بنده ي شاكر


زهري مي گويد: در خدمت حضرت سجاد عليه السلام بر عبدالملك مروان وارد شدم عبدالملك كه اثر سجده در پيشاني آن حضرت ديد به شگفت اندر شد



[ صفحه 225]



عرض كرد يا ابامحمد آثار شب زنده داري از چهره شما درخشانست ترا در پيشگاه خدا جايگاهي عظيم و بزرگ است، زيرا كه از نظر نسب تو پاره ي تن رسولي، و از نظر سبب از همه به او نزديكتري، و برتر اهل زماني، از نظر عبادت و شب زنده داري و فضل و دانش و علم دين و ورع سرآمد همه، كسي به پايه ي تو نمي رسد به جز نياكانت، شرحي از امتيازات حضرت را بيان كرد، حضرت فرمود: آن چه گفتي از فضل و توفيق پروردگار است، چطور در برابر اين همه نعمت سپاسگزاري كنم، رسول خدا صلي الله عليه و اله آن قدر شب زنده داري كرد و براي نماز به پا ايستاد كه پاهايش ورم كرد و آن قدر روزه گرفت كه دهانش از تشنگي خشك مي شد، به عرض حضرت رساندند مگر خدا گناهان گذشته و آينده ي ترا نيامرزيده، چرا اين قدر خود را به زحمت مي اندازي؟ فرمود: درست است ولي من بايد بنده ي شاكري باشم، و خدا را در همه حال سپاسگزار باشم، به خدا سوگند اگر آن قدر خدا را عبادت كنم و شب زنده داري نمايم كه اعضايم ريز ريز و ديدگانم از كاسه سر بيرون ريزد سپاسگزاري يكدهم نعمت هاي خدا را نكرده ام، دوست دارم در حالي خدا را ديدار كنم كه چيزي از عبادت شب در نهان و آشكارا مرا باز ندارد اگر براي حفظ حقوق زن و فرزند و رعيت نبود هميشه در حال عبادت و بندگي به سر مي بردم و ديدگانم را به آسمان مي دوختم و دلم را متوجه به او مي كردم تا عمرم به پايان رسد. [1] .



[ صفحه 226]




پاورقي

[1] صفات المتقين ج 2 ص 161.


بازگشت