مقام يقين


قوله تعالي:

«فالذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالاخرة هم يوقنون» [1] و قوله: «و اعبد ربك حتي يأتيك اليقين» [2] .

در بعضي از آيات قرآني، عبادت مقدمه ي رسيدن به مرحله ي يقين و يا يقين پيش نياز عبادت واقعي ذكر شده است.

يقين عبارت از نورانيت دانش و علمي است كه خداوند به هر كس بخواهد مي بخشد، كه فرمودند: «العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء» و در قرآن آمده است: «هذا بصائر للناس و هدي و رحمة لقوم يوقنون» [3] در كتاب هاي حوزه ي علميه ي قديم ذكر شده بود: «العلم هو الصورة الحاصلة من الشييء عند العقل». صورت حاصل شده از چيزي در نزد عقل را، علم گويند،



[ صفحه 144]



ولي معيار تشخيص اين كه صورت ذهني همان صورت شيء خارجي است يا نه، ذكر نشده بود و آن همان است كه در واقع معيار علم گويند، يعني علم، خود نورانيتي است كه از سوي خداوند به انسان افاضه مي شود، كه بالاتر از عقل است و همان مقدمه ي يقين مي باشد. يعني معيار تشخيص اين هماني، علمي است كه خدا افاضه كرده است و اين علم مقدمه ي يقين است.

يقين مايه ي ثبات روح، اعتلاي جان و روشني بخش اعتقاد است كه آدمي را بلندمرتبه مي سازد و به قلب اطمينان مي بخشد. به تعبير خواجه، يقين است كه مركب راهوار سير و سلوك الي الله از اولين منزل تا آخرين نقطه است و براي عامه بزرگ ترين آرزوست و براي خواص، اولين و مهم ترين خواست است.

يقين بالاترين درجه ي اعتقاد و باور است كه از همه ي مراتب ادراك عقلي، برتر است. يقين بالاتر از شعور و تصور و حفظ و تذكر و برتر از معرفت و فهم و فقه و كامل تر از حكمت و درايت و فكر و ذكاوت و فراست و فطانت است. به عبارت ديگر يقين در درجه ي نخستين، تصديق داشتن به امور نظري كلي است كه از برهان به دست آمده باشد، مانند علم به وجود خورشيد براي نابينا و در مرتبه ي دوم مشاهده ي خورشيد به بينش باطني و دروني است، مانند ديدن خورشيد در آسمان با همين چشم و در مرتبه ي سوم متحد و يكي گرديدن نفس با مفارق عقلي، يعني عقل فعال است، عقلي كه تمام آن معقولات است كه به بيان مرحوم شهيد مطهري به معقولات اوليه و ثانويه تقسيم مي گردد [4] براي آن مقوله و مصداق متعيني در جهان محسوسات يافت نمي شود. به عنوان مثال كليت يك امر كلي در جهان خارج است كه محسوس نيست كه در



[ صفحه 145]



مرحله ي تام و بارز آن سير كردن مدارح كمال نفس از قوه به كمال و فعليت است و چون متحد شدن دو چيز محسوس در جسمانيت وجود ندارد ما نمي توانيم اين يكي شدن علم و عالم و معلوم را در فرايند بالاي يقين به نيكي بفهميم. به هر حال مرتبه ي اول را «علم اليقين»، مرتبه ي ثاني را «عين اليقين» و مرتبه ي سوم را «حق اليقين» ناميده اند. دانستن سوزش آتش، علم اليقين است، ديدن آتش سوزان، عين اليقين است و سوختن در آتش، حق اليقين خواهد بود و وقتي انسان به اين مرتبه از يقين مي رسد ديگر جز سوختن چيزي نيست. شاعري گفته است رسيدن به مرتبه ي يقين همان و فاني شدن همان و اين است معناي «و اعبد ربك حتي يأتيك اليقين». و بي جهت نيست كه عده اي كلمه ي يقين را در اين آيه به معناي «مرگ» دانسته اند و اين گونه ترجمه مي كنند كه «عبادت كن تا به مرگ برسي» يعني به نيستي و فناي خود نائل گردي.



سوختم و سوختم و سوختم

تا روش عشق تو آموختم



حاصل عمرم سه سخن بيش نيست

خام بدم، پخته شدم، سوختم



امام صادق (ع) فرمود: «اليقين يوصل العبد الي كل سني و مقام عجيب» [5] ، يعني يقين، آدمي را به بالاترين نقطه ي سير و مقام شگفت انگيزي مي رساند. سپس امام صادق (ع) به نقل از رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرموده است كه



[ صفحه 146]



حضرت عيسي (ع) بر روي آب راه مي رفت و اگر گامي در يقين جلوتر نهاده بود در هوا نيز راه مي رفت.

علامه ي طباطبايي صاحب تفسير الميزان ذيل آيه ي 105 سوره ي مائده پس از نقل همين جمله از رسول خدا كه فرموده است: «لو ازداد يقينه لمشي علي الهواء» مي گويد: اين گونه امور خارق عادت، دائر مدار يقين به خداي سبحان و مستقل ندانستن اشياي عادي و مادي است. بنابراين انسان موقن وقتي به اين مرحله رسيد، تمام اشياء برايش رام و مطيع و منقاد مي شوند، كه هم بهره اي است از ولايت تكويني و هم ثمره اي است از اعتقاد و باورها و چرا نباشد، كه براي بسياري از اولياي موقن تجربه ها شده است.

به هر حال به فرموده ي امام صادق (ع) مراتب و مقامات انبياء و اولياء بستگي به درجات يقين آن ها داشته است كه اولين مرتبه ي آن اين است كه بداني حول و قوه اي نيست جز حول و قوه ي الهي، و بداني همه ي اراده ها در برابر اراده ي او هيچ است و آن گاه به بندگي درآيي و در همه احوال، مدح و ذم و عزت و ذلت، برايت يكسان باشد. به همين جهت سالكان، در اين مرحله از خودبيني و نفسانيات فارغ و به غناي خداوند واقف اند.



چيست پيوستن به او، دل باختن

خويش را در پاي او انداختن



دست از تدبير خود برداشتن

اختيار خود به او بگذاشتن



پيشوايان ديني عليهم السلام فرموده اند: صبر نصف ايمان است، ولي يقين همه ي ايمان است. در آيات كريمه ي قران مراتب يقين به «علم اليقين»، «عين اليقين» و «حق اليقين» تقسيم مي شود. به آيات 51 سوره ي حاقه و 5 و 7 سوره ي



[ صفحه 147]



تكاثر مراجعه فرماييد.

«علم اليقين» يقين استدلالي است كه براساس مطالعات حاصل مي شود و از مبادي احساس مي رويد و عبارت است از قبول ظواهر و غائبات حقيقت و توقف بر حق و خلاصه به سينه فرود مي آيد، كه «مرحله ي نخست» است و در باب برهان منطقي ذكر شده است.

«عين اليقين» يقيني استدراكي است و بي نياز از استدلال، مرحله اي است كه از خبر به معاينه و از سمع به عين رسيده است و از مرحله ي مكاشفه ي علمي گذشته به مرتبه ي الهام ورسد و معاينه رسيده و حجاب علم را شكسته است. خلاصه اين كه عين يقين به جان فرود آيد كه «مرحله ي وسطي» است.

اما «حق اليقين» يقيني است كه از معاينه فارغ شده و به حق و حقيقت و بلكه به مشاهده حقيقت نائل آمده و با فناي در يقين به مقام بصيرت و انس نائل گشته و سرانجام به مقام بقاء و اصل آمده است، به طوري كه از ملك و ملك پران شود. و اين مرحله، مرحله ي «عالي» يقين است.

به هر حال مراتب مكاشفه، معاينه و مشاهده براي موقنين حاصل مي شود، بدين ترتيب كه در آغاز «مرتبه ي مكاشفه ي» ايمان تقرير مي گردد و در واسطه ي امر، مرتبه ي معاينه به اخلاص مي رسد و سرانجام مرتبه ي مشاهده به معرفت خواهد رسيد. يعني يقين در مراتب سه گانه ي «ايمان»، «اخلاص» و «معرفت» خودنمايي مي كند. و در اين جاست كه انسان لياقت ولايت و شأنيت امامت دارد كه در آيه ي 24 سوره ي سجده به آن اشارت رفته و نيز در آيه ي 75 سوره ي انعام، در داستان حضرت ابراهيم، از آن ياد شده است كه فرمود: هم چنين ما به ابراهيم آنچه از نشاني قدرتمان در آسمان ها و زمين است، نموديم تا از يقين كنندگان باشد.

حضرت ابراهيم (ع) در مرحله ي اول، با شكستن تفكر بت پرستي و تكيه بر



[ صفحه 148]



روي يكتايي خدا، به «علم اليقين» دست يافت و در مرتبه ي دوم، با نمودن ملكوت آسمان ها و زمين به عين اليقين رسيد و چون از آن گذشت، به «حق اليقين» نائل آمد؛ و هم چنان، مراتب در آيات بعد نيز تكرار شده تا آنگاه كه به نشان خليل مفتخر آمد و رسالت و نبوتش، قوت گرفت تا به امامت امت نائل آمد. يعني با گذشتن از مراحل يقين، لباس خلت و خلوت پوشيد تا به رسالت و نبوت و امامت نايل گرديد. در آيات مربوط به نماز، يقين و مراتب آن در انجام دادن عبادات، محور اصلي ذكر شده و از آثار نماز نيز، رسيدن به درجه ي والاي يقين ياد شده است. البته در مراتب يقين و در ارتباط با تقدم و تأخر از نماز و درجات نماز، تفسيرهايي شده است.

پس «و اعبد ربك حتي يأتيك اليقين» به والاترين ثمره ي عبادت كه يقين است اشارت كرده، گرچه بعضي يقين را در اين آيه به مرگ تفسير كرده اند كه آن هم داراي وجه خاصي است كه قبلا ذكر شده است.



نه حافظ را حضور درس و خلوت

نه دانشمند را علم اليقيني



از آيات كريمه ي قرآن چنين استفاده مي شود: كساني كه به مرتبه ي اعلاي يقين نائل شوند، بر مؤمنين، امامت و ولايت و پيشوايي خواهند يافت كه فرمود: «و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا و كانوا بآياتنا يوقنون» [6] .

شيخ الانبياء خواستار رؤيت ملكوت شد تا يقين او افزون گردد، ولي



[ صفحه 149]



ابوالائمه، علي بن ابي طالب (ع) فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا». يعني امام علي (ع) در نيل به يقين تا بدان جا رسيده است كه با رفع حجب چيز ديگري اضافه نمي شد، بلكه او خود معيار يقين گرديده بود. باز از روايات استفاده مي شود كه از جمله ثمرات يقين؛ صبر، زهد، توكل، رضا و تهوين المصائب است. (در اين باره به كتاب ميزان الحكمة، ج 10، ص 788 مراجعه كنيد).



[ صفحه 151]




پاورقي

[1] آيه ي 3 سوره ي نمل و آيه ي 4 سوره ي لقمان.

[2] آيه ي 99 سوره ي حجر.

[3] آيه ي 20 سوره ي جاثيه.

[4] شرح منظومه ي استاد شهيد مطهري.

[5] مصباح الشريعة.

[6] سوره سجده/ 24.


بازگشت