جواز نماز جمعه و احاديث


در جواز نماز جمعه در غيبت به احاديث متعددي استدلال شده كه در ذيل به مهم ترين آن (از حديث استدلال) اشاره مي شود.

1- روايت شيخ طوسي به اسناد ايشان از محمد بن مسلم از امام باقر يا امام صادق (ع):

قال: سألته عن اناس في قرية، هل يصلون الجمعة جماعة؟ قال: نعم، و يصلون اربعا اذا لم يكن من يخطب. [1] .

محمد بن مسلم گفت: از امام عليه السلام سؤال كردم از حكم مردمان قريه كه آيا نماز جمعه را به جماعت برگزار كنند؟ امام فرمود: بلي و در صورتي كه كسي در ميان آنها براي خواندن خطبه نباشد آن را چهار ركعت برگزار كنند.

2- روايت شيخ طوسي به اسناد فضل بن عبدالملك:

قال سمعت أبا عبدالله (ع) يقول: اذا كان قوم في قرية صلوا الجمعة اربع ركعات. فان كان لهم من يخطب لهم جمعوا اذا كانوا خمس نفر. و انما جعلت ركعتين لمكان الخطبتين. [2] .

از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: زماني كه قومي در قريه اي باشند نماز ظهر جمعه را چهار ركعت برگزار كنند. پس اگر شخصي باشد كه با آنها خطبه ي جمعه بخواند و تعداد آنها به 5 نفر برسد، نماز جمعه را اقامه كنند. و همانا نماز جمعه دو ركعت وضع شده به جهت وضع دو خطبه براي آن.

3- روايت شيخ طوسي به اسناد عبدالله بن بكير:

قال: سألت ابا عبدالله (ع) عن قوم في قرية ليس لهم من يجمع بهم، أيصلون الظهر يوم الجمعة في جماعة؟ قال: نعم اذا لم يخافوا. [3] .

از امام صادق عليه السلام پرسيدم از حكم قومي كه در قريه هستند و در بين آنها شخصي براي اقامه ي جمعه نباشد، آيا آنها نماز ظهر جمعه را به جماعت برگزار كنند؟ امام



[ صفحه 108]



فرمود: بلي زماني كه خوف بر آنها نباشد.

استدلال به اخبار سه گانه

اولاً - ظاهر اخبار آن است كه امام عليه السلام به اهل قريه ها اذن داده تا خودشان نماز جمعه را اقامه كنند، زماني كه در ميان آنها شخصي قادر به خواندن خطبه باشد.

ثانياً - چون علم داريم بر اينكه خصوصيات قريه دخالتي در حكم ندارد، بنابراين حكم مي كنيم بر اينكه ملاك اذن امام، دسترسي نداشتن اهالي قريه ها به امام يا منصوب ايشان است. و در حديث، قريه ذكر شده به جهت آنكه غالباً در قريه ها امام يا منصوب وي حضور ندارند.

ثالثاً - اگر چه روايت ابن بكير ظهور در بيان حكم نماز ظهر دارد، اما ظهر در آن هم حمل بر جمعه مي شود به قرينه ي فرموده ي امام: «اذا لم يخافوا». و خوف قابل تصور نيست مگر در اقامه ي نماز جمعه اي كه خلفا و امرا متصدي آن بوده و آن را از مناصب خود مي دانستند. بنابراين در زمان غيبت كه امام يا منصوب ايشان حضور ندارد، اذن امام به اقامه ي جمعه قابل استنباط است.

4- روايت شيخ طوسي به اسناد عمر بن حنظله:

قال، قلت: لا بيعبد الله عليه السلام القنوت يوم الجمعة، فقال: أنت رسولي اليهم في هذا. اذا صليتم في جماعة ففي الركعة الاولي و اذا صليتم وحداناً ففي الركعة الثانية. [4] .

از امام صادق عليه السلام از قنوت روز جمعه پرسيدم، امام فرمود: در اين مورد تو فرستاده ي من به سوي آنها هستي. زماني كه نماز روز جمعه را به جماعت برگزار كرديد قنوت در ركعت اول، و زماني كه نماز روز جمعه را به تنهايي و فرادي برگزار كرديد قنوت در ركعت دوم (خوانده شود).



[ صفحه 109]



5- روايت شيخ كليني از محمد بن مسلم از امام ابوجعفر (ع) در بيان خطبه ي روز جمعه كه امام فرمود:

الخطبة الاولي: الحمد لله بحمده و نستعينه (الي أن قال بعد خطبة طويلة) ثم تجلس قدر ما تمكن هنيئة ثم تقوم فتقول: الحمد لله (الي أن قال) و يكون آخر كلامه أن يقول: ان الله يأمر بالعدل و الاحسان (الايه). [5] .

خطبه ي اول: الحمد لله بحمده و نستعينه (تا آنكه پس از بيان خطبه ي طولاني فرمود) سپس بنشين به مقداري كه از آرامش برخوردار شوي، سپس بايست و چنين بگو: الحمد لله (تا آنكه فرمود) و پايان كلامش اين باشد كه بگويد: ان الله يأمر بالعدل و الاحسان. [6] .

برخي از ضماير حديث به نحو خطاب و برخي به نحو غايب است. و چون ضماير خطاب در آن بيشتر است، بنابراين محمد بن مسلم مخاطب حديث است.

استدلال به دو حديث 4 و 5

از اين دو حديث چنين استنباط مي گردد كه اقامه ي نماز جمعه بين اصحاب ائمه متداول و رايج بوده، با اينكه خلافت و حكومت در دست خلفاي جور بوده است. بنابراين چنين استفاده مي شود كه در اقامه ي نماز جمعه، نيازي به اذن امام نبوده و يا شيعه از جانب ائمه در اقامه ي جمعه اذن دارند.

6- حديث «حث» به روايت شيخ طوسي به اسناد ايشان از زراره:

قال: حثنا ابو عبدالله عليه السلام علي صلوة الجمعة حتي ظننت أنه يريد أن نأتيه. فقلت: نغدوا عليك؟ فقال: لا انما عنيت عندكم. [7] .

زراره گفت امام صادق عليه السلام ما را بر نماز جمعه ترغيب فرمود تا گمان كردم مراد امام آن است كه نماز جمعه را با ايشان برگزار كنيم. پس به امام گفتم: به سوي شما بياييم (و به گرد شما نماز را اقامه كنيم)؟ امام فرمود: خير، منظورم همان



[ صفحه 110]



نماز جمعه اي است كه نزد خودتان اقامه مي شود.

استدلال - ظاهر حديث «حث» آن است كه امام صادق عليه السلام به شيعه ي خود در اقامه ي نماز جمعه اذن داده؛ و براي امامت جمعه، افراد بخصوصي از آنها را معين نفرموده تا امامت جمعه اختصاص به آن افراد پيدا كند؛ و حضور و اقتدا بدان امام در نماز جمعه بر تقيه معين گردد.

بنابراين، حديث دلالت دارد بر اينكه شيعه در اقامه ي نماز جمعه در غيبت اذن دارد؛ و هر كدام از آنها مي توانند اقامه ي جمعه كنند. و اين اذن عمومي براي شيعه به لحاظ فقيه بودن يا مؤمن بودن آنها مي باشد. و اين همان مطلوب است!

7- خبر هلاك، روايت عبدالملك بن اعين از امام ابوجعفر (ع):

قال: مثلك يهلك و لم يصل فريضة فرضها الله، قال: قلت كيف أصنع؟ قال: صلوا جماعة، يعني صلوة الجمعة. [8] .

امام باقر عليه السلام به عبدالملك فرمود: افرادي همانند تو هلاك مي شوند در حالي كه نماز فريضه اي از فرائض خداوند را اقامه نكرده اند. پرسيدم (به جهت دور شدن از هلاكت) چه كنم؟ امام فرمود: نماز جماعت به پا داريد، يعني نماز جمعه را.

عبارت «يعني صلاة الجمعة» در پايان حديث از كلام امام نيست، بلكه كلام عبدالملك يا يكي ديگر از راويان باشد.

استدلال - ظاهر حديث آن است كه كلام امام در روايت كلام ابتدائي نبوده، بلكه سياق روايت ظهور در اين دارد كه بين امام و بين عبدالملك مكالماتي از قبل وجود داشته؛ و شايد در آن مكالمات قرينه اي باشد كه عبدالملك از آن قرينه مراد امام از جماعت را نماز جمعه استفاده كرده باشد. بنابراين از روايت، اذن امام بر اقامه ي نماز جمعه استفاده مي شود.

8- روايت شيخ صدوق در الفقيه به اسناد امام ابوجعفر (ع):

زراره گفت از امام عليه السلام پرسيدم: نماز جمعه بر چه كسي واجب است؟



[ صفحه 111]



امام فرمود:

تجب علي سبعة نفر من المسلمين. و لا جمعة لأقل من خمسة من المسلمين، أحدهم الامام. فاذا اجتمع سبعة و لم يخافوا أمهم بعضهم و خطبهم. [9] .

نماز جمعه بر (حداقل) 7 نفر از مسلمين واجب است و بر كمتر از 5 نفر كه يكي از آنها امام باشد واجب نيست. پس زماني كه 7 نفر جمع شدند و خوفي نداشته باشند، برخي از آنها امامت جمعه را به عهده گيرد و براي آنها خطبه بخواند.

استدلال - اين روايت از اقوي ادله اي است كه به واسطه آن اذن و رخصت عام امام در اقامه ي جمعه ثابت مي شود و حتي مي توان وجوب اقامه ي نماز جمعه در غيبت را از آن استنباط نمود.

در ابتداي حديث سؤال شده از كساني كه نماز جمعه بر آنها واجب است (نه از كساني كه نماز جمعه ي آنها صحيح باشد، اگر چه بر آنها واجب هم نباشد). و ظاهر جواب هم اين است كه اجتماع 7 نفر شرط وجوب است، و اجتماع 5 نفر شرط صحت و جواز. بنابراين لازم است فرمايش امام «أمهم بعضهم» حمل بر وجوب شود نه بر مطلق اذن و جواز.

از عبارت پاياني حديث چنين استفاده مي شود كه هرگاه 7 نفر از مسلمين اجتماع كنند، اقامه ي جمعه بر آنها واجب است. بدين نحو كه برخي از آنها امامت جمعه را به عهده گيرد و بقيه بر او اقتدا كنند. و اگر قبول كنيم حديث دلالتي بر وجوب ندارد، لااقل دلالت بر ثبوت اذن براي عموم شيعيان در اقامه ي جمعه دارد. [10] .

مناقشه در استدلال به احاديث مذكور

برخي از فقها - همچون آيت الله بروجردي - استدلال به احاديث مذكور را ناتمام و استنباط اذن و رخصت ائمه بر اقامه جمعه در زمان غيبت را با آن اخبار



[ صفحه 112]



قابل اثبات ندانسته، و در استدلال بر هر يك از احاديث مناقشه نموده اند. تفصيل مناقشات آيت الله بروجردي در كتاب بدرالزاهر بيان شده است.


پاورقي

[1] وسائل الشيعه، باب 3، حديث 1.

[2] وسائل الشيعه، باب 2، حديث 6.

[3] وسائل الشيعه، باب 12، حديث 1.

[4] وسائل الشيعه، باب 5 از ابواب قنوت، حديث 5.

[5] وسائل الشيعه، باب 25، حديث 1.

[6] سوره ي نحل، آيه 90.

[7] وسائل الشيعه، باب 5، حديث 1.

[8] وسائل الشيعه، باب 5، حديث 2.

[9] وسائل الشيعه، باب 2، حديث 4.

[10] بدرالزاهر، صص 35 - 46.


بازگشت