اهميت نماز در سيره ي عملي امام خميني


اگر بخواهيم اهميت نماز را نزد كسي دريابيم، بايد به جايگاه نماز در سخنان او توجه كنيم و با مشاهده ي اعمال و رفتار او نسبت به نماز، پي به عظمت نماز نزد او ببريم. به گفتار حضرت امام رحمه الله در مورد نماز و نيز نوشتار ايشان در اين زمينه پرداختيم؛ به جا است در اين جا، نگاهي نيز به زندگي و شيوه ي عملي آن حضرت داشته باشيم.

كسي كه به نماز اهميت مي دهد هرگز آن را ترك نمي كند. اول وقت آن را به جاي آورد، با آرامش و حضور قلب نماز مي خواند و... هر يك از اين موارد در جاي خود، داراي اهميت است و بحثي مستوفا مي طلبد. اما در اين جا، براي نمونه، خوب است بدانيم نماز ايشان در اسارت و بيماري به چه صورتي بوده است:

دختر حضرت امام رحمه الله نقل مي كند:

امام براي من تعريف مي كردند: توي راه من گفتم كه نماز نخوانده ام، يك جايي نگه داريد كه من وضو بگيرم! گفتند: ما اجازه نداريم. گفتم: شما كه مسلح هستيد و من كه اسلحه اي ندارم. به علاوه، شما همه با هم هستيد و من يك نفرم، كاري كه نمي توانم بكنم. گفتند: ما اجازه نداريم. فهميدم كه فايده اي ندارد و اين ها نگه نمي دارند. گفتم: خوب اقلا نگه داريد تا من تيمم كنم! اين را گوش كردند و ماشين را نگه داشتند، اما اجازه ي پياده شدن به من ندادند. من همين طور كه توي ماشين نشسته بودم، از توي



[ صفحه 18]



ماشين خم شدم و دست خود را به زمين زدم و تيمم كردم. نمازي كه خواندم پشت به قبله بود؛ چرا كه از قم به تهران مي رفتيم و قبله در جنوب بود؛ نماز با تيمم و پشت به قبله و ماشين در حال حركت! اين طور نماز صبح خود را خواندم. شايد همين دو ركعت نماز من مورد رضاي خدا واقع شود. [1] .

از دوران بيماري ايشان نقل مي كنند كه:

همان روز نماز ظهر و عصرشان را با وضو خواندند. از يك ساعت قبل از ظهر، هر كس پيش ايشان مي رفت، از او مي پرسيدند: چه قدر به ظهر مانده؟ و هدفشان هم اين بود كه در نماز اول وقتشان، تأخيري رخ ندهد ساعت سه و نيم بعد از ظهر احساس عجيبي بر همه مستولي شد. كار به جايي رسيده بود كه با تلاش بسيار پزشكان و پرسنل بيمارستان، همه منتظر وقوع معجزه اي بوديم. هنگام مغرب، پزشكان با توجه به اين كه حساسيت ايشان را به نماز مي دانستند، صدايشان كردند و گفتند: آقا، وقت نماز است. امام، كه از ساعت يك و نيم بعد از ظهر بي هوش شده بودند، نسبت به اين صدا عكس العمل نشان دادند. همه ي ما شاهد آن بوديم كه ايشان در آن حالت بي هوشي با حركات دست و ابروها،نماز مغرب را به جا آوردند. [2] .

وقتي كسي با تذكر به وقت نماز، از حالت بي هوشي خارج مي شود، آيا اين را مي توان جز اهميت به نماز و عشق به آن دانست؟



[ صفحه 21]




پاورقي

[1] امام در سنگر نماز، ص 13، خاطره ي فريده مصطفوي؛ نماز خوبان، ص 53.

[2] امام در سنگر نماز، ص 26، خاطره ي فرشته اعرابي.


بازگشت