هفتاد روز در سجده


حسين عرب

يك روز جهت سركشي به منطقه كوشك رفته بودم. در اين منطقه با عراقي ها درگيري دائم داشتيم. اما چند ماهي بود كه بچه هاي ما منطقه را گرفته بودند و آن جا آرام بود. اما هيچ كدام از دو طرف آن جا مستقر نبودند.

در محلي به نام پيچ ابرويي (به علت جدا شدن از خاكريز به اين نام خوانده مي شد) من جايي را ديدم كه شبيه سنگر بود. وقتي نزديك تر رفتم متوجه حضور يك برادر رزمنده شدم كه در حال سجده بود؛ ولي وقتي نزديك تر شدم ديدم او در همان حال به شهادت رسيده است.

من به طور دقيق مطلع بودم كه حدود 70 روز است كه حتي يك نيروي خودي اين طرف ها نيامده و آخرين نيروهايي هم كه اين جا بوده اند از تيپ 33 المهدي وارد اين جا شده بودند، ولي بعد به عقب رفته و عقب تر مستقر شده بودند.

مهم ترين ويژگي هاي اين شهيد سه چيز بود: يكي اين كه حتي او از حالت سجده ي خود هم خارج نشده بود. دست ها و پيشاني هنوز در



[ صفحه 50]



موضع خود بود. دوم اين كه بدن او طراوت و شادابي خود را حفظ كرده بود و سوم اين كه از بدن او هيچ بوي بدي به مشام نمي رسيد.

من كه فرصت نداشتم او را به عقب ببرم، به بچه ها اطلاع دادم كه در اين منطقه يك شهيد داريم و آن ها هم تأييد كردند كه از 70 روز پيش هيچ كس به آن جا نرفته و با ذكر ويژگي ها متوجه شديم كه او از شهداي همان تيپ بوده است.



[ صفحه 51]




بازگشت