نيروي احساس مذهبي (ويليام جيمز)


ويليام جيمز پدر روان شناسي و دانشمند آمريكايي مي گويد:

«احساسات مذهبي نيروي شگرفي است كه هم جذب مي كند و هم شاد مي كند. عطر نسيم كوهستاني كه جهان را معطر مي سازد از اوست، همه زيبايي و تشنگي ها از اوست، اوست كه آدمي را بي نهايت مي سازد، وقتي كه آدمي مي گويد (من) وظيفه دارم؛ هنگامي كه در اثر الهام از عالم بالا كار بزرگ و نيكويي را انتخاب مي كند. در اين وقت است كه روح او سرشار از ترنم سرور مي شود در اين موقع كه او به زانو درآمده، به ستايش مي پردازد و از اين ستايش و نيايش به وجد و انبساط درمي آيد. زيرا كه اين سرور و شادماني، تارهاي اعماق قلب او را تكان مي دهد، هيچ چيز در جهان بيشتر از اينها ما را تكان نمي دهد و آنها از هر معجوني بيشتر در ما اثر دارد. هر چيز و هر سخن كه اين احساسات را بيان كنند در نزد ما مقدس و گرامي اند و هر قدر كه صميمانه تر و خالصتر بيان نمايند، گرامي تر و مقدستر خواهند بود. [1] .

ويليام جيمز مي نويسد: «آنچه هست اين است كه دعا و نماز امر ذهني



[ صفحه 22]



و وهمي نيست و عبارت است از كسب بيشتري از نيروي معنوي يا به عبارت ديگر، رحمت الهي.»

فردريك مايز اين مطلب را در جواب سئوالي كه يكي از دوستانش در باره ي دعا و نماز كرده است گفته و او در توضيح بيشتر مطلب نوشته است كه: بسيار خوشحالم از اين كه عقيده ي مرا درباره ي دعا پرسيده ايد، زيرا كه من درباره ي اين موضوع عقيده اي محكم و ترديد ناپذير دارم،

نخست مي بينم واقعيات در اين موضوع كدامند؟ در پيرامون ما، جهان معنوي وجود دارد كه ارتباط نزديكي با دنياي مادي دارد. از اولي، يعني جهان معنوي، نيرويي فيضان دارد كه دومي، يعني عالم ماده را نگهداري مي كند. و اين همان نيرويي است كه روح ما را زنده نگه مي دارد.

معنويات ما از آنجا برقرار است كه سياله اي كه لاينقطع از اين نيرو در ما وارد مي شود.

شدت اين سياله معنوي مدام متغير است. درست مانند نيروي غذايي و مادي كه در بدن ما وارد مي شود و متغير است. من برآنم كه اين يك واقعيت حقيقي است. [2] .

ويليام جيمز، ديگر بار گفته است: «اگر ما خود را با آنچه كه بايد باشيم بسنجيم، مي فهميم كه موجودي نيمه زنده هستيم، زيرا ما تنها



[ صفحه 23]



گوشه ي كوچكي از نيروهاي بدني و ذهني خود را به كار مي گيريم، يا به عبارت ديگر، هر فرد از ما، در محدوده هاي تنگي كه در درون مرزهاي حقيقي خود مي سازد زندگي مي كند. انسان داراي نيروهاي گوناگون و فراوان است، اما معمولا به آنها توجه ندارد، يا نمي تواند آنها را به كار گيرد. همين رابطه ي معنوي انسان با پروردگار در طول نماز و دريافت نوعي فيض الهي، يا بارقه ي روحاني از خداوند متعالي باعث رها شدن نيروهاي معنوي مستتر در انسان مي شود و عزمش را جزم، اراده اش را قوي و همتش را بلند مي گرداند. [3] وي مي نويسد: «در مبحث ايمان ديده مي شود كه قيافه ي دنيا در نظر مردم با ايمان فرق مي كند. مردم مذهبي بطور كلي قبول دارند كه هر واقعه و امري كه به زندگي آنها ارتباط دارد، به نظرشان انعكاسي ازمشيت الهي است. و اين مشيت الهي كه از نظرها پنهان است در نمازها و دعاها بشدت مشهود مي گردد. اگر نيرويي براي تحمل پيشامدها لازم باشد، در اثر دعا و نماز به دست مي آيد، هرگونه دعا و نمازي نشانه ي اين اعتقاد است كه با ارتباط با خداوند نيرويي ملكوتي كه غذاي روح مي باشد به دست آمده و قيافه ي دنيا طور ديگر جلوه مي كند، همين قدر كه ما به حقيقي بودن اين نيروي ملكوتي معتقد شديم، ديگر چندان اهميتي ندارد كه بخواهيم بدانيم اين نيرو، معنوي است يا مادي. از نظر مذهب اهميت در اين است كه



[ صفحه 24]



يك نيروي معنوي تاكنون از ما پنهان بوده در اثر دعا و نماز به كار مي افتد. [4] .


پاورقي

[1] دين و روان، ويليام جيمز، ترجمه ي قائني، ص 8.

[2] دين و روان، ويليام جيمز، ص 158، 157.

[3] قرآن و روان شناسي، ص 361.

[4] دين و روان، ص 168، 169.


بازگشت