دعا ارتباط زنده بنده و آفريدگار (اگوست ساباتيه)


اگوست ساباتيه يكي از دانشمندان فرانسه و استاد فلسفه دانشگاه پاريس مي گويد:



[ صفحه 50]



«دين وقتي با عملي زنده توأم نباشد كه ميان بنده و آفريدگار رابطه برقرار كند و روح را به سوي رستگاري بكشاند مفهومي نخواهد داشت.»

«مذهب عبارتست از رابطه يا معامله يك روح مضطر، در كمال شعور و اراده با قدرتي مرموز كه احساس مي كند به آن قدرت بستگي داشته و سرنوشتش به دست اوست. اين ارتباط با خدا فقط از راه دعا و نماز بدرگاه او انجام مي گيرد. پس دعا عبارتست از مذهبي كه جنبه ي عمل به خود گرفته است. دعا و نماز است كه مذهب را از همه ي چيزهايي كه شبيه به مذهب و يا نزديك به آن مي باشند ـ مثلا عواطف اخلاقي و يا احساسات جمال پرستي ـ جدا مي سازد. هرگاه مذهب واقعا چيزيست كه در زندگي عملي ما مورد نياز است بايد جوابگوي آن هم يك چيز عملي باشد و الا چيزهاي نظري و تئوري نمي تواند جواب يك مذهب عملي باشد.

اگر مذهب غير از آن تلاش اصلي كه روح، با تمام قوا، براي رستگاري خود و رساندن خويش به مبدأ اصلي به كار مي برد، چيز ديگري باشد، معنايي نخواهد داشت. آن عمل و تلاشي كه مذهب انجام مي دهد عبارت از دعا و نماز مي باشد. غرض من از اين كلمه اين نيست كه كلمات و حركاتي چند از روي عادت، بدون توجه به حقيقت آن، صورت بگيرد. بلكه غرض اين است كه انسان روح خود را با قدرتي مرموز كه حضور آن را در قلب خويش وجدان (دريافت) مي كند،



[ صفحه 51]



ارتباط دهد. اكنون به اين كار، شما هر نامي را كه مي خواهيد مي توانيد بگذاريد. اگر اين عمل قلبي صورت نگيرد، مذهب صورت نگرفته است. و هرجا كه در اثر عملي، روح به حركت درآيد، گو اين كه عمل ما شكل و صورت رسمي و قراردادي را هم نداشته باشد مذهب زنده وجود خواهد داشت. حالا از اينجا مي توان فهميد كه طبيعت پرستي را نمي توان مذهب گفت. زيرا كه در آنجا دعا و نمازي وجود ندارد، در اينجا (طبيعت پرستي با صورتهاي مختلفش)، آدمي و خدا، از هم جدا مي باشند، نه ارتباط قلبي ايجاد شده است، نه گفتگويي صورت گرفته، نه فيضي از خداوند نسبت به انسان فيضان گشته و نه از جانب انسان اظهار بندگي نسبت به خدا به عمل آمده است.

در حقيقت امر اين طبيعت پرستي كه بعضي ها آن را «مذهب» مي دانند يك نوع فلسفه مي باشد. اين چيز به اصطلاح مذهب، زاده ي دورانهاي تعقل و استدلال و امور انتقادي بوده و جز يك امر تجريدي و يا به اصطلاح خودماني يك چيز بي ربط و معني، امر ديگري نيست يك اختراع من درآوردي و ساختگي است كه هيچ گونه خصوصيت مذهبي را در بر ندارد. [1] .


پاورقي

[1] دين و روان، ويليام جيمز، ص 154، 155؛ روح الدين الاسلامي، طباره، ص 234.


بازگشت