاسبخش را صدا مي كند. دو نفري مسلح به بالاي سر او مي روند و او را در حال نماز مي بينند.

بعد از نماز از او مي پرسند تو چرا در دو جا هستي؟ هم در رختخواب و هم اين جا. چون در محل خواب تو بررسي كرديم و ديديم آن جا خواب هستي. او هم در جواب مي گويد كه نه، من فقط همين جا هستم و كسي در رختخواب من نيست.



[ صفحه 154]




بازگشت