خلوتگاه راز


داود اصغري آزاد

انجام عمليات محرم قطعي شده بود. برادران سر از پا نمي شناختند و با روحيه بسيار بالا مشغول آماده كردن خود بودند. رزمنده اي در بين ما بود كه با همه فرق داشت. او واقعاً عاشق بود. از آن جايي كه عمليات هم در ماه محرم بود او دائم در حال نماز و نيز عزاداري و گريه بر اهل بيت بود.

يك شب دعاي توسل پنج نفري خوانديم. اين دعا واقعاً دلچسب بود و باعث تقويت روحيه ي ما شد. بعد از اتمام دعا اين برادر به ما گفت: «شما يك چرت بزنيد من بيدار هستم.»

ما خوابيديم ولي او مشغول نماز شب و عبادت شد. سرانجام اين برادر عاشق در همان عمليات به فيض شهادت نائل آمد.



[ صفحه 55]




بازگشت