حمله ي حشرات


علي رضا مصطفوي

يك گروهان تلفيقي از رزمندگان را در كيلومتر 25 جاده ي منتهي به آبادان در يك منطقه ممنوع الورود آماده سازي و تجهيز مي كردند. اين افراد در يك رقابت تنگاتنگ انتخاب شده بودند. چون وضعيت منطقه و عمليات آتي كمي بحراني بود، از هر كدام از بچه ها يك قطعه عكس حجله هم گرفته بودند.

يكي از خصوصيات اين منطقه ي محروم پشه هاي بسيار درشت در تمام طول شبانه روز بود. بدن بعضي از رزمندگان نسبت به اين پشه ها حساسيت داشت. آن ها به شوخي مي گفتند پشه ها از روي پوتين همه نيش مي زنند. تعداد كمي پشه بند مهيا شده بود؛ ولي جوابگوي همه نبود و از طرفي نمي شد هميشه در پشه بند بود.

ما مجبور بوديم دائم يك چيزي دود كنيم تا پشه ها كمي دور شوند. اين كار را موقع نماز هم انجام مي داديم اما پشه ها باز هم حمله ور مي شدند.

چون عشق و علاقه ي وافر و اخلاص بسيار وجود داشت، برادراني



[ صفحه 86]



بودند كه همه ي مستحبات نماز را هم انجام مي دادند. ولي پشه ها نمي توانستند خيلي مانع كار آن ها شوند. گويي اين جانوران مأمور بودند كه رزمندگان را اين طور مواقع و در هنگام عبادت امتحان كنند.

يكي از دوستان بود كه هميشه با پوتين و دستكش و ماسكِ زنبورداران بود. اما موقع نماز نمي توانست از آن ها استفاده كند و بنابراين نمازش را بدون تجهيزات اقامه مي كرد.

اين پشه ها طوري خواب را از چشم بچه ها ربوده بودند كه آن قدري كه به خواب احساس نياز مي شد به خوراك نمي شد. ولي همين رزمندگان نماز شب مي خواندند و در زير پتو با آن گرماي زياد دعاي عهد و فرج مي خواندند. اين نوع عبادت ها نبود، جز با وجود اخلاص بسيار.



[ صفحه 87]




بازگشت