مقام عبوديت


قوله تعالي:

«فَاعْبُدني وَ اَقِمِ الصَّلوةَ» [1] .

در بسياري از آيات كريمه «عبادت و صلوة» با هم ذكر شده كه در بعضي از آن ها، نماز تعين و تشخص عبادت است و در مواردي به عكس، عبادت متأخر ذكر شده است. در آن جا كه عبادت قبل از نماز ذكر شده است، مانند آيه ي فوق الذكر، نماز نشانه ي اعلاي عبوديت است و آن جا كه نماز مقدم شده، نماز كار مايه ي عبادت مي باشد.

در معناي «عبادت»؛ ذلت، خدمت، خضوع، اطاعت، تسليم، استحكام و مملوكيت ملحوظ است، بندگي و عبوديت ملازم با تعين اين هفت صفت است.



[ صفحه 118]



معمولا لغت «عباد» جمع عبد به معناي مطيع خداست و لغت «عبيد» جمع عبد به معناي مطيع غيرخدا آمده است. ملاك در بندگي مملوكيت است و معلوم است كه مملوك از مالك جدا نيست. البته در مورد بندگان خدا نيز كلمه عبيد به جاي كلمه ي عباد آمده است كه ناظر به وضع خاصي است.

عرفا، در تعريف «عبادت» گفته اند: نهايت تذلل به درگاه الهي داشتن است و درجه ي بالاتر از آن «عبوديت» است كه براي خواص حاصل مي گردد و حق با تمام اسماء بر آنان تجلي دارد، و درجه ي بالاتر «عبودت» است كه براي برگزيدگان از خواص است و مرحله ي شهود جان و روح آنان در مقام بندگي حضرت حق است و عباد، ارباب و صاحبان تجليات اسماء الهي اند.

در آيات كريمه، به مراتب متعالي عبادت اشاره شده است:

آن جا كه عبادت موردنظر است، «فَاعبُدني و اَقِمِ الصّلوة» بر آن اشعار دارد و آن جا كه «عبوديت» است، فرمود: «و سَلام عَلي عِباده الذين اصْطَفي» [2] و در آيه ي 52 سوره ي حج كه براي خواص از خاصان مرتبه ي والاي عبادت آمده، فرمود: «يُلقِي الرّوحَ مِنْ اَمره عَلي مَنْ يَشاءُ مِنْ عِباده» و نيز آيه ي 96 سوره ي اسراء و 128 اعراف به آن ناظر است.

به همين جهت، عرفا گفته اند: عباد و بندگان خدا آن هايي هستند كه:

«هُمْ اَربابُ التَّجَلّياتِ الْاَسْمائيَّةِ اِذا تَحَقَّقُوا بِحَقيقَةِ اسْمٍ ما مِنْ اَسْمائه تعالي» [3] .

و به عبارت ديگر از ميان همه ي مخلوقات ذي حيات يعني حيوان، ملائكه و انسان، تنها انسان است كه مظهر حق است. حيوان داراي مايه ي ظلماني است و



[ صفحه 119]



ملائكه داراي نورانيت و روشني اند، ولي انسان مانند آئينه، از يك طرف داراي جيوه ي ظلماني حيوانيت و از طرفي داراي شيشه ي نوراني ملكوتي است، كه گفته اند:



آدمي زاده طرفه معجوني است

كز فرشته سرشته و زحيوان



گر كند ميل اين شود به از اين

ور رود سوي آن شود كم از آن



پس مانند آينه (تركيبي از جيوه ي حيوانيت و شيشه ي نوراني ملكوتي) منعكس كننده ي صفات حضرت حق مي باشد. پس انسان مظهر صفات الهي است. يعني محل ظاهر ساختن صفات خدا، وقتي كه خدا را به صفاتي مانند كريم، ودود، رحيم و غفور ياد مي كنيم. بايد بدانيم كه انسان نيز مظهر همين صفات است و داراي كرم، رحمت، غفران و دوستي است و اين تنها انسان است كه به اين درجه مي رسد و بايد برسد. روي اين جهت عرفا گفته اند: «عَبدُاللّهِ هُوَ الْعَبدُ الَّذي تَجَلّي لَهُ الْحَقُّ بِجَميع الْاَسماء»، است. بنده ي خدا آن است كه حق تعالي با تمام اسماء بر او تجلي يافته است. «و كذا عَبدُالرَّحْمنِ و عَبدُالرَّحيم وَ عَبدُالْغَفور» كه مظهر رحمانيت و رحيميت و غفران حق تعالي هستند.

به همين جهت هر يك از پيشوايان ديني، يا دانشمندان مربوط و سالكان الي الله در مورد «عباد» تعبيري دارند كه مراتب و درجات «عبادت»، «عبوديت» و «عبودت» را بيان مي كند.



[ صفحه 120]



از كسي پرسيدند: عبادت چيست؟ گفت: از اعتراض، اعراض كردن و قضا را به رضا پيش آمدن و تلخي قضا را به دندان تسليم خائيدن است.



كه هر چه جز يار نام او بشكن

هر چه جز عشق نام او غم كن



دقاق گفت: «عبادت» اصحاب مجاهدت را و «عبوديت» ارباب مكابدت، و «عبودت» صفت اهل مشاهدت بود.

ديگري گفت:

«عبادت» به جاي آوردن است آنچه تو را فرموده اند و عبوديت ترك اختيار بود در آنچه پيدا شود از قدرت، چنانچه تواند و «عبودت» قيام شاهدانه و به حق طاعات است، چنانچه بايد بود. بزرگي گفت: «عبادت» حاصل نشود مگر، با «رضا» كه سراي اوست، و «صبر» كه رداي اوست و «تفويض» كه جان اوست و چنين «بندگي» سزاوار نازيدن است و آن چنان مولايي در خور لطف و عنايت است كه گفته اند:

»فَاِنْ سَألوُني قُلْتُ ها اَنَا عَبْدُه»

و اِنْ سَألوه قال ها ذاكَ مَوْلائي [4] .

استاد ما گفت: عبادت ميسر نگردد مگر آن كه در او جمع باشد مراحل هشتگانه كه عبارتند از: «تزكيه»، «تصفيه»، «تطهير»، «تنحيه»، «تحليه»، «تخليه»،



[ صفحه 121]



«تنميه» و «تربيه» كه در آياتي از قرآن به اشارت آمده است، علاقه مندان به آيات 93 بقره، 103 توبه، 171 اعراف، 6 مائده، 103 توبه، 49 نساء، 121 احقاف، 75 حج، 21 اسراء، 164 انعام، 18 زخرف و ديگر آيات مراجعه كنند.

حضرت امام صادق (ع) فرمود:

«اَلْعُبودِيَّةُ جوُهرةٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّةِ، فَما فُقِدَ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ وُجِدَ في الرُّبُوبِيَّةِ و ما خُفِيَ عَنِ الرُبُوبِيَّةِ اُصيبَ فِي الْعُبُودِيَّةِ» [5] .

شايد معنايش چنين باشد كه بندگي واقعي حضرت حق، گوهر گرانبهايي است كه هويت كوني آن، ربوبيت و خداوندگاري است. يعني وقتي انسان به درجه ي والاي عبوديت الهي رسيد و به نهايت عبوديت نائل آمد، قدرت و توانايي كار ربوبي دارد و ربوبيت يعني مقام و توانايي قدرتمندي و پرورش دادن، چون در ربوبيت به پنهاني رسد و محو گردد، در بندگي تجلي مي يابد. توجه داريد كه مقام ربوبيت خداوند همان عنايت پرورشي اوست و آن كس كه به بندگي درآيد، مقام پرورش در هستي خواهد يافت. نه خالقيت و نه الوهيت «نعوذ بالله» كه آن ها مقام اخص ذات خداوندگاري اوست.

زغال را ديده ايد، پس از اين كه در كنار آتش ماند و مماس با آتش گرديد به تدريج كار آتش را انجام مي دهد، حرارت مي دهد، مي سوزاند و چون به اوج آتش گونگي رسيد به مايه ي زغالي برگشت مي كند، هر چند كه اين مثال براي تقريب به ذهن است و بايد انسان را والاتر از اين مقام تلقي كرد. آري «انسان هم به مقام صبغة اللهي مي رسد».

همان طوري كه فرمودند: «اَفْضَلُ النّاسِ مَنْ عَشَقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها، و



[ صفحه 122]



اَحَبّها بِقَلْبه» [6] .

رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند: برترين انسان ها كسي است كه عاشق عبادت باشد به طوري كه او را سخت به آغوش كشيده، و با قلبش دوست داشته باشد.

امام علي (ع) فرمودند: عده اي خدا را عبادت مي كنند براساس رغبت به بهشت كه عبادت تجار و مزدخواهان است. عده اي نيز خدا را مي پرستند براساس ترس از دوزخ كه اين عبادت بردگان و ترسناكان است، ولي بعضي عبادتشان از روي حب و عشق است و براساس شكر، كه اين عبادت آزادگان است.

در جايي ديگر فرمود: «اَعْبَدُ النّاسِ مَنْ اَقامَ الْفَرائِضِ». به پادارنده ي واجبات، عابدترين مردم است و نيز فرمود: عبادت با حرام خوري همانند بنا نمودن ساختمان است روي شن هاي ساحل.

و نيز فرموده ي رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) است كه:

«اُعْبُدِ اللهَ كَاَنَّكَ تَراهُ. فَاِنْ كُنتَ لاتَراه فَاِنَّه يَراكَ» كه قبلا در مقام احسان نيز گفته شد.

يعني بدان گونه كه خداي را مي بيني، عبادتش كن كه اگر نمي بيني، او تو را مي بيند.

در ميزان الحكمة از امام صادق (ع) نقل شده است كه خداي تعالي فرمود: «يا ابْنَ آدمَ. اَنَا حَيٌّ لا اَموْتُ. اَطِعْني فيما اَمرَتُكَ حَتّي اَجْعَلَكَ حَيّاً لاتموت اَنَا اَقولُ لِشِي ءٍ كُنْ فَيَكُون، اَطِعْني فيما اَمرتُكَ اجْعَلُك تَقوُلُ لِلشيئيِ كُنْ فَيَكوُن». يعني اي بني آدم من زنده ي بي مرگم، اطاعتم نما در آنچه تو را مأمور



[ صفحه 123]



ساخته ام تا تو را زنده ي بي مرگ قرار دهم و نيز من در آفرينش اشياء مي گويم باش، پس مي باشد. تو هم اطاعتم كن تا وقتي مثل من بگويي «كن»، «فيكون» شود.

بله عبادتم كن، تا وقتي مثل من بگويي «كن»، «فيكون» شود. [7] .

اعجاز پيغمبران و كرامت ائمه و اولياء را بعضي از اهل تحقيق از همين مقوله دانسته اند.

و چه نيكو فرموده اند:

«كَفي بي عِزّاً اَن تَكونَ لي ربّاً

وَ كَفي بي فَخْراً اَنْ اَكونَ لَكَ عبداً»

در حديث قدسي و حديث معراج به رسول خاتم (صلي الله عليه وآله وسلم) خطاب شد: آيا مي داني بنده ي واقعي و عابد راستين كيست؟ گفت نه! گفت بنده ي راستين خدا كسي است كه در او هفت صفت باشد: «عبادت كامل»، «ورع دورسازنده از حرام»، «سكوت در برابر بيهودگي»، «ترس در روز» و «گريه شب از خوف حق»، «حياء در تنهايي»، «حلال خوردن»، «بغض دنياخواهي»، «دوستي با نيكان».

در قرآن كريم، پيغمبران متعددي مدال افتخار بندگي و عبوديت دريافت نموده اند كه به تعبير علامه ي طباطبايي در جلد دوم تفسيرش، داستان پيغمبران يك سير عبودي بنده به سوي خداست كه مشتمل بر دقايق سير، طلب،



[ صفحه 124]



حضور، محبت و اخلاص مي باشد، «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عبْدُهُ وَ رَسُولُه»، كه بندگي رسول خاتم (صلي الله عليه وآله وسلم) مطرح است. در ميزان الحكمة، جلد 6 بياني از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: در تورات ذكر شده است. اي فرزند آدم فارغ شو از براي عبادت من تا پر كنم قلب تو را از بي نيازي و تو را به سوي طلب خويش و به خودت واگذار نكنم و بر من است كه راه فقر را بر تو ببندم و دلت را از خويش پر كنم كه اگر براي عبادتم فراغت نيابي، دلت را به دنيا مشغول مي سازم و درماندگي ات را برطرف نمي كنم و تو را به خودت وامي گذارم. همين حديث را حضرت امام خميني (ره) در كتاب اربعين، حديث بيست و هفتم ذكر فرموده، آن گاه به طور مشروح درباره ي فراغت قلبي در عبادات و مخصوصا در مورد نماز توضيح داده اند. علاقه مندان مي توانند براي تفصيل اين مطلب به كتاب اربعين (چهل حديث) امام (ره) مراجعه نمايند.

بوعلي سينا در تعريف عبادت در نمط نهم اشارات مي گويد: «و الْعِبادَةُ عِنْدَ الْعارِفِ رياضَةٌ لِهِمَمِهِ...»

يعني: عبادت از نظر اهل معرفت ورزش همت ها و قواي وهميه و خياليه است كه در اثر تكرار و عادت دادن به حضور در محضر حق، همواره آن ها را از توجه به مسائل مربوط به طبيعت و ماده به سوي تصورات ملكوتي بكشاند و در نتيجه همه ي قوا تسليم او شوند به حدي كه هر وقت اراده كند كه در پي طلب جلوه ي حق برآيد، اين قوا در جهت خلاف فعاليت نكنند، و كشمكش دروني ميان دو ميل علوي و سفلي ايجاد نشود و سرانجام بر هستي، ولايت يابد.

آري:



[ صفحه 125]





آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند

فرزند و عيال و خانمان را چه كند



ديوانه كني، هر دو جهانش بخشي

ديوانه ي تو هر دو جهان را چه كند



بعضي گفته اند: عبد از سه حرف ع- ب- د- تشكيل شده است:

«ع» يعني: علم و معرفت به خدا

«ب» يعني: بعد و دوري از غيرخدا

«د» يعني: دنو و نزديكي به خدا

كه رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) هم فرمود: «اَوَّلُ الْعِبادَة اَلْمَعرِفَةُ»- نخستين گام در عبادت، علم و معرفت به خداوند است.

و باز فرمود: «اُعْبُد الله كَاَنّكَ تراه و لا تشرك به شيئاً»

بندگي كن خدا را بدان گونه كه گويا مي بيني او را و به او شرك نورز.

و امام صادق (ع) فرمود: «اَفْضَلُ العِبادَةِ، اَلْعِلْمُ باللهِ و اِدمانُ التّفكُّرِ فِي اللّهِ» [8] .

از روايات اهل بيت اطهار نكات لطيفي در مورد عبادت استنباط مي شود از جمله اين كه:

عابدترين مردم، كسي است كه واجبات را انجام دهد.

تفكر در جهان هستي،آرامش در گفتار، افشاي سلام، نگاه به دانشمند و به



[ صفحه 126]



پيشواي عادل و به پدر و مادر و به برادر، و نيز طلب مال حلال و حسن ظن به خداوند و پوشاندن گناه، اخلاص در عبادت، تفقه و دين آموزي، چشم پوشي از محرمات همه و همه از بالاترين درجات عبادات است و فرمودند:

«اَلْعِبادَةُ اَنْ لا يَرجُو الرَّجُلُ اِلّا ربّه وَلا يَخافُ اِلّا ذَنْبهُ» [9] .

عبادت خالص آن است كه انسان، جز به خدا به چيز ديگري اميدوار نباشد و از هيچ چيزي جز گناه نترسد.

از آيات كريمه ي قرآن نكاتي بس ارجمند به دست مي آيد كه به شمه اي از آن ها اشاره مي شود:

1- عبادت منحصرا براي خداست. «فاتحه/ 5»

2- نماز سكوي عروج به عبوديت است. «هود/ 87»

3- عبادت فلسفه ي خلقت جن و انس است. «ذاريات/ 56»

4- تمام پيامبران انسان ها را به بندگي حق دعوت نموده اند. «59 تا 85/ اعراف و 50 تا 84/ هود»

5- بندگان واقعي خدا، در جنت الذات جاي دارند. «29 فجر»

ناگفته نماند كه عبادت بيش از آنچه مربوط به كيفيت عملي و فعلي باشد، به بعد تفكر و علم و معرفت بستگي دارد. امام صادق عليه السلام فرمود:

«اَفْضَلُ الْعِبادَةِ، العلمُ باللهِ و التَّواضُعُ له»

و در جايي فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِدمانُ التفكّرِ في اللهِ و في قُدرتهِ»

و امام علي (ع) فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اَلْفِكرُ و الفِقهُ» يعني بالاترين درجه ي عبادت، آگاهي و باور داشتن خداي تعالي و انديشيدن در راه خداوند و درباره ي



[ صفحه 127]



قدرت اوست.

البته انجام واجبات و فرائض، نشانه ي عبوديت است كه به فرموده ي امام صادق (ع): «اَعْبَدُ النّاسِ مَن اَقامَ الْفَرائِضِ» در غير اين صورت بردگي و اسارت است نه بندگي و عبادت كه امام علي (ع) فرمود: «العبيدُ ثلاثهٌ، عَبْدُ رِقٍ و عَبدُ شَهوَةٍ و عَبدُ طَمَعٍ» [10] .

يعني بردگان سه كس اند، برده ي زرخريد و برده ي شهوت و تمايلات و برده ي آز و طمع، «اَعاذَنا الله».



[ صفحه 129]




پاورقي

[1] سوره ي طه، آيه ي 14.

[2] نمل، 48 روم، 61 مريم و 28 فاطر.

[3] حاشيه ي منازل السائرين.

[4] رساله قشيريه.

[5] ميزان الحكمة، باب عبادت.

[6] ميزان الحكمة.

[7] ميزان الحكمة، ج 6، ص 13.

[8] اصول كافي.

[9] نهج البلاغه باب قصار و غررالحكم.

[10] تمام احاديث از ميزان الحكمة، ج 6، باب عبادت نقل شده است.


بازگشت