كساني كه اجتماع و حضور آنان نمي تواند عدد را تمام كند


مسأله 3 - آيا نماز جمعه به عددي كه بعض يا همه ي آن از كفار يا ديوانگان يا بچه ها يا زنان تمام شده است منعقد مي شود يا نه؟

بديهي است كه تمام عدد به كافر، موجب صحت انعقاد جمعه نمي شود، زيرا نماز كافر باطل است، و نمازي كه باطل است مثل آن است كه اصلا نيست، پس چگونه مي تواند موجب انعقاد نماز جمعه بشود، زيرا منصرف از اجتماع خمسة يا سبعة، براي نماز، اجتماع پنج يا هفت نفري است كه مي توانند نماز صحيح بخوانند و كافر در حال كفر - ولو نماز برايش واجب باشد - قادر به نماز صحيح نيست، پس أساسا عدد، منصرف از كافر است. و از همين جا روشن مي شود كه چرا تتميم عدد به ديوانه و بچه كافي نيست، زيرا ترديدي نيست كه اين دو گروه مكلف نيستند و قهرا خطابات مشتمل بر تكليف منصرف از آنان است و لذا علماء بر عدم انعقاد جمعه به آنها اتفاق كرده اند. و ناگفته پيداست كه بين خطاباتي كه مشتمل بر كلمه ي وجوبند و خطاباتي كه آنرا ندارند فرقي نيست. و هكذا فرقي بين خطابات شرطي و غير شرطي نيست، زيرا مفاد همه، حكم تكليفي است يا بطور وجوب تعييني و يا بطور وجوب تخييري و همه ي اينها منصرف از



[ صفحه 138]



ديوانه و بچه ي نابالغ است. و اگر در اينگونه موارد، انصراف، مورد انكار واقع شود، ديگر معلوم نيست موردي براي آن وجود داشته باشد، بنابراين آنچه كه در كلمات بعض معاصرين [1] است كه بين اين موارد فرق گذاشته، چيزي نيست كه قابل اعتناء باشد. و اما آيا مي توان گفت: زن هم مانند ايشان است؟ بديهي است كه چنين نيست زيرا زنان چون مردان، مكلف به احكامي هستند كه از طرف شارع براي نوع بشر جعل شده است لكن در اين مسأله دليل خاصي داريم كه انعقاد جمعه بزنان يا با زنان جايز نيست، و آن اينكه تمام رواياتي كه در مقام بيان عدد است يا به صورت خمسة و سبعة، مطلب را بيان كرده است و يا اين دو عدد به كلمه رهط يا قوم و يا نفر، اضافه شده است. همانطور كه ناگفته پيداست تمام اين عبارات، ظاهر در اين است كه پنج يا هفت مرد، ملاك صحت يا وجوب نماز جمعه است، زيرا استعمال عدد خمسة و سبعة با تاء تأنيث در صورتي درست است كه معدود مذكر باشد، بنابراين اگر مثل «اذا اجتمع خمسة» نص در خمسة رجال نباشد، بدون شك ظاهر در آن است، پس تمسك به اطلاق اينگونه عبارات براي شمول زنان كه در كلمات بعضي از معاصرين آمده است [2] ، بسيار شگفت آور و غير منتظره است و اما عباراتي مثل خمسة رهط يا خمسة قوم يا خمس نفر كه ديگر تعبيرات روايات عدد است، ناگفته پيداست كه مراد از اينها هم مردان است، زيرا همانطور كه از صحاح اللغة نقل شده و در بعض كتابهاي لغوي ديده مي شود و شواهد أدبي نيز بر آن دلالت مي كند، لفظ «قوم» براي تعدادي از مردان وضع شده است و لذا در قرآن مجيد در مقابل «نساء» ذكر شده است مثل «... لا يسخر قوم من قوم عسي أن يكونوا خيرا منهم و لا نساء من نساء» [3] و همچنين در شعر عرب آمده است: «أقوم آل حصن أم نساء». [4] و اين به خوبي نشان مي دهد كه كلمه ي «قوم» براي مردان وضع شده است و هكذا در بعضي از كتابهاي لغوي آمده و از صحاح نيز نقل شده است كه كلمه ي «رهط» براي مرداني كمتر از ده نفر كه در ميان آنان زن نيست وضع شده است و ظاهرا كلمه ي «نفر» هم - آنطور



[ صفحه 139]



كه در «المنجد» آمده است به همين معني است، زيرا در آن كتاب آمده است «نفر، گروهي از مردانند كه از سه تا ده باشند»، پس تمام عبارات روايات عدد، حاكي از آن است كه ملاك در وجوب يا صحت نماز جمعه، هفت يا پنج مرد است، و روي اين حساب روشن است كه اگر همه ي پنج يا هفت نفر، يا بعضي از آنان، زن باشد نماز جمعه صحيح يا واجب نخواهد بود.

و بسيار شگفت آور است كه بعضي از فقهاء معاصر در اينجا نتوانسته است اين مطلب روشن را بپذيرد و لذا سخناني براي رد كلام صحاح و ديگران آورده است كه جدا شايسته ي نقل و نقد نيست، بلكه از آنچه كه ما آورديم ناتمامي آن گفته به خوبي روشن مي شود.


پاورقي

[1] منظور حاج شيخ مرتضي حائري در صلاة الجمعة است.

[2] حائري در صلاة الجمعة.

[3] سوره ي حجرات آيه ي 11.

[4] شعر از زهير است و آغازش اين است: و ما ادري و سوف اخال ادري. لسا العرب ج 12 ص 505.


بازگشت