وقت شام


عباس اشرفي

در عمليات والفجر 3 در مهران بوديم. 36 ساعت زير آتش سنگين دشمن، نيروها مقاومت بسيار خوبي كرده بودند و سرانجام دشمن را وادار به عقب نشيني كردند. وارد عمليات شده بوديم كه به خودم آمدم كه نماز صبح را نخوانده ام و فكر كردم وقت اذان صبح گذشته است. آب نبود، دست هاي من هم خوني بود؛ چون يكي از برادران آرپي جي زن را پانسمان كرده بودم. در همان حالت تيمم كردم و گفتم اگر آب پيدا كردم بعداً دوباره نماز مي خوانم.

بعد از خواندن نماز ديدم يك تويوتا كنار سنگرم ايستاد و صدا زد برادران هر كس شام نخورده بيايد شام بگيرد. اتفاقاً شام هم مرغ بود. من خودم زدم زير خنده. گفتم عجب امشب به من سخت گذشته كه احساس كردم صبح شده و نماز صبح را خوانده بودم. وقتي ساعت را پرسيدم گفتند: «ساعت 5 / 1 بامداد است.»



[ صفحه 114]




بازگشت