همت بلند و شهرت وي


سپس در زماني كه درست وارد چهل سالگي عمر گرانبهايش شده و به كمال عقل رسيده بود، با بنيه اي سالم و نشاطي عجيب و دانشي پرمايه و اطلاعي وسيع، دست به يك اقدام دامنه دار و اساسي زده، شالوده بناي عظيمي را كه مي بايد تا ظهور قرين السرور امام زمان ارواحنا فداه باقي و برقرار بماند، پي ريزي كرد و با تكميل اين بناي محكم و تأمين آن منظور ضروري كه همانا تأليف كتاب بزرگ «بحارالأنوار» است، نام ناميش در همه جا پيچيد و آوازه فضل و علم و همت بلندش در سراسر دنياي اسلام به گوش دوست و دشمن و عالي و داني رسيد؛ به طوري كه در حيات خودش آثار قلمي و فكريش در اقصي نقاط دنياي اسلام و بلاد كفر منتشر گشت.

شهرت علّامه مجلسي گذشته از مقام علمي و جامعيّت و مرجعيّتي كه در دولت صفويه داشته است، اصولاً مرهون تأليفات بسيار اوست كه همه مفيد و قابل استفاده عموم و در نهايت سلاست نوشته است. مخصوصاً كتابهاي فارسي آن مرد بزرگ همه سودمند و از زمان تأليف و در عصر حيات مؤلف تاكنون مورد استفاده تمام شيعيان فارسي دان بوده و مي باشد.



[ صفحه 31]



كتابهاي حيات القلوب، حلية المتّقين، حقّ اليقين، عين الحياة، جلاء العيون، توحيد مفضل، زادالمعاد آن علّامه جليل القدر از كتبي است كه هنوز هم در اغلب خانه هاي مردم ايران و افغانستان و پاكستان و هندوستان و عراق و غيره موجود و مرد و زن شيعه با رغبت تمام و ميل فراوان آنها را مي خوانند، و از آثار فكري و راهنماييهاي آن رهبر عالي قدر استفاده مي نمايند. اغلب آنها به چاپ رسيده و به زبانهاي عربي و فارسي و اردو ترجمه شده. [1] .

علّامه مجلسي و پدرش مجلسي اول نخستين دانشمنداني هستند كه احاديث شيعه را به فارسي قابل استفاده و سليس و ساده ترجمه كردند. چه پيش از آنها هرچند كتبي از طرف علماي ديني به فارسي ترجمه مي شد، ولي قلم آنها، رواني قلم اين دو بزرگوار را نداشت و اغلب هم موضوعات غير اخبار و روايات بود، مانند «النقض» عبدالجليل قزويني، «تفسير ابوالفتوح رازي»، «گوهر مراد» و «سرمايه ايمان» ملّا عبدالرزاق لاهيجي و «جامع عباسي» شيخ بهايي.

محدث نوري در «فيض القدسي» مي نويسد: يكي از اساتيد بزرگ ما به يك واسطه از علّامه بحرالعلوم نقل مي كرد كه وي آرزو داشت تمام تصنيفات او را در نامه عمل مجلسي بنويسند، و در عوض يكي از كتب فارسي مجلسي كه ترجمه متون اخبار و مانند قرآن مجيد، در تمام اقطار شايع است، در نامه عمل او نوشته شود. سپس محدث عاليقدر مزبور مي گويد: چرا علّامه بحرالعلوم اين آرزو را نداشته باشد، با اينكه روزي و ساعتي از اوقات شبانه روزي مخصوصاً در ايام متبركّه و اماكن مشرّفه نمي گذرد، مگر اينكه هزاران نفر از عباد و صلحا و زهّاد چنگ به ريسمان تأليف وي زده و متوسّل به تصنيفات او مي گردند. يكي از روي كتاب او دعا مي خواند، و ديگري با نوشته هاي وي مناجات مي كند، سومي زيارت مي نمايد، و چهارمي ناله و گريه سر مي دهد...

هم چنين آقا احمد كرمانشاهي در ضمن شرح حال دايي خود علّامه مجلسي مي نويسد:



[ صفحه 32]



«مصنفات آن عالي درجات به حدّي مقبول طباع شده و به درجه اشتهار رسيده كه از بلاد كفر و اسلام جايي نخواهد بود كه از آنها خالي باشد. از جمعي ثقات شنيدم كه در ازمنه سابقات يكي كشتي، طوفاني شد و مردمان كشتي بعد از رنج و محنت بسيار در جزيره اي فرود آمدند كه اصلاً از اسلام اثري نبود، و در خانه شخصي مهمان شدند. هنگام صحبت معلوم شد كه آن شخص مسلمان است. به او گفتند با وجود آنكه اين قريه دارالكفر است و از اسلام در آن نشاني نيست و تو نيز به شهر مسلمانان نرفته اي، باعث بر اسلام تو چيست؟ آن شخص به درون خانه رفته كتاب حق اليقين مرحوم مجلسي را آورد و گفت: من و قبيله من به شرافت و ارشاد اين كتاب به درجه اسلام رسيده ايم».


پاورقي

[1] شناخت نامه علامه مجلسي، ج 1، ص 31.


بازگشت