مقام سكونت


قوله تعالي:

«وَ صَلِّ عَلَيهِمْ اِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللهُ سَميعٌ عَليم» [1] .

بر آنان نماز بخوان كه نماز تو خود آرامش است مر آنان را و خدا شنواي داناست. در اين آيه به رابطه ميان نماز و سكينه كه يكي از مقامات سير و سلوك است، اشاره شده است. سكينه به تعبير خواجه عبدالله انصاري در منازل السائرين پنجاه و هشتمين مقام است. سكينه و سكونت از ماده ي سكون به معناي آرامش گرفته شده و در مقابل حركت است و در آن استقرار بوده، رفع اضطراب و تشويش و تحير و ترديد ملحوظ است. سكينه در درجه عاليه به طمأنينه تعبير مي شود و طمأنينه از وادي سكينه حاصل مي گردد.

در سكينه، استحكام، استقرار، وقار، نورانيت و عدالت نهفته است كه هر



[ صفحه 92]



يك به تنهايي ابعاد سكينه را بيان مي كند.

اعمال و عباداتي كه براساس فطرت انجام گيرد توأم با استقرار و آرامش است و چون با ممارست و تكرار انجام پذيرد با سكونت همراه است و فضيلت است و چون در وجود آدمي به استحكام آيد، مقام است، مقامي گسترده و فراگير. ولي اگر برخلاف فطرت و در ارتباط با امور دنيوي و توأم با وهم و خيال و اعتباريات انجام گيرد، موجب انحراف از صراط مستقيم مي شود و بدون استقرار و سكينت است. همان طوري كه در سوره ي انعام، آيه ي 122 مي فرمايد: «او من كان ميتاً فَاَحْيَيناه و جعلنا له نوراً يمشي به في الناس كمن مثله في الظلمات ليس بخارج منها». آيا مرده اي كه زنده اش ساختيم و برايش نوري قرار داديم كه در ميان مردم بدان مشي كند همانند كسي است كه در تاريكي هاست و از آن بيرون شدني نيست؟ يعني كافران به علت گرفتار بودن در ظلمت ها، دچار اشتباه مي شوند، چون از فطرت جدا افتاده اند.

از آيات متعدد قرآني استفاده مي شود كه در سكينت و سكونت، نورانيت كامل است، نظير آيه ي 28 سوره ي حديد:«يَجْعَلْ لَكُم نوراً يَمْشُونَ بِه و يغفرلكم»، آيه ي 22 سوره ي مجادله: «اولئك كَتَبَ في قلوبهم الايمان وَ اَيَّدَهم بِروح منه»، آيه ي 4 سوره ي فتح: «هُو اَلذّي اَنْزَلَ السَّكينةَ في قلوبِ المؤمنين لِيَزدادوا ايماناً مَعَ ايمانهِم و لله جنود السماوات و الارض و كان الله عليما حكيماً»، آيه ي 26 سوره ي فتح: «فانزل الله سَكينتَهُ علي رسوله و علي المؤمنين و الزمهم كلمة التقوي و كانوا اَحق بها و اهلها» و نيز آيه ي 41 سوره ي توبه: «فَاَنْزلَ اللهُ سَكينَتَهُ عليه وَ اَيَّدَهُ بجنودٍ لم تروها»

پس سكينه از نورانيت حاصل آيد كه عبارت است از ايمان و ايمان مايه ي اصلي تقواست و در نتيجه ي آن، خائف به امنيت مي رسد و وحشت و حزن و



[ صفحه 93]



خوف به تسلاي روح و صفاي باطن مي انجامد.

خلاصه اين كه سكينت و سكونت حالت قلبي است كه موجب آرامش نفس و ثبات قلب مي شود.

برطبق آيات قرآني، سكينت ملازم با ازدياد ايمان و ملازم با تقواي قلبي است. به بيان استاد مرحوم علامه ي طباطبايي در تفسير الميزان، عدالت، انسان را از ارتكاب گناه كبيره بازمي دارد ولي سكينت ملكه اي است كه انسان را از كبائر و صغائر حفظ مي كند، يعني تالي تلو مقام عصمت است و بنابراين در عرفان اسلامي از مقام عصمت به مقام سكينت تعبير مي شود و در قرآن خداوند روح انساني را به خود نسبت مي دهد و مي فرمايد: «روحي». در مورد سكينت هم مي فرمايد «انزل الله سَكينتهُ» يعني خدا سكينه ي خود را بر پيغمبر و مؤمنين نازل كرده است و چون از خداست فقط او بايد اين مقام را افاضه كند و بدون اعانت او حاصل نمي گردد.

در بعضي آيات قرآن سكينه با كلمه ي جنود (يعني لشكريان حق) با هم ذكر شده است به اين معنا كه سكينت نيز از جنود الهي است. به عبارت ديگر سكينت الهي توأم با ياري ملائكه مخصوص پيغمبر و مؤمنين است و وقتي انسان نماز را با خشوع و خضوع به جاي آورد مي رسد به مقام آرامش روحي مي رسد و در اين مقامهمه ي فرشتگان نيز در خدمت او و براي اويند.

خواجه در صد ميدان سكينه را ميدان پنجاه و يكم دانسته، مي گويد: از ميدان رعايت، ميدان سكينه زايد. «قوله تعالي: هُوَ الذي اَنْزَلَ السكّينة في قلوب المؤمنين ْ»

سكينه و آرامش دل در سه مرحله و سه جاي است:

1- در توحيد

2- در خدمت

3- در يقين



[ صفحه 94]



اما سكينه ي توحيدي در قلب و روح انسان سه تأثير دارد: اول ترس است از روز ناآزموده و دوم شناخت خداوند نا اندريافت (در مورد خداوندي كه به تصور و دريافت نمي گنجد) و سوم نورانيت دل به دوري از وسوسه، ترديد و تحير كه محب خدا مي شود.

اما دوم سكينه ي مربوط به خدمت نيز داراي سه اثر است:

1- در دل داد به سنت كردن.

2- اعتماد به اهل كرده تا از هر وسواس آزاد شود. (اعتماد به اهل دين داشته باشد و هر كسي را كه اهليت سير و سلوك دارد، به او اعتماد كند تا هيچ وسواسي نداشته باشد تا راهبر و رهروان را برگزيند).

3- و خلق را فراموش كند تا از ريا آزاد گردد. (كه منظور از ريا، رئاء الناس است و آن كس كه خلق را براي پاداش نداند و به يكباره فراموش كند، عمل ريائي ندارد و آزاد مي ماند.

و اما سوم سكينه در يقين، موجب مي شود كه به تقسيم قسام راضي باشد. كه خداوند فرمود: «نَحْنُ قَسمنا بَينهُم مَعيشَتَهم فِي الحَياةِ الدُنيا» [2] ما تقسيم كننده ايم... مؤمن وقتي به سكينه رسيد به هر چه او تقسيم كند، راضي است.



يكي درد و يكي درمان پسندد

يكي وصل و يكي هجران پسندد



من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد





[ صفحه 95]



كه رضايت از علائم سكينه است. و ديگر اين كه زيان و نفع از يك جاي بيند تا از خود فارغ گردد.

و يكي ديگر به اسم وكيل بپسندد و به خدا توكل كند تا از علايق رها شود. توكل به خدا كرده، به هيچ چيز دل نمي بندد.

پس ايمان به غيب «قيامت و خدا» و محب خدا بودن و عدالت داشتن و اعتماد به اهل و فراموشي خلق و رضايت به رضاي خدا داشتن و تسليم و توكل همه نشانه هاي سكونت و سكينت است كه از مقام رعايت حاصل مي شود و مقدمه است بر طمأنينه. [3] .

در پايان به ذكر نمونه اي از انسان به سكونت رسيده، اشاره مي شود:

پيغمبر، جوان لاغر و نحيفي را در مسجد ديد كه چهره اش زرد و چشم هايش به حدقه نشسته بود. وي را فرمود: اي جوان چگونه صبح كرده اي؟ گفت: در حال يقين، فرمود: موقنين علامتي دارند، علامت تو چيست؟ گفت: علامت من، شب تا صبح بيدار بودن است، آن چنانم كه مردم را در صحراي محشر براي حساب مي بينم.

پيغمبر به اصحابش فرمود: اين بنده اي است كه خداوند قلبش را به نور ايمان منور كرده و به او مقام سكونت داده است.



[ صفحه 97]




پاورقي

[1] سوره ي توبه، آيه ي 103.

[2] زخرف، آيه ي 32.

[3] گرچه خواجه، سكينت را مترتب بر «رعايت» دانسته اما مقام سكينت همانند عصمت، عمده اش بر افاضه ي فيض الهي مترتب است و «رعايت» مقدمات لياقت آن را فراهم مي آورد.


بازگشت