انعقاد نماز جمعه در محدوده يك فرسخي


مسأله ي 1 - آيا اگر دو نماز جمعه در محدوده ي كمتر از يك فرسخ برگزار شود، هر دو باطل است يا يكي باطل و ديگري صحيح است؟ اگر آن دو نماز با هم آغاز شوند، هيچ بحثي نيست كه هر دو باطل اند، زيرا هر دو نماز مورد نهي واقع شده است و از آن نهي استفاده مي شود كه شرط صحت نماز جمعه آن است كه در محدوده اي واقع نشود كه در كمتر از يك فرسخي آن نماز جمعه ي ديگري برگزار مي گردد. و بديهي است كه شرط صحت هر يك، عدم وقوع آن در محدوده اي است كه نماز جمعه ديگري كه با غمض



[ صفحه 145]



عين از اين شرط، صحيح است، برگزار نشود و اين معني نسبت به آن دو نماز جمعه، صادق است، يعني هر يك از آن دو، در محدوده اي واقع شده است كه در كمتر از يك فرسخي آن، نماز جمعه اي واقع شده است كه با چشم پوشي از اين شرط، صحيح است، بنابراين، هيچ يك از اين دو نماز، شرط وحدت نماز را دارا نيست، پس هر دو، بدون شرط، واقع شده اند و قهرا بايد باطل باشند. آري اگر دو نماز جمعه، در محدوده ي ياد شده برگزار گردند و با چشم پوشي از اين شرط، يكي از آن دو صحيح نباشد، مثل اينكه امام عادلي نداشته باشد، نماز ديگر صحيح است ولو اينكه آن دو با هم آغاز شوند، زيرا آن نمازي كه داراي شرائط است، در محدوده اي برگزار نشده است كه در كمتر از يك فرسخي آن نماز جمعه ي صحيحي واقع شده باشد، تا مشمول نهي موجود در آن روايت شود، پس آن نماز، صحيح است، همانطور كه آن ديگري باطل است، بخلاف صورتي كه آن دو با چشم پوشي از اين شرط، تمام شرائط ديگر را دارا باشند، زيرا در اين صورت هر دو مشمول نهي شده و قهرا بطور فاقد شرط آورده مي شوند.

و اگر آن دو نماز با هم آغاز نشوند بلكه يكي آغاز شود، سپس ديگري شروع شود، در اينجا ادعاي اجماع شده است كه نماز اول صحيح است، زيرا بطور صحيح منعقد شده است و نماز دوم باطل است، زيرا بعد از انعقاد نماز صحيح در جماعت اول اين نماز، مورد نهي است و قهرا قصد قربت در آن تمشي نمي كند، بلكه از آغاز امر، فاقد شرط است و بديهي است كه منعقد نشود. اين اتفاق و اجماع اگر واقعيت داشته باشد در موردي است كه مردمي كه نماز اول را برگزار مي كنند به اين امر، علم نداشته باشند كه به زودي در نزديكي آنها نماز جمعه ي ديگري برگزار مي شود، و الا بعيد نيست كه گفته شود: نماز جمعه ي اول هم باطل است، و لااقل بعد از شهيد ثاني در اين مورد اختلاف شديدي ميان فقهاء پيدا شده است، لكن تنها راه حل اين مسأله كه به نظر مي رسد بسيار مسأله ي پيچيده اي است، آن است كه به آن دو روايتي كه در اين مورد وارد شده است مراجعه كنيم و ببينيم مفاد آن دو چيست، زيرا اگر معناي آن دو روشن نشود، مسأله حل شدني نيست زيرا احتمالات زيادي داده مي شود و اين نه تنها مسأله را حل نمي كند بلكه



[ صفحه 146]



آنرا پيچيده تر مي كند، و ظاهر هر دو روايت اين است كه دو جماعتي كه در محدوده ي كمتر از يك فرسخ برگزار شوند باطلند، يعني چنين جماعتي نماز جمعه به حساب نمي آيد، و معناي اين سخن اين است كه شرط صحت هر نماز جمعه اي اين است كه در محدوده ي كمتر از يك فرسخي نماز جمعه ي ديگري واقع نشود، پس نماز جمعه ي دوم باطل است، زيرا اين شرط را فاقد است، و همچنين نماز جمعه ي اول باطل است، زيرا آن هم فاقد اين شرط است و در محدوده ي كمتر از يك فرسخي نماز جمعه ي دوم برگزار شده است، پس آن هم با انعقاد نماز جمعه ي دوم، فاقد شرط مي شود، و هيچ وجهي براي اين وجود ندارد كه ما روايت را شامل نماز جمعه ي دوم بدانيم، و شامل نماز جمعه ي اول ندانيم، مگر اينكه كسي بگويد: نماز جمعه ي اول بطور صحيح منعقد شده است، پس اين نماز جمعه ي صحيح، مانع انعقاد نماز جمعه ي دوم مي شود، زيرا وقتي نماز جمعه ي اول بطور صحيح منعقد شود، نماز جمعه ي دوم مبتلا به آن مانع مي گردد و نمي تواند در محدوده ي كمتر از يك فرسخي آن بطور صحيح منعقد شود، بخلاف عكس كه چنين نيست، لكن اين سخن ناتمام است، زيرا مانعيت جمعه ي اول براي دوم متوقف بر اين است كه جمعه ي دوم مانع جمعه اول نباشد، چه كه اگر مانع باشد صحيح نخواهد بود تا مانع دوم گردد، و مانع نبودن جمعه دوم براي جمعه ي اول متوقف بر مانع بودن جمعه ي اول براي دوم است و اين يك دور آشكار است، پس معناي روايت اين است كه دو جمعه اي كه از جهات ديگر صحيح و واجد شرائطند در محدوده ي كمتر از يك فرسخي قابل تحقق و اعتبار شرعي نيستند و اين معني، همانطور كه بر جمعه ي دوم صدق مي كند بر جمعه ي اول هم صادق است، پس آنهم باطل است، مگر اينكه جماعت اول هيچگونه اطلاعي از جماعت دوم نداشته باشند و جماعت دوم با اطلاع از جماعت اول، اقدام به نماز جمعه كنند، زيرا در اين فرض، امام جمعه ي دوم فاسق مي شود و قهرا جماعتش باطل مي گردد بخلاف جماعت اول و هكذا اگر جماعت دوم ندانند و جماعت اول بدانند. دقت كنيد.

مسأله - 2 - در صورتي كه دو نماز جمعه در محدوده كمتر از يك فرسخ برگزار شود و هر دو نماز باطل باشد، وظيفه ي آنان چيست؟



[ صفحه 147]



اگر وقت، باقي باشد همه موظف به خواندن يك نماز جمعه هستند، لكن چون اطلاع آنان از همديگر و اجتماعشان در يك محل براي يك نماز جمعه قبل از گذشت وقت ممكن نيست بويژه بنابر مختار ما در وقت، بايد گفت وظيفه ي همه بجا آوردن نماز ظهر است، لكن اگر در آغاز وقت به فقدان شرط وحدت توجه كنند، و هكذا بنابر توسعه وقت، ولي وقتي متوجه شوند كه فرصت اجتماع در يك محل و برگزاري يك نماز جمعه وجود نداشته باشد، بايد گفت: اگر فرصت دورتر شدن از هم هست بايد از هم دورتر شوند و هر دو گروه نماز جمعه را برگزار كنند. و اگر اين فرصت هم نيست، بعيد نيست كه حكم به برگزاري نماز جمعه اي شود كه امام جمعه اش داراي مرحجاتي است و اما گروه ديگر اگر احتمال مي دهند يك ركعت از آن نماز جمعه را درك مي كنند بايد بسوي آن بشتابند و الا بايد نماز ظهر را بياورند، و اگر ترجيحي در يكي از دو امام نيست بعيد نيست كه به سقوط نماز جمعه ي هر دو گروه حكم شود، لكن اين در صورتي است كه بر خواندن يكي، نماز جمعه را توافق نكنند.

مسأله ي - 3 - اگر يكي از دو جمعه، اول آغاز شود و بنابر آن گذاشته شود كه فقط جمعه ي دوم باطل است آنطور كه در كلمات فقهاء آمده است، وظيفه ي اين جماعت چيست؟ آيا بايد ظهر را بياورند و يا به جمعه ي اول شركت كنند و يا خود، جمعه ي ديگري تشكيل دهند؟

در كلمات بعضي فقهاء آمده است كه بايد آنها نماز ظهر را بخوانند [1] ، لكن بايد گفت: اگر وقت باقي است بايد خودشان را به نماز جمعه ي اول برسانند زيرا مأمور به سعي و شتاب به سوي آنند، و اگر براي اين كار وقت نيست لكن براي دور شدن و به مسافت يك فرسخي رفتن وقت هست بايد بروند و در يك فرسخي يا دورتر نماز جمعه برگزار كنند، و اگر براي هيچ كدام از آن دو كار وقت نيست، وظيفه اي جز خواندن ظهر ندارند.

مسأله ي - 4 - آيا جماعت ثانيه نمي توانند بعد از پايان يافتن جمعه ي اول، در همان مكان، خودشان نماز جمعه ي دوم را برگزار كنند؟



[ صفحه 148]



بنابر مختار ما در وقت نماز جمعه، جواب اين مسأله روشن است، زيرا با تمام شدن نماز جمعه ي اول، وقت نماز جمعه مي گذرد و ديگر نماز جمعه ممكن نيست. و اما بنابر سعه ي وقت نماز جمعه، ظاهر كلمات اين است كه باز هم وظيفه اي جز خواندن نماز ظهر ندارند، و شايد وجهش ظاهر همان دو روايت باشد كه در محدوده ي كمتر از يك فرسخ دو نماز واقع نمي شود، و چون يكي - به حسب فرض - صحيح واقعي شده است، پس ديگري در آن محدوده، واقع نمي شود، و قهرا وظيفه ي جماعت ثانيه اين است كه نماز ظهر را بياورند. و اما اينكه مدرك آن، أخباري باشد كه مي گويد هر كس ركعت دوم را درك نكند بايد چهار ركعت بياورد، خيالي بيش نيست، زيرا منصرف از اين روايات كه بيشترشان به صورت مفرد مخاطب تعبير شده است، موردي است كه يك نفر ديرتر به نماز جمعه رسيده است و نتوانسته است خطبه را درك كند، و لذا امام (ع) مي فرمايد: «اذا ادرك الرجل ركعة فقد ادرك الجمعة و ان فاتته فليصل أربعا» [2] يعني اگر آن مرد به يك ركعت از نماز جمعه، رسيده است مثل اين است كه جمعه را درك كرده و اگر آنهم از او فوت شده است، بايد چهار ركعت بخواند. همانطور كه ناگفته پيداست در اين روايت درباره ي مردي كه به نماز جمعه اي شركت كرده است و ديرتر رسيده است، سخن به ميان آمده است و باقي روايات اين باب هم جز يكي از آنها همه راجع به يك شخصي گفتگو دارند كه ديرتر به نماز جمعه رسيده است، و آن يكي هم راجع به كس يا كساني است كه ديرتر به نماز جمعه اي رسيده اند، پس هيچگونه اطلاقي براي اين روايات نسبت به جماعت دوم مورد بحث وجود ندارد، كما لا يخفي. علاوه بر اين، اينكه اين روايات مي گويد: كسي كه به يك ركعت از نماز جمعه نرسيده، بايد چهار ركعت نماز بخواند، شايد براي اين باشد كه چون وقت نماز جمعه، مضيق است، يا دير رسيدن به نماز جمعه، ديگر وقتي باقي نمي ماند تا اينكه نماز جمعه ي ديگري برگزار كنند، پس اين روايات، مدرك آن فتوا نيست.

مسأله ي - 5 - اگر در محدوده ي يك فرسخي دو نماز جمعه برگزار شود، آنگاه هر دو



[ صفحه 149]



گروه شك كنند كه كدام يك اول شروع كرده است، طبق آنچه كه ما از آن دو روايت، فهميديم، حكم مسأله روشن است زيرا گذشت كه جمعه ي آنان باطل است و بايد در صورت بودن وقت، نماز جمعه ي واحدي بخوانند و اگر ممكن نيست، دو نماز جمعه در مسافت لازم بخوانند. و اگر آن هم ممكن نيست، وظيفه اي جز آوردن ظهر ندارند، بويژه اينكه بعد از التفات از حال همديگر و بپايان بردن نماز جمعه، وقتي براي نماز جمعه ي ديگر باقي نمي ماند. دقت كنيد واما بنابر اينكه جمعه ي مقدم صحيح است، اين جا سخنان زيادي گفته شده و مي توان گفت، لكن ظاهر اين است كه هر يك از آن دو گروه مي تواند حكم به صحت نماز جمعه ي خود بكند، زيرا هر كدام از آن دو شك دارد كه آيا موقعي كه نماز جمعه را شروع كرد، نماز جمعه ي ديگري وجود داشت و با آن موجود شد يا نه؟ استصحاب عدم وقوع ديگري را به هنگام نماز جمعه ي خودش جاري مي كند و قهرا نماز خودش صحيح است زيرا نه مقرون به نماز ديگر واقع شده است و نه مسبوق به آن، پس مانعي سر راه صحت نماز جمعه ي او نيست.


پاورقي

[1] مدارك ج 4 ص 45.

[2] وسائل الشيعه، ابواب صلاة الجمعة باب 26 ح 2.


بازگشت