دليل نقلي و روايي ولايت فقيه


احاديث عمده اي كه براي اثبات ولايت فقيه بر آن استدلال شده مقبوله ي عمر بن حنظله و روايت ابوخديجه سالم بن مكرم است كه متن آن چنين است:

الف- مقبوله بن حنظله

روايت شيخ كليني با اسناد عمر بن حنظله:

سألت أبا عبدالله عليه السلام عن رجلين من اصحابنا يكون بينهما منازعة في دين أو ميراث فتحاكما الي السلطان أو الي القضاة، أيحل ذلك؟ فقال:



[ صفحه 113]



من تحاكم الي الطاغوت فحكم له فانما يأخذ سحتاً و ان كان حقه ثابتاً؛ لانه أخذ بحكم الطاغوت و قد أمر الله أن يكفر به. قلت: كيف يصنعان؟ قال: انظروا الي من كان منكم قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فارضوا به حكماً، فاني قد جعلته عليكم حاكماً. فاذا حكم بحكمنا فلم يقبله منه، فانما بحكم الله استخف و علينا رد و الراد علينا الراد علي الله و هو علي حد الشرك بالله. [1] .

از امام صادق عليه السلام پرسيدم در مورد دو نفر از اصحاب (اماميه) كه در خصوص دين (قرض) يا ارث بين آن دو نزاع باشد و حكم نزاع را به سلطان يا قاضي او واگذار كنند، آيا چنين چيزي حلال است؟ امام فرمود: كسي كه از طاغوت درخواست حكم كند و طاغوت هم به نفع او حكم كند، هر آنچه را آن شخص بگيرد حرام است اگرچه حق ثابت و مسلم وي بوده باشد. زيرا او با حكم طاغوت آن را گرفته و خداوند امر فرموده به كفر ورزيدن به طاغوت. عمر بن حنظله از امام سؤال مي كند: آن دو نفر بايد (براي حل تنازع) چه كنند؟ امام فرمود: شخصي كه در بين شما حديث ما را روايت مي كند و در حلال و حرام ما نظر دارد و احكام ما را معرفي مي كند، به ايشان بنگريد و به حكم او راضي شويد، همانا من او را بر شما حاكم قرار دادم. پس هرگاه او مطابق با حكم ما حكمي صادر كند و از او نپذيرند جز اين نيست كه به حكم خداوند توهين و رد بر ما شده و رد كننده ي ما، رد كننده ي خداوند است و چنين فردي در حد مشرك به خداوند است.

ب- روايت ابوخديجه

شيخ كليني از ابوخديجه از امام ابوعبدالله عليه السلام چنين روايت كرده:

قال لي ابو عبدالله عليه السلام: اياكم أن يحاكم بعضكم بعضاً الي اهل الجور، و لكن انظروا الي رجل منكم يعلم شيئا من قضائنا فاجعلوه بينكم. فاني



[ صفحه 114]



قد جعلته قاضياً فتحاكموا اليه. [2] .

امام صادق عليه السلام به من فرمود: از محاكمه ي برخي از شما بعض ديگر را نزد اهل ظلم و جور بپرهيزيد. و (در اين موارد) به فردي از خودتان كه چيزي از قضاء ما را مي داند، بنگريد و او را قاضي بين خودتان قرار دهيد. پس همانا من او را بر شما قاضي قرار دادم و شما حكم داوري را نزد او ببريد.

اثبات ولايت فقيه با حديث

مراد امام عليه السلام در مقبوله ابن حنظله از كلمه ي «حاكماً» شخصي است كه در جميع امور عامه ي زندگي اجتماعي، كه آن امور از وظايف افراد نبوده و شارع هم راضي به ترك آن امور نيست، به ايشان رجوع شود. و از جمله ي آن امور، قضاوت و حل و فصل مخاصمات و منازعات است. و مراد امام در آن حديث، خصوص قاضي نيست.

اگر بنا به فرض قبول كنيم كه مراد از حاكم در مقبوله، خصوصي قاضي است - همچنانكه در روايت ابوخديجه چنين است - در اين صورت مي گوييم: آن چنان كه از برخي احاديث استفاده مي شود شغل قضاوت، عرفاً با تصدي ساير امور مورد ابتلاي عموم ملازم و همراه بوده همچنانكه در خبر اسماعيل بن سعد از امام رضا عليه السلام چنين آمده:

و عن الرجل يموت بغير وصية و له ورثة صغار و كبار، أيحل شراء خدمه و متاعه من غير أن يتولي القاضي بيع ذلك؟

از امام رضا عليه السلام سؤال شد از مردي كه بدون وصيت مي ميرد در حالي كه ايشان ورثه هاي صغير و كبير دارد، آيا خريدن متاع او حلال است بدون آنكه قاضي متولي بيع باشد؟

و بنابراين فقيه عادل، در تصدي امور عامه ي اجتماعي و مورد ابتلاي عموم،



[ صفحه 115]



منصوب از جانب امام معصوم است.


پاورقي

[1] كافي، ج 7، ص 412؛ تهذيب، ج 6، ص 302؛ من لا يحضر، ج 3، ص 5، 6.

[2] كافي، ج 7، ص 412؛ تهذيب، ج 6، ص 302؛ من لا يحضر، ج 3، ص 5، 6.


بازگشت