اثر غذا در شب زنده داري


قال بعض العلماء: إذا صمت يا مسكين فانظر عند من تفطر و علي أي شي ء تفطر، فإن العبد ليأكل أكلة فينقلب قلبه عما كان عليه و لا يعود إلي حاله الأول، فالذنوب كلها تورث قساوة القلب و تمنع من قيام الليل، و أخصها بالتأثير تناول الحرام، و تؤثر لقمة الحلال في تصفية القلب و تحريكه إلي الخير، و يعرف ذلك أهل المراقبة للقلوب بالتجربة بعد شهادة الشرع، و لذا قال بعضهم: كم من أكلة منعت قيام ليلة و كم من نظرة منعت تلاوة سورة، إن العبد ليأكل أكلة و يفعل فعلة



[ صفحه 127]



فيحرم قيام سنة، و كما أن الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنكر فكذا الفحشاء تنهي عن الصلاة و سائرالخيرات. [1] .

بعضي از دانشمندان و علما گويند: هرگاه روزه دار شدي اي بينوا نگاه كن پيش چه كسي افطار مي كني و با چه روزه ات را افطار مي كني؛ زيرا كه بنده يك لقمه مي خورد دلش عوض مي شود، و حالي كه دارد از دست مي دهد، دگر آن حال برنمي گردد، گناهان همه باعث قساوت قلب مي شود و از شب زنده داري و قيام به شب مانع مي شوند، و مهمتر از همه تأثير غذاهاي حرام است، و نيز لقمه ي حلال در تصفيه و صفاي دل و تحريك دل به سوي خوبيها و خيرات أثر دارد، اين را اهل مراقبه و حافظت دل با تجربه فهميده اند بعد از شهادت شرع، و لذا از بعضي نقل شده چه بسا يك لقمه مانع از شب زنده داري شود و يك نگاه بي جا مانع از خواندن يك سوره قرآن شود، انسان يك لقمه مي خورد و يك عمل انجام مي دهد از يكسال شب زنده داري محروم مي شود، و همانطوري كه نماز وسيله ي نهي از بديها مي شود بديها هم مانع از خوبي مي شود.

و أما الميسرات الأربعة الباطنية:

الأول: سلامة القلب عن حقد المسلمين و عن البدع و عن فضول هموم الدنيا، فالمستغرق الهم بتدبير الدنيا لا يتيسر له القيام و إن قام فلا يتفكر في صلاته إلا في مهماته، و لا يجول إلا في وساوسه و مثل ذلك يقال: و أنت إذا استيقظت أيضا فنائم.

الثاني: خوف الغالب يلزم القلب مع قصر الأمل، فإنه إذا تفكر في أهوال الآخرة و دركات جهنم طار نومه و عظم حذره، كما قال طاووس: إن ذكر جهنم



[ صفحه 128]



طير نوم العابدين، و كما حكي أن غلاما بالبصرة اسمه صهيب كان يقوم الليل كله، فقالت سيدته: إن قيامك بالليل يضر بعملك بالنهار فقال: إن صهيبا إذا ذكر النار لا يأتيه النوم، و قيل لغلام آخر و هو يقوم كل الليل فقال: إذا ذكرت النار اشتد خوفي، و إذا ذكرت الجنة اشتد شوقي فما أقدر أن أنام. [2] .



يا طويل الرقاد و الغفلات

كثرة النوم تورث الحسرات



إن في القبر إن نزلت إليه

لرقادا يطول بعد الممات



و مهادا ممهد فيه

بذنوب عملت او حسنات



و اما وسائل آسان بيدار شدن باطني چهار چيز است:

اول: سلامتي دل است از كينه ي مسلمانان و از بدعتها و غمها براي دنيا، پس كسي كه غرق در هم دنيا است براي او شب زنده داري و قيام شب آسان نمي باشد و اگر هم بيدار شود در نمازش فكر نمي كند مگر در مهمات دنيا، قصد نمي كند مگر براي وسوسه هاي دنيا و مثل اين گفته مي شود تو هنگام بيداريت هم خواب هستي.

دوم: ترسي كه وادار كند دل را به كوتاه كردن آرزو؛ زيرا كه اگر فكر كند در بيمها و ترسهاي آخرت و دركات جهنم خوابش نمي برد و بيمش بزرگ خواهد بود، چنان چه طاووس گفته است: كه ياد جهنم خواب از سر عابدين مي برد چنان چه روايت شده غلامي در بصره بود به نام صهيب كه تمام شب را بيدار بود خانمش گفت: بيدار خوابي شب تو زيان به كار روزت مي رساند، به خانم گفت: هرگاه صهيب به ياد آتش مي افتد دگر خوابش نمي برد، گفته شده است: غلام



[ صفحه 129]



ديگري تمام شب را بيدار بود غلام گفت هرگاه به ياد آتش مي افتم سخت بيمناك مي شوم و هرگاه به فكر بهشت مي افتم شوقم محكم مي شود، من قدرت خوابيدن با اين وصف را ندارم.

معني شعر:

اي صاحب بيداري طولاني و بي خبريها، خواب زياد ميراثش حسرت و اندوه است.

اگر همانا در قبر فرود آئي بعد از مرگ بيداريت طولاني تر مي شود.

جايگاهي براي تو آماده شده با گناهاني كه به جا آوردي يا ثواب و حسنات.

الثالث: أن يعرف فضل قيام الليل بسماع هذه الآيات و الأخبار حتي يستحكم به رجاؤه و شوقه إلي ثوابه فيهيجه الشوق إلي طلب المزيد و الرغبة في درجات الجنان، كما حكي عن بعض الصالحين: رجع عن غزوته و امرأته تنتظر فراشه تلك الليلة فدخل المسجد و لم يزل حتي أصبح، فقالت زوجته: كنا ننتظرك مدة فلما قدمت فصليت إلي الصبح، قال: والله كنت أتفكر في حوراء الجنة طول الليل فنسيت الزوجة و المنزل فقمت طول ليلي شوقا إليها.

الرابع: - و هو أشرف البواعث -: الحب لله تعالي و قوة الإيمان بأنه في قيامه لا يتكلم بحرف و هو مناج ربه و هو مطلع عليه مع مشاهدة ما يخطر بقلبه و أن تلك الخطرات من الله سبحانه خطاب معه، فإذا أحب الله تعالي أحب لا محالة الخلوة به و تلذذ بالمناجاة فتحمله لذة المناجاة بالحب علي طول قيامه.

سوم: اين است كه فضيلت شب زنده داري به وسيله ي آيات و اخبار بشنود تا اين كه اميد و شوقش به ثواب محكم گردد كه شوق به سوي طلب و رغبت به



[ صفحه 130]



سوي درجات بهشت او را به هيجان و جنبش در آورد، حكايت شده كه يكي از مردان صالح و شايسته از جنگي برگشت، همسرش منتظر بود تا پا به فراش او بگذارد ولي او وارد مسجد شد تا صبح نماز خواند، همسرش گفت: من تا صبح منتظر تو بودم كجا بودي؟ گفت: به خدا در فكر حوريان بهشتي بودم در تمام شب، خانه و زندگي را فراموش كردم، تمام شب را از شوق مشغول نماز بودم.

چهارم: آن كه بهترين وسيله حب به خدا قوت و نيروي ايمانست كه در نمازش با احدي سخن نگويد و حرفي ديگر نزند و با پروردگارش نيايش كند آگهي بر خدا دارد با آنچه بر دلش مي گذرد الي آخره.


پاورقي

[1] محجة البيضاء ج 2 ص 396.

[2] محجة البيضاء ج 2 ص 397.


بازگشت