خواب عجيب


و روي من بعض العابدين يقول: رأيت في منامي كأني علي شاطئ نهر يجري بالمسك الإذفر و علي حافتيه بحر من لؤلؤ و قصب الذهب و إذا بجوار مزينات لابسات بثياب السندس كأن وجوههن كالأقمار و هن يقلن: سبحان المسبح بكل لسان سبحانه سبحان الموجود في كل مكان سبحانه سبحان الدائم في كل زمان سبحانه، فقلت: من أنتن؟ فقلن: ذرأنا إله الناس رب محمد لقوم علي الأطراف بالليل قوم يناجون رب العالمين قيامهم، و تسري همول القوم و الناس نيام، فقلت: بخ بخ لهؤلاء القوم من هم؟ فقال: هؤلاء المتهجدون بالليل بتلاوة القرآن و الذاكرون الله كثيرا في السر و الإعلان المنفقين المستغفرين بالأسحار. [1] .

و روايت شده از بعضي از عابدان كه مي گفت: در خواب ديدم گويا در كنار نهري از مشك اذفر است، و دو طرف نهر دريائي است از لؤلؤ و قطعه اي از طلا، ناگاه چشمم به كنيزاني كه زينت و آرايش كرده، لباسهائي از سندس پوشيده افتاد، گويا چهره هاي آنان ماه شب چهارده بود كه مي گفتند: منزه است خدائي كه به همه ي زبانها تنزيه مي شود، منزه است خدائي كه در همه جا پيداست، منزه است خدائي كه در همه ي زمانها است، از آنها پرسيدم شما كيستيد؟ گفتند: ما را خداي مردم و پروردگار محمد صلي الله عليه و اله آفريده است براي مردماني كه در اطراف عالم اند، شبها پروردگار عالميان را نيايش و مناجات مي كنند در حال قيامشان، در آن هنگام كه مردم در خوابند اشك ديدگانشان جاري است، گفتم: مبارك باد بر اين قوم، اينان كيستند؟ گفت: ايشان شب زنده دارانند به خواندن قرآن، ذكر گويان خدايند در نهان و آشكارا، انفاق كنندگانند و استغفار كنندگان در سحرها.



[ صفحه 122]




پاورقي

[1] رساله ي لقاء الله ص 77.


بازگشت