مقام قنوت


قوله تعالي:

«يا مَريَمُ اقْنُتي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ اركَعي مَعَ الرَّاكِعينَ» [1] .

و قوله تعالي:

«حافِظُوا عَلَي الصَّلَوات و الصَّلوةِ الْوُسْطي و قُوموُا لِلَّهِ قانِتينْ»

يعني: زمان نمازها مخصوصا نماز مياني را نگاه داريد و قانتانه براي خدا قيام كنيد.

در معناي «قنوت»، اطاعت، ذلت، انقياد، اطاله، ادامه، دعا، امساك از كلام اضافي، طوع، رغبت، فرمان برداري، ميل كامل و سكوت، ملاحظه مي شود و نماز در حال قنوت يعني دارا بودن تمام اين مراحل و مراتب كه در مرتبه ي داني



[ صفحه 130]



و عامي، وجود اين حالت در محدوده ي ظاهري است، تا مراتب عالي كه براي خاصان است و تجسم اين حالات به حدي است كه بنده ي واقعي خدا، وجودش منبع فياض اين حالات و اوصاف مي گردد. يعني در ابتدا نمازگزار اين حالات را بايد در خود ايجاد كند تا در مرحله ي بعد اين حالات خود به خود در او ايجاد شود و تا در مرحله ي سوم انسان نمازگزار، وجودش منبع فيض اين حالات شود و از قالب و قلب و روحش، اطاعت، تداوم، امساك، رغبت و سكوت تراوش كند.

زيد بن ارقم گويد: گاهي در نماز با يكديگر سخن مي گفتيم، كه اين آيه نازل گرديد، از آن پس از سخن گفتن ابا كرديم. [2] .

«قنات» را از اين جهت قنات نامند كه آب به طور دائم و ملائم و طولاني در پايين و زير زمين جريان دارد.

قنوت در نماز هم، زماني محقق است كه دوام و طوع و اطاله در آن ملحوظ بوده، آدمي را جسما و روحا از سر حد تواضع و فروتني به درگاه الهي پايين تر بياورد و به خاكساري بكشاند. خواجه در ذيل آيه ي مورد بحث در معناي قنوت گويد:

«قنوت يعني به نماز درآمدن با هيبت و بيرون شدن با تعظيم. تا در نماز است، به صفت ادب بود، تن بر ظاهر خدمت داشتن و دل در باطن حقيقت وصلت بخشيدن و با روح مناجات، سر را به آرامي بردن است و سر فرود آوردن است».

رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: نماز نور چشم من است كه قنوتش دل را آرام و



[ صفحه 131]



حفظش نفس را رام مي كند.

از معصوم (ع) رسيده است: قنوت آن است كه تن در مقام خدمت، و دل در مقام حرمت باشد، با دست اشارت و با زبان عبارت و با دل نيت داشتن است و عبادت و نماز به قنوت است.

به حضرت مريم (س) خطاب آمد: به شكرانه ي اين كه خداوند تو را از ميان زنان جهان برگزيد، به درگاه خدا قانتانه سر فرود آور. «يا مَرْيَمُ اقْنُتي لِرَبّكِ و اسْجدي و...» چرا كه نماز قانتانه شكر نعمت هاي الهي است.

خواجه ذيل آيه ي 238 سوره ي بقره كه سخن از قنوت به ميان آمده است، نماز با روح قنوت را شكرگزاري از نعمت هاي الهي دانسته و در يك سخن مبسوط، مطلبي ذكر كرده است كه شرحش چنين است. (اين مطلب را مرحوم والد ما در رساله ي «سبيل الي الله» آورده است.)

نماز بامداد را حضرت آدم به جاي آورد [زماني] كه سحرگاهان از كتم عدم به وجود آمد، يك ركعت به شكر خروج از عدم و يك ركعت به شكر ورود به عالم انساني، چون وجود كمال اول است و استعدادها كمال دوم اند. پس يك ركعت به شكر ايجاد و يك ركعت به شكر استعدادهاي خود. پس دو ركعت در صبح شد و نماز صبحگاهان دو ركعت آمد و نماز ظهر را حضرت ابراهيم (ع) با حال قنوت ادا كرد، يك ركعت شكر توفيق قرباني دادن و ركعت دوم شكر تصديق رؤيا و ركعت سوم شكر فدا و ركعت چهارم شكر خدا، چرا كه فرمان ذبح فرزند را در نزديك ظهر اجرا كرد و قرباني ديگري بهر فدا آمد و دستور رسيد كه حال، چهار ركعت بدين سان كه گفتيم انجام ده. از اين روي نماز ظهر چهار ركعت مقرر شد.

و نماز عصر را حضرت يونس (ع) با حال قنوت انجام داد، به شكرانه ي آن كه



[ صفحه 132]



خداوند او را از چهار زندان رهانيد، «زندان لغزش خشم»، «زندان عصرگاهان»، «زندان آب»، «زندان شكم ماهي». او نيز چهار ركعت شاكرانه و قانتانه خواند و نماز عصر چهار ركعت معين گرديد. و نماز مغرب را حضرت عيسي (ع) به جاي آورد كه آن هم شكر از نعمت هاي سه گانه ي خداوندي بود كه او را بدون پدر آورده و در شكم مادر انجيل خواند و در گهواره سخن گفت. ركعت اول نفي خدايي از خود كرد چون نماز كرد تا بدانند براي خدا كرده نه براي خود كه اگر عيسي (ع) خدا بود، ديگر احتياج به خواندن نماز نداشت. پس از خود، خدايي را نفي كرد، در [ركعت] دوم اثبات خداوندگاري براي خداوند يكتا كرد و در ركعت سوم اقرار به يگانگي خداوند داشت. پس نماز مغرب سه ركعت شد.

و نماز عشاء و شام را حضرت موسي (ع) آورد كه چهار ركعت به شكرانه ي «رفع غم»، غم «عيال» و «فرزند» و «برادر» و «دشمن» انجام داد و گفته اند كسي كه چهار ركعت شام را قانتانه و با فرومايگي در درگاه الهي انجام دهد، خداوند مشكلات خانواده اش را برطرف سازد و اخوت و برادري با مردم برايش بياورد و دشمن را از او دفع سازد و نماز سحر و تهجد را مخصوص محمد خاتم الانبياء (صلي الله عليه وآله وسلم) سفارش كرد كه در 9 آيه بر آن تأكيد كرد. [3] البته همه ي پيامبران مأمور به نمازها بوده اند ولي نمازهاي ذكر شده، نمازهاي خاص آنان است، و در روايات ديني به جاي كلمه ي «صلاة» از آن ها با كلمه ي «قنوت» و «نفل» (نافله) انبياء ياد شده است. ناگفته نماند كه نماز پيامبران و اديان به گونه ي خاص خود بوده، نه به اين گونه كه فعلا براي ماست.



[ صفحه 133]



خلاصه ي سخن اين كه، هويت «قنوت» در نماز، كار مايه ي شكر الهي است كه نماز بي قنوت ورود در مسلماني است و نماز قانتانه نيل به ايمان و ورود در جرگه ي مؤمنين است.

بزرگي گفته است: قنوت نماز، صفت قومي است كه پيوسته بر درگاه حق، در مقام خدمت باشند و هنگام نماز نهاد ايشان، به كلي عين تعظيم گردد و از خجلت گناه همواره در سوز و حسرت باشد.

امامان عليهم السلام گفته اند: فرمان خداي به كار بستن از دو راه است، يكي از راه عبوديت و ديگري از راه محبت. البته حكم محبت برتر از حكم عبوديت است، چون اين اداي وظيفه است ولي آن قنوت عاشقانه مي باشد. اين مقام عابدان است و عامه ي مؤمنين چنين اند و آن صفت قانتان است و صديقان چنين اند، اين به نعمت قانع شود و از راز ولايت باز ماند و آن به حضرت رسيده، در مشاهده ي دوست بياسايد.

حضرت ابراهيم (ع)، امت قانت بود و به خطاب: «اِنَّ اِبْراهيمَ كانَ اُمَّةً قانِتاً» مفتخر شده و به دربار حضور حق، از باب قنوت راه يافته بود. همه موجودات جهان هستي ازباب طوع، قانت درگاه حق اند كه فرمود:

«له من في السموات و الارض، كل له قانتون». (آيات، 116 بقره و 26 روم)



جز نام و خيال و عشقت اي جان جهان

بر لفظ و دل و ديده ي من، نيست عيان





[ صفحه 135]




پاورقي

[1] سوره ي آل عمران، آيه ي 43.

[2] مجمع البيان، ذيل آيه ي 238 بقره.

[3] در كتاب راز شبانه ي «نماز شب» مشروحا ذكر كرده ايم.


بازگشت