جرعه نوشان ساغر عشق


علي رضا غضنفري



در نمازم خم ابروي تو در ياد آمد

حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد



نماز، تجلّي عبودّيت مخلوق نسبت به خالق و رشته ي اتصال عبد با معبود است. آن چه كه موجب تقرّب انسان به خدا مي شود و انسان خاكي را به اوج قله ي انسانيت مي رساند نماز است.

در طول تاريخ هدف تمام انبياء و اولياي خدا عروج انسان به عالم الوهيت و چنگ زدن به دامن نماز اين حبل المتين الهي بوده است. از جمله سرور و سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام كه با به نمايش گذاردن زيباترين جلوه ي بندگي به وسيله نماز در سخت ترين شرايط جنگ در ظهر عاشورا، كمال بندگي را به اوج خود رسانيد. اما من مي خواهم نمونه هاي ديگري از نماز را ترسيم كنم، نماز كساني كه در راه عبوديّت، ره صد ساله را يك شبه پيمودند و تمام پيچ و خم هاي زندگي مادي را درنورديدند و از همه علايق و دلبستگي ها رسته و به دوست پيوستند؛ نماز رزمندگان غيور هشت سال دفاع مقدس و



[ صفحه 12]



شهيدان گران قدر ميهن اسلامي مان را، آناني كه در مسير عشق به معبود، يكّه تاز ميدان هاي نبرد بودند.

آن چيزي كه در جبهه هاي ما بيش از هر چيز ديگر باعث پيروزي سپاه اسلام بر كفر مي شد، عبادت خالصانه ي رزمندگان و شهيدان ما بود كه اين عبادات در مرتبه ي اعلي در نماز تجلّي مي يافت. نمازي كه از هر گونه شرك و ريا و خودنمايي به دور بود و جز رضايت خالق و رضوان خداوند چيز ديگري در آن ديده نمي شد.

بدون شك اين نماز و عبادت عاشقانه ي سربازان پاك باخته ي امام خميني بود كه آن پيروزي هاي بزرگ و دشمن برانداز را در پي داشت؛ وگرنه دشمن در مقابل ما مجهز به تمام سلاح هاي پيشرفته بود:

قبل از عمليات پيروزمندانه محرم در منطقه اي به نام آلفاآلفا مستقر بوديم. يكي- دو ماه به آغاز عمليات مانده بود. بچه ها در اين مدت خود را از هر جهت براي مقابله با دشمن آماده مي كردند. آمادگي جسمي و رزمي از يك طرف و از طرف ديگر آمادگي هاي روحي و معنوي كه مهم تر بود. هر روز ساعتي قبل از مغرب همه به صورت دسته هاي سينه زني به طرف نمازخانه مي رفتند. نماز جماعت چه با شكوه انجام مي گرفت. شب ها چه قدر زيبا بود. بعد از صرف شام، دعاي توسل و در شب جمعه دعاي كميل، ارتباط با خدا را نزديك تر مي كرد و در آن هنگام كه چراغ ها خاموش مي شد، صداي ناله و زمزمه ي مردان خدا بلند مي شد. اين ها همه زمينه ساز و آماده كننده ي قلب ها و استواركننده ي گام ها براي شب عمليات بود.

و اما صبح ها، قبل از اذان صداي دلنواز صوت قرآن همچون صداي



[ صفحه 13]



مادري مهربان فرزندان اسلام را از خواب بيدار مي كرد و بعد از اذان صداي آرام بخش امام امت، خميني كبير گوش هاي پيروان را نوازش مي داد و آن ها را به سوي نماز جماعت فرا مي خواند و ندا مي داد كه:

مسجد سنگر است، سنگرها را پر كنيد. نماز بالاترين فريادهاست.

چه خوش است با صوت دلرباي قرآن از خواب برخاستن و زمزمه ي شب زنده داران را شنيدن. هنگامي كه خواب بر همگان مستولي مي شود و سكوت شب همه جا را فرا مي گيرد، عده اي از خود رسته و به دوست پيوسته را مي بيني كه بيدارند و در نماز شب، دل به خدا بسته اند. آن ها خواب را بر خود حرام كرده و سر به درگاه عبوديت مي سايند و با صداي «العفو» سكوتِ شب را مي شكنند.

يك شب براي رزم شبانه بيرون رفته بوديم. مقدار زيادي راه رفتيم، به طوري كه بدن هايمان خسته بود و در پاهايمان درد داشتيم. ساعت 5 / 3 شب به پايگاه رسيديم. با اين حال روح معنويت به قدري زياد بود كه عده اي پس از نيم ساعت استراحت حدود ساعت 4 براي نماز شب برخاستند. آري اين چنين معنويتي در شب حمله پيروزي آور بود.

چه لحظات با شكوهي بود، آن گاه كه عاشقان در آغوش يكديگر گريه ي شوق سر مي دادند و التماس دعا و شفاعت داشتند. اين از ويژگي هاي خاص جبهه بود. و جبهه را با جاي ديگر نمي شود مقايسه كرد. جبهه، تمام لحظاتش شكوهمند بود.

در ميان گردان چهره هايي مي درخشيدند. نورانيت اين عزيزان فضا را نوراني كرده بود. اثر سجده در پيشاني هايشان پيدا بود. «سيماهم



[ صفحه 14]



في وجوههم من اثرالسجود».

بعد از نماز در سجده ي شكر اشك ها از ديده ها روان بود و صداي زمزمه ي عاشقانِ لقاي دوست در پهندشت جبهه ي پيكار طنين انداز بود.

نماز تمام شده بود. همه رفته بودند. سفره ي غذا پهن شده بود، اما هنوز عده اي سر به سجده مي ساييدند. چشم ها از فرط گريه به گودي نشسته و به سرخي گراييده بود. اما اين حالت را از ديگران مخفي مي كردند تا مبادا در عبادت معبود خللي پيش آيد. مبادا از اخلاص عمل كاسته شود. آري اين بود عبادت خالصانه رزمندگان اسلام.

و نتيجه ي چنين عبادت و نمازي در شب عمليات و صبح آن معلوم مي شد و خداوند پاداش آن را شهادت در راه خودش قرار داده و پيروزي مسلمين را به ارمغان مي آورد. و اين چنين بر سر سفره ي پر فيض خداوند مهمان مي شوند.

شهيد ابراهيم حقيقت، شهيد حسين رنجبر، شهيد احمد عامري، شهيد عبدالرحيم عامري، شهيد مزجي، مكبر و مؤذن گردان كربلا از شاهرود، از جمله عزيزاني بودند كه در نمازشان خم ابروي يار مي ديدند و وجه الله در نظرشان بود و عاقبت هم «عند ربّهم يرزقون» شدند.

خدايا جرعه اي از ساغر عشقت به ما نيز بنوشان.



[ صفحه 15]




بازگشت