لذت مناجات با خدا


قيل لبعضهم: كيف الليل عليك؟ قال: ساعة أنا فيه بين حالين أفرح بظلمة إذا جاء و أغتم بفجره إذا طلع تم فرحي به.

از كسي پرسيده شد چگونه است شب بر تو؟ گفت: ساعتي كه من در آنم دو حال دارم شادمانم به تاريكي شب و افسرده خاطرم به طلوع صبح كه شادي من را تمام مي كند.

و قال علي بن بكار: منذ أربعين سنة ما أحزنني شي ء سوي طلوع الفجر.

علي ابن بكار مي گويد: چهل سال است چيزي مانند طلوع صبح ما را غمگين نكرد.

و قال فضيل بن عياض: إذا غربت الشمس فرحت بالظلام لخلوتي بربي و إذا طلعت حزنت لدخول الناس علي.

فضيل ابن عياض گفته است: هرگاه خورشيد غروب مي كند خوشنود مي شوم



[ صفحه 131]



به تاريكي شب به واسطه ي خلوت كردن با پروردگارم و هرگاه طالع مي شود غمگين مي شوم به واسطه ي وارد شدن مردم بر من.

و قال أبوسليمان: أهل الليل في ليلهم ألذ من أهل اللهو في لهوهم، و لولا الليل ما أحببت البقاء في الدنيا.

ابوسليمان گفته است: شب زنده داران در شبشان لذتشان بهتر است از هوسرانان در هوسشان، اگر شب نبود بقاي دنيا را دوست نمي داشتم.

و قال بعض العلماء: لذة المناجاة ليس من الدنيا، إنما هو من الجنة أظهرها الله لأوليائه لا يجدها سواهم. [1] .

بعضي از دانشمندان گفته اند: لذت مناجات از دنيا نيست، همانا از بهشت است كه خدا براي دوستانش آشكار كرده، و غير از دوستان خدا كسي آن لذت را در نمي يابد.


پاورقي

[1] محجة البيضاء ج 2 ص 391 و 399.


بازگشت