دوباره
دلم،
برگي بود ميان برگ ها.
درختي،
ميان درختان.
و تو...
آن قطره:
- كه از سجود -
رود.
كاش،
باز مي گشتي- كاش!
تا درختان،
ايستادن را
دوباره زندگي كنند.
و دوباره،
ايستاده بميرند.
[ صفحه 22]
بازگشت