شك كسي كه آيا امام را در ركوع درك كرده است يا نه


مسأله 11 - آيا اگر مأموم در حاليكه امام در ركوع است اقتدا كند و به ركوع رود، و شك كند كه آيا امام را در ركوع درك كرده است يا نه، نمازش درست است يا بايد نماز ظهرش را بخواند، زيرا امام را در يك ركعت درك نكرده است!؟

ظاهر اين است كه نزاعي در بطلان نماز جمعه اش نيست و صدق نمي كند كه امام را در ركوع درك كرده است، زيرا ملاك درك ركعت آخر - همانطور كه گذشت - درك امام در ركوع است و اين بايد احراز شود و چنانچه در آن شك كند، اصل، عدم آن است يعني شك در درك امام در ركوع است و چون عدم آن حالت سابقه دارد آنرا استصحاب مي كنيم و مي گوئيم: اصل عدم درك امام در ركوع است، پس درك ركعت آخر محقق نشده، يعني پس جمعه ي اين شخص منعقد نشده است، زيرا صحت انعقاد جمعه ي او، متوقف بر درك امام در ركعت آخر است و اصل، عدم آن است، پس نماز جمعه ي او منعقد نمي شود، زيرا صحت اقتداء، او محرز نشده است، بلكه عدم صحت آن، احراز شده است، بنابراين بايد نماز ظهرش را بياورد.



[ صفحه 96]



در اينجا بعضي به قاعده ي فراغ تمسك كرده و حكم به صحت اقتدا كرده اند و بين استصحاب بقاء امام در ركوع در آن تحقق ركوع مأموم، با استصحاب عدم ركوع مأموم در زمان بقاء امام در ركوع، تعارض انداخته اند، آنگاه به استصحاب عدم تحقق ركوع متصف به بودنش حين ركوع امام، رجوع كرده اند [1] كه ظاهرا هيچ يك از اين سخنان درست نيست، زيرا پر واضح است كه اين جا جاي قاعده ي تجاوز و فراغ نيست، همانگونه كه تعارض آن دو استصحاب بدون وجه است، زيرا موضوع، درك امام در ركوع است، و اصل، عدم آن است و اما بقاء امام، تمام موضوع نيست، تا با استصحاب آن، اثري بر آن بار شود، مگر اينكه گفته شود: ركوع مأموم به وجدان، محرز است و آيا در آن حال كه مأموم ركوع كرد، امام باقي بود يا نه استصحاب بقاء مي كنيم و اثبات درك امام در حال ركوع مي شود، لكن اين حرف اولا متوقف بر اين است كه بقاء امام در ركوع جزء درك مأموم، امام را در ركوع باشد نه قيد آن كه ظاهرا قيد است، نه جزء، و ثانيا متوقف بر جريان استصحاب در جزء مركب است، كه بعيد نيست گفته شود: ادله ي استصحاب منصرف از آن است؛ و از اين گذشته، ركوع متصف بكونه حين ركوع امام، حالت سابقه ي وجودي و عدمي ندارد، تا بعد از تعارض آن دو استصحاب، به استصحاب عدم تحقق آن رجوع شود. دقت كنيد. بلكه اگر استصحاب بقاء امام در ركوع در آن تحقق ركوع مأموم، جاري شود، نوبت به استصحاب عدم درك مأموم، امام را در ركوع نمي رسد، زيرا منشأ شك در درك و عدم درك مأموم، امام را در حال ركوع، شك در بقاء و عدم بقاء امام در ركوع، حال ركوع مأموم است، و چنانچه بقاء امام در حال ركوع مأموم استصحاب شود، شكي در درك و عدم درك مأموم، امام را در حال ركوع باقي نمي ماند، تا استصحاب عدم درك جاري شود، منتهي همانطور كه گذشت جريان استصحاب در اينگونه موارد براي ما تمام نشده است، و چنانچه استصحاب را در عدم درك، جاري بدانيم حكم به بطلان نماز جمعه و وجوب نماز ظهر مي كنيم و اگر استصحاب را در اينجا هم جاري ندانيم كه نمي دانيم، حكم به وجوب



[ صفحه 97]



احتياط مي كنيم، يعني بايد آن شخص نمازش را بصورت نماز جمعه تمام كند آنگاه، نماز ظهر را هم احتياطا بجا آورد.


پاورقي

[1] حاج شيخ مرتضي حائري در كتاب صلاة الجمعه ص 51.


بازگشت