نماز در اول وقت


يكي از نزديكانش نقل مي كند كه عباس نمازش را بسيار با آرامش و خشوع مي خواند. در بعضي وقتها كه فراغت بيشتري داشت آيه «اياك نعبد و اياك نستعين» را هفت بار با چشماني اشكبار تكرار مي كرد به ياد دارم از سن هشت سالگي روزه اش را به طور كامل مي گرفت. او به قدري



[ صفحه 268]



نسبت به ماه رمضان مقيد و حساس بود كه مسافرتها و مأموريت هايش را به گونه اي تنظيم مي كرد تا كوچكترين لطمه اي به روزه اش وارد نشود. او هميشه نمازش را در اول وقت مي خواند و ما را نيز به نماز اول وقت تشويق مي كرد. فراموش نمي كنم آخرين باري كه به خانه ما آمد سخنان دلنشين تري مي گفت. يكي از گفته هايش در آن روز اين بود كه:

وقتي اذان صبح مي شود پس از اينكه وضو گرفتي به طرف قبله بايست و بگو اي خدا اين دستت را روي سر من بگذار و تا صبح فردا برندار. به شوخي دليل اين كار را از او پرسيدم. او در پاسخ چنين گفت:

اگر دست خدا روي سرمان باشد شيطان هرگز نمي تواند ما را فريب دهد. از آن روز تا به حال اين گفته ي عباس بي اختيار در گوش من تكرار مي شود» [1] .


پاورقي

[1] پرواز تا بي نهايت، ص 66.


بازگشت