زيد ابن علي بن الحسين چه مي كند


در بحار از تفسير فرات ابن ابراهيم از سعد بن جبير روايت كرده كه او گفت: به محمد بن خالد گفتم: دلهاي مردم عراق را با زيد چگونه يافتي؟ گفت: از مردم عراق حديثي به عرض نمي رسانم، ولي از مردي كه او را اهل مدينه نازلي مي گفتند شنيدم كه مي گفت:

صحبت زيدا ما بين مكة و المدينة و كان يصلي الفريضة ثم يصلي ما بين الصلاة إلي الصلاة و يصلي الليل كله و يكثر التسبيح.

گفت: ما بين مكه و مدينه همراه زيد بودم او نماز واجب را مي خواند و پس از نماز واجب تمام شب را مشغول نماز شب بود و خداي را تسبيح مي گفت، سپس اين آيه ي مباركه را تكرار مي كرد و مي خواند: (و جائت سكرة الموت



[ صفحه 188]



بالحق ذلك ما كنت منه تحيد) [1] و سرانجام سكرات مرگ به حق مي رسد و از آن ترا گريزي نيست، يك شب تا نيمه هاي شب اين آيه را تكرار مي كرد من از خواب برخاستم ديدم دستها را به آسمان بلند كرده و مي گويد:

إلهي عذاب الدنيا أيسر من عذاب الآخرة، ثم انتحب فقمت إليه فقلت: يابن رسول الله لقد جزعت في ليلتك هذه جزعا ما كنت أعرفه.

عرض مي كرد اي خداي من عذاب دنيا از عذاب آخرت آسانتر است بعد گريه مي كرد بلند شدم به سوي او رفتم عرض كردم اي پسر رسول خدا امشب آنچنان ناليدي كه هرگز اين حال را از تو مشاهده نكرده بودم، فرمود: واي بر تو اي نازلي امشب در حالت سجود به خواب رفتم در خواب ديدم گروهي از مخلوق پيدا شدند لباسهائي بر تن داشتند كه هرگز چشمي نديده بود در همان حال سجده دور مرا گرفتند بزرگ آنان كه همه به فرمان او بودند به اطرافيانش گفت: اين همان است، گفتند آري.

قال: أبشر يا زيد فإنك مقتول في الله و مصلوب و محروق بالنار و لا تمسك النار بعدها أبدا.

اي زيد مژده باد ترا كه در راه خدا كشته مي شوي و به دار آويخته مي گردي و به آتش سوخته مي شوي از آن پس ديگر الم آتش را نمي بيني، بيدار شدم از آن جهت در حال فزع هستم، سوگند به خداي اي نازلي دوست دارم به آتش چند بار بسوزم و امر اين امت را اصلاح كنم.



[ صفحه 189]




پاورقي

[1] سوره ي ق آيه 19.


بازگشت