روح عبوديت امام


ترديدي نيست در اينكه تجلي ايمان آدمي در عبوديت او نهفته است و دأب و سيره ي همه انبياء و اولياء الهي بر اين بوده است كه در مقابل معبود و خالق خويش تسليم بوده اند. با دقت و توجه در رفتار و اعمال ائمه معصومين عليهم السلام به اين نتيجه مي رسيم كه همه كمالات معنوي و درجات عرفاني و مراتب روحاني آنها محصول روحيه ي تعبدپذيري در مقابل عظمت خالق و پست شمردن و عدم اعتنا به قدرتهاي پوشالي و تصنعي بوده است. عظم الخالق في انفسهم فصغر مادونه في أعينهم. «خداوند در نظر آنان بزرگ است و غير او در ديده ي آنها كوچك» [1] .

سيره ي عملي آنها مبين اين نكته است كه دينداري با ايستادگي در مقابل دستورات و تعاليم دين، زماني كه منافع مادي انسان در تعرض ديگران است يا جان آدمي در معرض مخاطره باشد قابل جمع نيست و ديندار واقعي به كسي گفته نمي شود كه دين را براي حفظ منافع مادي و شخصي طلب كند و دين را براي آن اختيار نكرده است كه هميشه حافظ منافع او باشد و هرگاه آن منافع در اثر حوادث روزگار متزلزل گرديد آن را رها سازد. دين ابزار آسايش و راحتي حيات او نيست كه با سلب آن در زندگي



[ صفحه 249]



دين از او رخت بربندد. و دينداري و ايمان حق تعالي با شعار تحصيل نمي شود.

چنين نيست كه هرگاه كسي بگويد من ايمان آورده ام خداوند بدون قرار دادن او در معرض فتنه و آزمايش، ايمانش را امضاء نمايد.

احسب الناس أن يتركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون. و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الكاذبين.

«آيا مردم پنداشتند كه همين كه بگويند ما ايمان آورديم رها مي شوند و مورد آزمايش قرار نمي گيرند و براستي كه ما امتحان كرديم آنان كه پيش از ايشان بودند بايد علم خدا در مورد كساني كه راست مي گويند و كساني كه دروغ مي گويند تحقق يابد» [2] .

انسانهايي كه ادعاهاي بزرگي بر ايمان به معبودشان داشتند در طول تاريخ بشري كم نبودند اما همان انسانها همين كه در معرض امتحان و آزمايشات الهي قرار گرفته اند اولين چيزي را كه از كف داده اند دين و ايمانشان بوده است.

آري گذشت ايام و تحول زمان و دگرگوني روزگار مهمترين عامل پيدايي ضماير آدمي است.

في تقلب الاحوال علم جواهر الرجال.

«در تغيير و گردش حالات گوهرهاي مردان (عيب و هنر آنها) فهميده شود» [3] .



[ صفحه 250]



عاملان به دين و دينداران حقيقي از عالمان به دين و دينداران زباني با حوادث روزگار محك مي خورند هرگاه واقعه اي در زندگي فردي و اجتماعي اتفاق افتد و حيات انساني را دستخوش ناملايمات قرار داده و از يكنواختي خارج سازد آنگاه معلوم خواهد شد كه ديندار واقعي و متعبد حقيقي كيست.

مادام كه حيات و زندگي آدمي نوسان پيدا نكند و در مسير خود حالت قبض و بسط نداشته بلكه حالت سكون داشته باشد منافق در ديد و منظر مردم به ايمان شهرت دارد.

اشتغال به يك منصب و مقام اجتماعي، دست يابي به مقامات علمي، اكتساب ثروت و متاع دنيوي، قرار گرفتن در محافل و مجامع عمومي، وقوع اختلافات و منازعات شخصي و دهها مسائل ديگر مي تواند از ابتلاآت و آزمايشات الهي بوده باشد.

اگر روحيات باطني و اعمال ظاهري انسان در همه اين حالات ثابت ماند چنين فردي در دينداريش صادق است ولي اگر اندك تفاوتي در حالاتش ايجاد شود به همان اندازه نفاق در او رخنه كرده است.

اين حالات استوار و ثابت در زندگي بزرگان ديني ما بسيار به چشم مي خورد. بزرگاني كه در دنيا با همه مصائب و مشكلاتي كه داشتند به پاي معامله با دين نمي رفتند نه با تطميع حاكمان و متمولان دينهاي آنان متزلزل مي شد و نه با تهديد معاندان و منافقان ذره اي از استقامتشان در دين كاسته مي شد. در حوادث روزگار حتي جانشان را ايثار مي كردند و نواميس



[ صفحه 251]



خويش را در معرض خطر مي انداختند و ليكن از دين خود ذره اي كوتاه نمي آمدند.

استقامت و پايداري مداوم در مقابل دشمنان و تواضع و فروتني و تسليم محض در مقابل دستورات دين دو وصف متضاد و متعارضي است كه در دينداران واقعي جمع است. غرور همراه با خضوع، حريت همراه با عبوديت، رقت قلب و عطوفت با جسارت و شجاعت، ورع و تقوا با حكومت و قدرت، اقتدار و قدرت با دادگستري وعدالت، وحشت با ترس و مبارزه با تسليم از اوصاف متضادي است كه ما از سيره ي معصومين عليهم السلام مي آموزيم.

از صفات بارز نبي مكرم اسلام و خلف بلا فصل او علي عليه السلام و فرزندان پاكش عليهم السلام متصف بودن به اين اوصاف بوده است. يعني اوج غرور و خشم را در مقابل دشمنان خدا و طاغوتيان داشتند و كمال خضوع و فروتني را در قبال تعاليم دين از خود نشان مي دادند. در مقابل غير خدا حريت و آزادگي كامل و در قبال پروردگار عبد محض بوده اند. از عذاب الهي وحشت و در مقابل ظالمان و مستكبران حشمت خود را حفظ مي كردند. اين سيره ي مستمر اولياي دين بوده است كه به پيروان خود تعليم داده اند. و همه ي اينها نتيجه ي روحيه ي عبوديت و تسليم پذيري مردان الهي است كه امام حسين عليه السلام در همه ي حالات زندگي خصوصا در آخرين لحظات حيات با بركت خويش كه حساس ترين دقايق زندگي را در روز عاشورا در مصاف با دشمنان سخت دل، با قيام در مقابل ذات حق و اقامه نماز از خود نشان داده اند.



[ صفحه 252]



پيام بلند اين حركت امام عليه السلام مبين غايت وصلت عاشق با معشوق و محب با محبوب خويش است كه اين حلقه در سخت ترين شرايط گسستني نيست. اين است الگو و اسوه ي همه ي عاشقان حق و هر آن كس كه داعيه اطاعت محض و عشق به وصال حق را در سر دارد بايد چنين باشد كه سراسر زندگي شهداي ما در نظام مقدس اسلامي ثابت كننده ي همين حقيقت بوده است.


پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه 184 فراز 5.

[2] سوره مباركه عنكبوت، آيه 2 - 3.

[3] علي عليه السلام - نهج البلاغه - فيض الاسلام - حكمت - ص 208.


بازگشت