عاق والدين مانع كمال نماز


در اكرام و احترام به والدين و حرمت نهادن به مقام والاي پدر و مادر در اسلام و قرآن تأكيدات زيادي شده است. در روايات وارد شده است كه يكي از گناهاني كه در دنيا اثر خود را باقي مي گذارد و علاوه بر عذاب اخروي آثار و عقاب دنيوي بر آن مترتب مي شود. معصيت و گناه عاق



[ صفحه 213]



والدين است. يعني اگر فرزند، كاري كند كه مورد لعن و نفرين پدر و مادر واقع شود خداوند علاوه بر عذاب دوزخ او را در همين دنيا عذاب مي كند. در آياتي از قرآن كريم تصريح و تأكيد شده كه به پدر و مادر احسان و نيكي نموده و آنها را از خود نرنجانيد. در پنج آيه از آيات قرآن كريم به اين نكته اشاره شده است كه در چهار آيه احسان به والدين را در كنار شرك نورزيدن به خداوند آورده است. شايد جهت آن اين باشد كه اهانت و بي احترامي فرزند نسبت به پدر و مادر نوعي شرك به خدا محسوب گردد.

در يكي از اين آيات، توحيد به ذات ربوبي (عدم شرك به خداوند) احسان و نيكي به والدين و اقامه نماز جزء پيمانها و عهدهايي است كه خداوند از بندگانش گرفته است. در اين آيه خداوند خطاب به مسلمانان مي فرمايد ما اين ميثاق را از بني اسرائيل گرفتيم ولي آنان عهدشكني نمودند و نتيجه پيمان شكني خود را ديدند پس شما سعي كنيد كه مثل آنان نباشيد خطاب آيه در قرآن كريم چنين است كه مي فرمايد:

و اذا اخذنا ميثاق بني اسرائيل لا تعبدون الا الله و بالوالدين احسانا و ذي القربي و اليتامي و المساكين و قولوا للناس حسنا و اقيموا الصلوة و آتوا الزكاة ثم توليتم الا قليلا منكم و انتم معرضون.

و (به ياد آوريد) زماني را كه از بني اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و نسبت به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكي كنيد و با مردم به خوبي سخن بگوئيد، نماز را برپا داريد و زكات بدهيد سپس (با اينكه پيمان



[ صفحه 214]



و عهد بسته بوديد) همه شما جز عده ي كمي سرپيچي كرديد، و از پيمان خود روي برگردانديد» [1] .

اهميت احترام به پدر و مادر تا بدان حد است كه خداوند سپاس و شكرگزاري به آنها را در مرتبه سپاس به نعمت هاي الهي دانسته است با توجه به اينكه نعمت هاي الهي قابل شمارش نيست.

در سوره ي لقمان فرموده است: ان اشكر لي و لوالديك «اينكه مرا و پدر و مادرت را شكر نمائي» [2] .

از آيات و روايات چنين استفاده مي شود كه كمترين بي احترامي در مقابل پدر و مادر معصيت و گناه به حساب مي آيد و اهانت و تحقير فرزند در مقابل آنان موجب انحراف فرزند از تعاليم دين خواهد شد و اما در خصوص پيوند و رابطه ي نماز با اين مسأله بايد گفت كه نماز شخصي كه كينه و بغض پدر و مادر را در دل داشته باشد اثربخش نبوده و شرط كمال را دارا نخواهد بود.

از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم منقول است كه فرمودند: لا يقبل الله صلاة العاق. «نماز كسي كه مورد عاق (نفرين) والدين واقع شده باشد قبول نيست» [3] .

و نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند: من نظر الي ابويه نظر ماقت وهما ظالمان له لم يقبل الله له صلاة.



[ صفحه 215]



«هر كس با چشم بغض و كينه به پدر و مادر خود كه به وي ستم كرده اند نگاه كند نمازش در پيشگاه الهي قبول نيست» [4] .

اين در حالي است كه در مقابل روايات مذكور، اخبار و احاديثي داريم كه نگاه محبت آميز و مهربانانه فرزند به چهره ي پدر و مادر را عبادت دانسته اند.

پس اگر جوان مؤمني اين مانع را در زندگي خود داشت سعي نمايد كه آن را رفع نمايد و به هر طريق ممكن (ولو اينكه از جانب پدر و مادر ظلم و ستمي به او شده باشد) رضايت آنان را نسبت به خود جلب نمايد. براي اينكه رضاي الهي در رضاي پدر و مادر نهفته است. چنانچه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

رضي الله مع رضي الوالدين. «رضاي خدا از رضاي پدر و مادر است» [5] .

پس كسي كه عاق والدين باشد نه در دنيا خير مي بيند و نه در آخرت و روايت از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است كه:

«بوي بهشت از هزار ساله راه شنيده مي شود و با وجود اين نمي شنود آن را كسي كه عاق والدين باشد» [6] .

و در روايت ديگر فرموده اند: «جميع مسلمين مرا خواهند ديد مگر عاق والدين و شراب خوار و كسي كه نام مرا بشنود و صلوات نفرستد» [7] .



[ صفحه 216]



و پايان بخش اين قسمت از كلام را حديث قدسي قرار مي دهيم كه نكته تكان دهنده اي را در بردارد.

خداوند متعال در اين كلام وحياني خطاب به پيامبرش چنين مي فرمايند:

«به عزت و جلالم سوگند كه اگر عاق والدين عبادت جميع پيغمبران را بكند از او قبول نمي كنم و اول چيزي كه در لوح محفوظ نوشته شد اين بود كه منم خدايي كه به جز من خدايي نيست هر كه پدر و مادر از او راضي باشد من نيز از او راضي هستم و هر كه پدر و مادر از او خشمناك باشد من نيز از او خشمناكم» [8] .


پاورقي

[1] سوره مباركه بقره، آيه 83.

[2] سوره مباركه لقمان، آيه 14.

[3] مستدرك الوسائل، ج 13 ص 332.

[4] مستدرك الوسائل، ج 13 ص 332.

[5] بحارالانوار، ج 74 ص 80.

[6] جامع السعادات، ج 2 ص 257.

[7] معراج السعاده، ص 408.

[8] معراج السعاده، ص 407.


بازگشت