انگيزه و علت تشكيل مجمع


در مورد انگيزه و علت تشكيل مجمع، دو احتمال زير قابل توجه و بررسي است:

احتمال اول - از آنجا كه دولت عثماني حكومت صفويه را بر ترك احكام شرع تكفير مي كرد، حكومت صفويه در ابتدا و در جهت رفع آن اتهام، اقدام به برپايي نماز جمعه در شهرهاي مختلف و نصب ائمه جمعه نبود. اما با گسترش نماز جمعه در شهرهاي ايران عده اي از علماي اسلامي در اماكن دور از مركز اصفهان همچون بحرين و مناطق نزديك قلمرو عثماني ها، صفويه را متهم به گرايش به اهل سنت نمودند. صفويه براي رفع اين اتهام جديد، در صدد حذف منصب خاص امامت جمعه برآمدند. همچنانكه مثل همين برخورد در مورد امام جمعه ي بحرين - علي بن جعفر (متوفي 1131 ق.) - حاصل شد زماني كه ايشان به امر شاه سليمان، دست بسته به كازرون تبعيد و تا پايان عمر در آنجا باقي ماند. هر چند در خصوص علت برخورد سلطان صفوي با شيخ علي بن جعفر در كتاب لؤلؤة البحرين (ص 15 و 16) حسادت برخي از امراي بلاد بحرين و مورد اتهام قرار گرفتن ايشان در نامه هاي امرا به شاه سليمان بيان شده، اما به نظر مي رسد تفكر و بينش جديد صفويه مبني بر حذف منصب امامت جمعه در تبعيد ايشان بي تأثير نبوده است. به دنبال اين چاره انديشي، شاه سليمان وزير خود شيخ علي خان زنگنه را امر نموده تا مجمعي از علما را تشكيل داده در حكم نماز جمعه، وجوب يا حرمت يا غير آن،



[ صفحه 43]



بحث نموده آن را قطعي نمايند. [1] .

احتمال دوم - در اين دوران رساله هاي متعددي در بيان حكم نماز جمعه در غيبت نگاشته شد. محقق كركي در رساله ي خود قائل به افضل بودن اقامه ي جمعه با حكم استحباب شد. معاصر محقق كركي، ابراهيم قطيفي بر ايشان اعتراض كرد و در رساله ي خود قائل به حرمت شد. [2] علماي متعدد ديگري با قطيفي موافقت نموده، حرمت نماز جمعه در غيبت را اثبات و قائل به بدعت آن در زمان غيبت شدند. [3] ملامحسن فيض (متوفي 1091 ق.) و محقق سبزواري (متوفي 1090 ق.) و شاگردان آنها قائل به وجوب شدند. علي رضا تجلي (متوفي 1085 ق.) فتواي سبزواري را رد و تحريم نماز جمعه را اثبات نمود. [4] محمد سراب (متوفي 1124 ق.) از استاد خود محقق سبزواري در حكم وجوب نماز جمعه دفاع و تجلي را در حكم تحريم جمعه رد نمود. [5] محمد سراب مجدداً رساله اي در وجوب نماز جمعه به عنوان رد نظريه فاضل توني (متوفي 1071ق.) مبني بر تحريم نگاشت. سپس فرزند برادر توني، محمد امين بن احمد (متوفي 1083 ق.) رساله اي در تحريم نماز جمعه و در تأييد رأي عموي خود نوشت. [6] .

چنانچه با بررسي رساله هاي مذكور مشاهده مي شود، در اين دوران عده اي از علما قائل به وجوب و عده اي قائل به حرمت نماز جمعه در زمان غيبت شدند؛ و هر كدام در رساله هاي خود نظريه مقابل را رد كرده اند. بنابراين بعيد نيست در همين دوران، حكومت صفويه يا خود فقهاي اماميه در صدد تشكيل مجلس مناظره برآمده تا به جاي مباحثه ي فقها در رساله ها، در مجلس و مجمعي در خصوص موضوع به بحث و گفتگو بنشينند؛ و در صورت امكان با اختيار نظريه ي يكسان و با از



[ صفحه 44]



بين رفتن اختلاف آرا، عامه ي مردم به راحتي تكليف خود در اين مورد را بدانند.

نتيجه ي مجمع - اينكه مجمع مذكور چه نتيجه اي را در برداشت و آيا فقهاي شركت كننده به رأي و نظر واحدي رسيدند يا خير؟ چندان مشخص نيست. و چون پس از تشكيل مجمع، برخي از ائمه جمعه از مقامشان عزل شده و اقامه ي جمعه در شهرهاي ديگر ايران ادامه يافته، مي توان گفت: شايد مجمع به نظريه ي واحدي نرسيده و منظور تشكيل آن - بنابر قبول احتمال دوم - تأمين نشده است:

تاريخ تشكيل مجمع - با توجه به آنكه علي خان زنگنه به سال 1086 ق. به وزارت رسيده و محقق سبزواري كه نماينده ي ايشان در مجمع حضور داشتند به سال 1090 ق. متوفي شده اند، بنابراين تاريخ تشكيل مجمع در يكي از سالهاي ما بين 1086 تا 1090 قمري است. [7] .


پاورقي

[1] طبقات اعلام الشيعه، قرن 12، ص 524.

[2] لؤلؤة البحرين، ص 161.

[3] الذريعه، ج 15.

[4] همان، شماره 507.

[5] همان، شماره 526.

[6] همان، شماره 446؛ طبقات اعلام الشيعه، قرن 12، ص 525.

[7] تتميم الامل قزويني، ص 172؛ طبقات اعلام شيعه، ص 526.


بازگشت