آثار و فوايد نماز جمعه


با بررسي و تأمل در متون تاريخي و فقهي مرتبط با نماز جمعه، چنين استنباط مي شود كه تمام علماي اسلامي برخوردي يكسان نداشته و دو بينش و تلقي مختلف در موضوع داشته اند.

بينش اول - نماز جمعه يك عمل عبادي و فريضه ي واجب در اسلام است؛ و در هر شرايطي از زمان بايد برگزار گردد، چه حاكم و سلطان براي مسلمين باشد يا نباشد، و در صورت حضور سلطان چه ايشان عادل باشد يا ظالم و جائر. همچنين در صورت جائر بودن ايشان، خطبه مطابق با مقتضاي تقيه خوانده شود و حتي در خطبه ها به سلطان دعا شود.

بينش دوم - شروطي براي وجوب يا صحت نماز جمعه در نظر گرفته شده كه خواه ناخواه، نماز جمعه متناسب با شرايط خاص سياسي و اجتماعي فقط برگزار مي شود. و از جمله ي آن شروط، حضور امام عادل يا نايب ايشان (اعم از خاص و عام) است. و در اين صورت در زمان حضور امام (معصوم) در شرايطي كه ايشان مبسوط اليد باشد و اقامه ي جمعه را مطابق با مصالح اسلام و اجتماع بداند، نماز جمعه برگزار مي شود. و در زمان غيبت امام هم فقهاء جامع الشرايط به عنوان نائبان عام امام، در صورت ولايت و تسلط بر مسلمين، نماز جمعه برگزار نمايند.



[ صفحه 148]



مطابق با بينش اول، آثار عمده ي نماز جمعه همان جنبه هاي عبادي و تقرب به معبود است؛ و حداكثر مي توان آن را همراه با آثار اجتماعي در محدوده ي آثار نماز جماعت يوميه دانست.

اما مطابق با بينش دوم، زماني كه اصل اقامه ي نماز جمعه و خواندن خطبه هاي آن متوقف بر حضور امام عادل يا اذن ايشان باشد، بديهي است در چنين شرايطي مسائلي همچون حكومت مسلمين، عدالت در جامعه ي اسلامي، مصالح مسلمين در دين و دنياي آنها، حوائج مردم در معاش و معاد، امر به معروف و نهي از منكر و ديگر امور اقتصادي و سياسي مطرح مي گردد. [1] و در اين شرايط، ديگر نماز جمعه و خطبه هاي آن يك عمل عبادي محض محسوب نشده و قطعاً آثار اجتماعي و سياسي خاص خود را به دنبال خواهد داشت. بيشتر علماي اهل سنت (خصوصاً متقدمين آنها) به جنبه ي عبادي بودن اين فريضه بيشتر توجه داشته و تلقي آنها از نماز جمعه همان بينش نوع اول است. اما علماي اماميه (با توجه به نظرات خاصي كه در مسئله امامت و حكومت دارند) برخوردي از نوع بينش دوم را با اين فريضه داشته اند؛ و معتقدند خليفه ي مسلمين (ولي فقيه در زمان غيبت) همچنانكه در شئونات سياسي دخالت مي كند و در جامعه اسلامي اقامه ي قسط و عدل مي نمايد، همانطور بايد عالم به دين باشد و در ميان مردم اقامه ي نماز كرده، مردم را موعظه كند و قلوب مردم را بر ايمان و تقوي متحد كرده، آنها را از مصالح مسلمين و مسائل سياسي، اجتماعي آگاه كند.

نماز جمعه - مطابق با بينش دوم - محل اجتماع حاكم مسلمين با مردم است



[ صفحه 149]



كه از طرفي محلي براي ارشاد و هدايت مردم توسط حاكم و از طرف ديگر محلي براي نزديكي قلوب و همكاري و همدلي و همراهي مردم با حاكم است. [2] در اين شرايط توده ي مستضعف مي داند حاكم مثل و همانند و نزديك و حامي اوست نه سلطاني بر عليه او - مگر در حدود شرع و عدل - و جامعه ي اسلامي همه يكپارچه و متحد شده، امت مسلمان رستگار و پيروز مي شود. و در اين صورت خطبه ي جمعه موضع تبليغ عدل و تقوي توسط حاكم يا منصوب وي مي گردد.

اما مطابق با بينش اول - كه اقامه ي جمع مشروط به حضور امام نبوده و يا در صورت اشتراط حضور سلطان، عدالت وي شرط نشده - به نظر مي رسد خطبه ي نماز جمعه يا چندان آثار اجتماعي و سياسي مفيد ندارد و يا حداقل جنبه هاي سياسي آن بسيار كم است، و چه بسا در برخي شرايط آثار سياسي سوء به دنبال داشته باشد - همانند آنكه به سلطان جائر در خطبه ها دعا شود -.

و شايد به لحاظ وجود چنين نمازهاي جمعه در جوامع اسلامي بوده كه به گفته دايرة المعارف اسلامي [3] به تدريج خطيب اجير شده، و مزد بگير جايگزين خليفه ي مسلمين در امامت نماز جمعه گرديد. و احمد شاكر از علماي متأخر اهل سنت در تأييد اين عبارت چنين گويد: «عبارت دايرة المعارف صحيح و باعث تأسف مسلمين است و از بزرگترين اسباب ضعف مسلمين از زمانهاي قديم است. در حالي كه وضع خطبه در نماز جمعه بدين جهت بوده كه امام اعظم يعني خليفه در شهر بزرگ مسلمين خطبه ها را خوانده و نائبان ايشان - به عنوان حاكم در شهرها و قريه هاي بزرگ - در آن مكانها خطبه بخوانند. مردم در يك شهر و مكان براي اقامه ي



[ صفحه 150]



جمعه اجتماع كنند و كسي مگر مريض يا معذور از آن تخلف نكند. و اين اجتماع در هر هفته يكبار انجام شود. امام اكبر و نائبان وي مردم را در خطبه ها موعظه كنند، قلوب آنها را بر ايمان و تقوي و مكارم اخلاق متحد گرداند و براي آنها از اتفاقات سياسي يا اجتماعي يا اخلاقي - كه خود نيابت و ولايت در آن دارند - سخن بگويد. و بدين طريق امت را با تساوي تمام بين صغير و كبير، غني و فقير به طريق هدايت و محكمي رأي ارشاد نمايد.

اما كم كم خلفاي جاهل و مستبد والي امر مسلمين شدند، از مردم دوري كرده غير خود را در خطبه هاي نماز نائب كرده، نظام طبقاتي را وضع كردند، و افراد جاهل به دين را حاكم قرار داده تا امر چنين شد كه ديديم. به صلاح مسلمين نيست مگر آنكه اين فريضه به سيره ي اول آن برگردد، و علماي به دين حاكم مسلمين شوند، و در ميان مردم اقامه ي نماز كنند همچنانكه ميزان عدل را اقامه مي كنند. و در اين شرايط، امت يكپارچه و متحد شوند.» [4] .


پاورقي

[1] در تحرير الوسيله چنين آمده «سزاوار است امام خطيب در خطبه اش از مصالح دين و دنياي مسلمين ذكر كند و آنها را از اخبار بلاد مسلمين و غير آن با خبر كند. همچنين احتياجات مسلمين در معاش و معاد، امور سياسي و اقتصادي مرتبط با اجتماع آنها، كيفيت ارتباط و معامله ي آنها با ساير ملتها، بر حذر داشتن آنها از دخالت دولتهاي ظالم مستعمر در امور سياسي و اقتصادي اجتماع كه منجر به استعمار و استثمار آنها گردد، اينها اموري است كه در خطبه ها سزاوار ذكر است» - تحرير الوسيله، مسئله 9 از شرايط نماز جمعه.

[2] در روايت فضل بن شاذان از امام رضا (ع) در بيان علل دو ركعت بودن نماز جمعه با امام چنين وارد شده: «زيرا نماز جمعه محل حضور عامه مردم است. براي حاكم سببي در موعظه و ترغيب به طاعت و ترهيب از معصيت است تا مردم را مطلع كند از آنچه آنها از مصلحت دين و دنياي خود اراده كرده اند. و به آنها از آفاتي كه وارد مي شود و از حوادثي كه براي آنها ضرر و منفعت دارد خبر دهد.» وسائل، باب 6، حديث 3.

[3] متن دايرة المعارف ترجمه عربي، جلد 7، ص 106.

[4] پاورقي دايرة المعارف، ترجمه عربي، جلد 7، ص 106.


بازگشت