حكم مسافر و پير و مريض درباره نماز جمعه


مسأله ي - 16 - منظور از پيرمرد و مريض و مسافر چه كساني هستند؟ آيا هر پير و مريض و مسافري معاف از حضور در نماز جمعه است؟؟

آنطور كه در جواهر آمده است نماز جمعه از كسي ساقط است كه سفرش سفر شرعي باشد، [1] بنابراين، دائم السفر و كسي كه قصد اقامه ده روز كرده است و كسي كه



[ صفحه 163]



سفرش حرام است وكسي كه در شهري سي روز مانده است، در مستثني منه باقي مي مانند، يعني همانطور كه نماز جمعه بر غير مسافر واجب است بر اين گروه هم واجب است، زيرا سفر اينها سفري نيست كه شرعا مورد اعتبار و سقوط روزه و قصر نماز واقع شده باشد، و قهرا مسافري كه نماز جمعه از او ساقط شده است، غير اين مسافرين است، لكن اگر ما باشيم و اطلاق كلمه ي «المسافر» نمي توانيم آن گروه را خارج كنيم، بلكه آن اطلاق شامل آنها هم مي شود، زيرا مسافر حقيقت شرعيه ندارد، و ترديد بردار نيست كه آن گروه، عرفا مسافرند، پس مشمول اين اطلاق، مي شوند، مگر اينكه دليل خاصي موجب تقييد آن اطلاق گردد، و ظاهرا چنين دليلي نداريم. و تنها كلامي كه مي توان گفت اين است كه زراره از امام باقر (ع) نقل كرده است كه آن حضرت در مقام بيان اينكه چرا دائم السفر بايد نمازش را تمام بخواند فرموده است «لأنه عملهم» [2] يعني براي اينكه سفر كار ايشان است، ولي نياز به توضيح زياد ندارد كه اين روايت در مقام بيان علت يا حكمت عدم قصر درباره ي دائم السفر است و قهرا هيچ اشاره اي به ثبوت يا سقوط نماز جمعه از مسافر ندارد. و هيچكس نمي تواند بگويد اين روايت در مقام بيان اين است كه آن احكامي كه در شريعت براي مسافر جعل شده است براي اين نوع از مسافر نيست.

و سخن ديگري كه هست اين است كه روايتي درباره ي كسي كه قصد اقامه ي ده روز كند وارد شده است و روايتي هم درباره ي كسي كه سي روز در جائي بماند آمده است. در رواية اول آمده است: «و هو بمنزلة أهل مكة» [3] و در دومي آمده است: «المقيم بمكة الي شهر بمنزلتهم» [4] و ظاهر اين تنزيل اين است كه اين چنين مقيمي در تمام احكام به حكم أهل آن محل است و بديهي است كه نماز جمعه براي أهل محل واجب است، پس براي اين دو نوع مقيم هم بايد واجب باشد، لكن اين سخن هم تمام نيست، زيرا امام (ع) در اين دو روايت در مقام بيان اين است كه چنين انساني بايد نمازش را تمام بخواند، پس



[ صفحه 164]



ظاهر تنزيل يا قدر متيقن از آن، تنزيل در تمام خواندن نمازهاي چهار ركعتي است، و اما چنين انساني بايد نماز جمعه بخواند يا نخواند كاري با آن ندارد، و قهرا دليل استثناء مسافر بر اطلاقش باقي مي ماند، و اگر اجماعي در مسأله نباشد، فتوا اين است كه نماز جمعه از هر مسافري ساقط است، لكن در جواهر از منتهي نقل اجماع شده [5] است كه مراد از «حضر» معنائي است كه مقابل سفر شرعي است، گرچه مي توان گفت چنين اجماعي وجود ندارد، زيرا بسياري از علماء متعرض اين مسأله نشده اند، بلكه به مجرد استثناء مسافر اكتفاء كرده اند، و معلوم است كه اشتراط عده اي از علماء، اجماع آفرين نمي شود. و ثانيا بر فرض كه چنين اجماعي باشد منشأش همان رواياتي كه ذكر شد و مانند آنها است كه دلالت تمامي ندارند، بلكه مي توان گفت روايت ديگري در اين بين نيست و الا آنرا نقل مي كردند، پس مي توان گفت: نماز جمعه بر هيچ مسافري واجب نيست، گرچه احتياط استحبابي اقتضاء مي كند كه آن گروه نماز جمعه را بياورند.

و اما منظور از مريض، ظاهرا مطلق كسي است كه داراي مرضي است و عرفا به او مريض مي گويند، زيرا نص، مطلق است و تقييد آن به مريضي كه مرضش مانع حركت او است و يا رفتن به نماز جمعه برايش مشقت دارد و مانند اين سخنان، تقييد بدون مقيد است و قهرا قابل اعتناء نيست، همانطور كه در كور هم حكم همين است و لذا اگر خانه اش كنار مسجد باشد و در رفتن به نماز جمعه به كسي نيازي نداشته باشد و هيچ مشقتي هم برايش نداشته باشد، نماز جمعه بر او واجب نيست، ولي بعيد نيست كه در مريض گفته شود: در صورتي وجوب نماز جمعه از او برداشته مي شود كه رفتن به نماز جمعه، نوعي مشقت برايش داشته باشد و اگر هيچ مشقت نداشته باشد، فرقي بين او و غير مريض نيست

و اما مقصود از پيري كه نماز جمعه بر او واجب نيست، ظاهر نص اين است كه نماز جمعه از هر پيرمردي برداشته شده است، و لكن كلمات فقهاء در اين جا بسيار بسيار مختلف و متفاوت است، زيرا بعضي آنرا مطلق أدا كرده اند و بعضي به مشقت شديد،



[ صفحه 165]



تقييدش كرده اند و بعضي به اقعاد و بعضي به مشقت و بعضي به چيزهاي ديگر تقييدش كرده اند، و به نظر ما بايد به لحاظ مناسبت حكم و موضوع، پيرمردي مورد نظر باشد كه رفتن به نماز جمعه براي او زحمت و مشقت دارد، و اگر برود و گفته شود آقا مثل اينكه شما أذيت مي خوريد حقيقة آنرا نفي نكند، زيرا اگر نص در اين جا تقييد نشود، أولا مناسبة حكم و موضوع از ميان مي رود و ثانيا بايد نماز جمعه را نماز جوانان ناميد، چه كه كبير به كسي گفته مي شود كه بسياري از موهايش سفيد شده است و اين نه با حكمت الهي مي سازد و نه با فلسفه ي و حكمت جعل نماز جمعه سازش دارد، بنابراين انسان، مطمئن است كه هر پيري مراد نيست، پس بايد گفت: پيري مراد است كه نوعا رفتن به نماز جمعه برايش مشقت و زحمت دارد، امام مشقت و زحمت را به مشقت و زحمت شديد و به حد اقعاد تقييد كنيم، بعيد است و دليلي ندارد، بخلاف تقييد به اصل مشقت كه ظاهرا قاعده ي باب نماز جمعه است آنطور كه معلوم شده و خواهد شد. دقت كنيد.


پاورقي

[1] جواهر ج 11 ص 260.

[2] وسائل الشيعه، ابواب صلاة المسافر باب 11 ح 2.

[3] وسائل الشيعه، ابواب صلاة المسافر باب 15 ح 10.

[4] وسائل الشيعه، ابواب صلاة المسافر باب 15 ح 11.

[5] جواهر ج 11 ص 261.


بازگشت