درك حضور در محضر خدا


حسن حسين زرگري

شب اول عمليات بدر بود. ساعت 45 / 12 به همراه بچه ها سوار بر قايق شديم. از همان اول كه در آبراه نينوا قرار گرفتيم خمپاره هاي دشمن اطراف قايق هاي ما مي خورد. وضعيت خطرناكي بود. صبح شد. ما به علت شرايط مذكور نماز صبح را در قايق ها خوانديم و چون امكان برخورد گلوله ها به ما وجود داشت، فكر مي كرديم كه واقعاً اين نماز، نماز آخرين است. حال و هوايي بسيار معنوي داشتيم و خدا خدا مي كرديم كه در حين نماز به ديدار معبود برويم. بعد از چند دقيقه كه آفتاب زد ما به خشكي رسيديم. خط مقدم دشمن را گردان ديگري از ما شكسته بود. ما راه آن ها را ادامه داديم و وقتي رسيديم به خشكي، دشمن را تا دجله و فرات دنبال كرديم و نماز ظهر و عصر را با لباس و بدن خون آلود و با پوتين و تيمّم خوانديم. و اين دو نماز بهترين نمازهايي است كه من تا كنون در عمرم خوانده ام.



[ صفحه 118]




بازگشت