اگر مردم در أثناء خطبه يا نماز جمعه، صحنه را ترك كنند


مسأله ي 2 - آيا چنانچه مردم در أثناء خطبه يا در بين نماز، نماز يا خطبه را ترك كنند و كساني كه باقي مي مانند كمتر از عدد لازم باشند، نماز جمعه صحيح است يا باطل؟ در شرايع بين پراكنده شدن در وسط خطبه و نماز فرق گذاشته است، و أولي را موجب سقوط وجوب نماز دانسته است و دومي را مخل نماز ندانسته است، بلكه اتمام نماز را واجب دانسته است. [1] و همانطور كه در شروح شرايع و قواعد آورده اند در حكم اولي خلاف شديدي بين فقهاء واقع شده است [2] ، لكن در حكم دوم اختلاف نكرده اند. آنچه كه ما مي گوئيم: اين است كه عدد، شرط تشكيل نماز جمعه است، يعني شرط اينكه وظيفه در روز جمعه، از وظيفه ي چهار ركعتي در ظهرهاي ديگر به اقامه ي نماز جمعه، مبدل گردد اين است كه هفت نفر وجود داشته باشند و ظاهر اين اشتراط اين است كه بايد اين هفت نفر باشند تا خطبه، آغاز و انجام يابد و بديهي است كه اگر در بين خطبه عدد مذكور نقص پيدا كند، وجوب نماز ساقط شود و اگر از پنج نفر كمتر بشوند انعقاد آن، دچار اشكال فقدان شرط مي گردد، منتهي اگر بعضي واجبات خطبه را بشنوند و بعد بروند و سپس برگردند بويژه اگر بعد از پايان خطبه بروند و بعد از مدتي برگردند، ظاهر اين است كه نماز جمعه بهم نمي خورد، زيرا اصل، عدم لزوم موالات است و دليل بر وجوب آن اقامه نشده است، لكن اگر عدد، در حين خطبه و ايراد و اجباتش، دچار نقص گردد، مقتضاي اطلاق اشتراط وجود عدد، بهم خوردن خطبه است ولو اينكه غيبت بعضي از افراد عدد، چندان طولي نكشد. و لازم است در اين صورت احتياط شود. و اما پراكنده شدن عدد در بين نماز كه مورد نزاعي واقع نشده است، بلكه همه ي كساني كه آنرا مطرح كرده اند به لزوم ادامه ي آن فتوا داده اند، ظاهرا فرقي با پراكنده شدن در بين خطبه ندارد، زيرا ظاهر «تجب الجمعة علي سبعة نفر من المسلمين» اين است كه شرط هفت نفر بودن، شرطي مطلق است نه اينكه شرط ابتداء باشد، و هكذا «و لا جمعة لأقل من خمسة» اطلاق دارد، و معنايش اين است كه اگر از پنج نفر كمتر بودند نماز جمعه به حساب نمي آيد، چه اين كمتر بودن از پنج نفر، در آغاز أمر باشد و چه در بين خطبه و



[ صفحه 137]



نماز باشد، بنابراين، استدلال به نهي از قطع عمل و نفي اشتراط به أصل، و قياس به متيمم واجد آب در وسط عمل، آنطور كه در مدارك آمده است [3] ، خيالي بيش نيست، زيرا آن عملي قطعش حرام است كه صحتش محرز است و تمام اجزاء و شرائطش را داراست، وگرنه نمازگزاري كه در أثناء نماز، محدث مي شود بايد گفت نبايد نمازش را قطع كند چون قطع عمل، حرام است، در حاليكه اين چنين سخني گفتني نيست. و همچنين اصل، در جائي جاري مي شود كه اطلاق يا أماره ي ديگري وجود نداشته باشد، و گذشت كه گفتيم: مقتضاي اطلاق اشتراط عدد، آن است كه عدد تا پايان نماز وجود داشته باشد. و اما استدلال به «تركوك قائما» و به «من أدرك ركعة من الجمعة» و قياس به متيمم ياد شده، چيزهائي نيست كه صلاحيت آنرا داشته باشد كه از زبان يا قلم فقيهي مثل صاحب مدارك و مانند او، تراوش كند. و الحمدلله علي ما هدانا.


پاورقي

[1] مدارك ج 4 ص 29.

[2] مفتاح الكرامة ج 3 ص 109.

[3] مدارك ج ص 29.


بازگشت