مقام اخلاص


قوله تعالي:

«وَ ما اُمِرُوا اِلاّ لِيَعبُدُوا اللّهَ مُخْلِصينَ لهُ الّدينَ حُنَفاءَ و يُقيموا الصَّلوة» [1] .

يعني فرمان داده نشدند، مگر آن كه، بپرستند خدا را خالصانه و يكتا پرستانه و نماز را به پاي دارند. در اين آيه رابطه ي خلوص و نماز ذكر شده است.

اخلاص در لغت عبارت است از:

«تَصفيَةُ الشَّي ءِ عَنِ الشَوبِ وَ الخَلْطِ»

يعني چيزي را از اضافات و زوائد پاك و مصفا كردن.

و به گفته خواجه عبدالله انصاري: «تَصْفيَةُ الْعَمَلِ مِنْ كُلِّ شُوْبٍ» يعني: صاف كردن عبادت از هر ناخالصي و اضافه اي، اخلاص ناميده مي شود. انتظار نتيجه از غير خدا داشتن، اميد به غير خدا بستن، سپاس و شكرگزاري ديگران



[ صفحه 48]



خواستن، عمل نيك را براي جلب رضايت ديگران انجام دادن، قدح و مدح ديگران را به حساب آوردن، ريا و سمعه در كار عبادت وارد كردن، همه ي اين ها اضافاتي است كه خلوص را از بين مي برد، تا آن جا كه طلب بهشت و رهايي از دوزخ نيز با اخلاص كامل در تنافي است، چون در همه ي اين موارد آدمي براي خود، يك شخصيت وجودي قائل است و مي خواهد آن شخصيت وجودي و اعتباري را راضي كند، و به اصطلاح مي گويد:

«من مي خواهم»، «من انتظار بهشت دارم»، «من از دوزخ مي ترسم». خلاصه اين كه نوعي انانيت براي خود قائل است كه اين ها با اخلاص سازگار نخواهد بود، چون اخلاص به معناي از بين بردن انانيت و اعتبار خودي است. البته رسيدن به چنين مقامي به سادگي ميسر نيست، به طوري كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه در حديث قدسي از خداوند نقل كرد: «اخلاص رازي است كه من آن را در دل هر يك از بندگان كه دوست داشتم، نهادم، گوهري از خزينه ي اسرار خود بيرون آوردم و در سويداي دل دوستان خويش به وديعت نهادم» و گذشتن از هر دو عالم و پشت پا زدن به هر دو نشئه از آثار آن است كه خواجه شيراز گفت:



در ضمير ما نمي گنجد به غير از دوست كس

هر دو عالم را به دشمن ده كه ما را دوست بس



و اين حقيقت آن اخلاصي است كه در روايت فرمود: هر كس چهل روز با اخلاص بگذراند، چشمه هاي حكمت از دلش بر زبانش جاري مي شود. «مَنْ اَخْلَصَ لِلَّهِ اَربَعينَ صَباحاً جَرَت يَنْابيعُ الحِكْمَةِ عَلي قَلْبِهِ وَ مْنِ قَلْبِهِ عَلي لِسانِهِ».



[ صفحه 49]



اين چنين اخلاصي نتيجه ي دوستي و اثر بندگي است. هر كه جامه ي اخلاص بپوشد، هر كاري كند از ميان دل كند، چون كه دوستي حق با آرزوهاي پراكنده در يك دل جمع نشود، كه فريضه ي تن، نماز و روزه است و فريضه ي دل، اخلاص است. خطاب آمد به رسول صلي الله عليه و آله و سلم كه:

اي محمد، هر كجا نورانيت تو نيست، تاريكي شرك است، و هر جا انس شريعت تو نيست، همه سراسر، زحمت شك است و هر جا كه دوستي تو نباشد اخلاصي نيست. پس تويي مايه ي خلوص و اخلاص و استخلاص: «فَاعْبُدِ اللّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدّين»، اي محمد اكنون همه، ما را باش، سر خود با ما بپرداز و از اغيار دل بدار و بندگي ما را خالص بساز. شيخ بزرگ و محقق، محيي الدين بن عربي گفته است: «اَلا لِلَّهِ الْخالِصُ، عَنْ شَوْبِ الغَيْرِيَّةِ وَ اْلاِنانِيَّهِ» پس اخلاص با هر شائبه غيريت و انانيت منافات دارد. (غيريت آن است كه خود را از او ندانم و انانيت آن است كه براي خود استقلال قائل شوم).

آيت الله علامه سيد بحرالعلوم، رسيدن به درجه ي والاي خلوص را پس از عبور از مراحل سخت و عميق و خاصي دانسته است كه عبارتند از: اسلام ابتدايي، ايمان ابتدايي، اسلام اكبر، ايمان اكبر، هجرت بزرگ، جهاد اكبر، اسلام اعظم، ايمان اعظم، هجرت برتر و جهاد كامل، كه پس از عبور از اين مراحل ده گانه مقام خلوص حاصل مي گردد. البته در مراحل قبلي هم خلوص نسبي موجود است.

خلوص كامل واقعي، يكي از مقامات بسيار والايي است كه مقامات و منازل ديگر در آن جمع مي باشد و در نهايت انسان را به مقام فنا و بقا نائل مي سازد، يعني به مصداق «كُلُّ مَنْ عَلَيها فان»، انسان به مقام فنا مي رسد و مي داند كه خداوند عين وجود و هستي است و جز او همه فاني است و به



[ صفحه 50]



مصداق «وَ اللّهُ خَيرٌ وَ اَبْقي»، به مقام بقا مي رسد و خداوند را باقي مي داند و بس. اگر ميان آبگير كوچك و درياي وسيع و ماندگار و مطلق، راه اتصالي باشد، مادام كه دريا موجود است، آبگير هم موجود و باقي است. آب كم آبگير در ارتباط با دريا علي الدوام تازه مي ماند. خلوص، راه زلال و خالص ميان عبد و خداوند است و نماز خالصانه همين ارتباط مدام مي باشد. ولي خلوص در مراحل و مراتب پايين تر، براي عامه مؤمنين و عموم عبادت كنندگان و نمازگزاران خواهد بود و لازم است كه وجود داشته باشد. و آن اين است كه در موقع عبادت، خوف از ملامت لائم و شادماني بر تعريف و چشمداشت به اجر دنيوي نداشته باشد و تنها رضايت پروردگار عالم را مدنظر قرار دهد. يعني نه از ملامت نگران شود و نه از تعريف شادمان گردد و رضايتمندي خدا را بر رضاي ديگران ترجيح دهد. البته اين كيفيت نفساني و روحاني كه محتواي نيت را تشكيل مي دهد، در تمام درجات خلوص، جاري و ساري است و نسبت به باورها، اعتقادات و موقعيت روحي مؤمنين، داراي درجات است و تنها خداوند به مقدار آن آگاه است. خلوص در درجات بالاتر وقتي حاصل مي شود كه بنده ي خدا هيچ چشمداشتي از خدا هم نداشته باشد جز قرب او، نه بهشت را آرزو كند و نه دوزخ را دور خواهد و مهر و قهر او و ناز و نياز او را يكسان بداند و وقتي به اين درجه رسيد جزء مخلصين مي شود، يعني خداوند او را خالص مي گرداند و دستش را مي گيرد. از اين روي فرمود: خلوص از اسرار الهي و دقيق و عميق و لطيف و پوشيده است و ظهور و تعين و نمودي خاص ندارد.

از مجموع روايات اهل بيت اطهار چنين استفاده مي شود، كه اخلاص، غايت دين، منتهاي يقين، ملاك عبادت، اشرف نهايت، جلب ياري خدا،



[ صفحه 51]



بي نيازي از ماسوا، جبران قلت عمل، ملاك قبولي عمل، عبادت مقربين، مكانت مؤمنين، طهارت دل، تسليم نفس، رضايت روح، اصلاح نيت، محو ريا، هويت حقيقي نماز، اهميت راز و نياز، حق حقيقت و رهايي از معصيت و گشاينده ي درهاي بهشت مي باشد. اين ها مجموع اوصافي است كه در روايات براي خلوص ذكر شده است.

امام صادق (ع) فرمود:

«اَلاخلاصُ يَجْمَعُ فَواضِلَ الاَعمالِ»

يعني اخلاص اعمال با فضيلت را جمع مي كند، يعني آثار اعمال نيك يكجا در اخلاص جمع مي باشد.

امام علي (ع) در نهج البلاغه فرمود: همه ي كاركنان زيانكارند جز عبادت كنندگان، و همه ي عابدان زيان كارند جز آگاهان و همه ي آنان زيان خواهند ديد جز كساني كه از روي صدق و حقيقت عمل مي كنند و آنان نيز زيان خواهند ديد جز كساني كه از روي خلوص نيت عمل مي كنند و آنان هم ضرر مي كنند جز كساني كه اهل تقوايند و آنها نيز اهل ضرر و خسرانند مگر افرادي كه به مرحله ي يقين رسيده اند و اين است كه فرمود:

«وَ اعْبُد رَبَّكَ حَتَّي يَأتِيَكَ اليَقين.» [2] .

بنابراين بيان، اعمالي مورد قبول حضرت احديت است كه با آگاهي، صداقت، خلوص، تقوا و يقين همراه باشد، آن هم در بالاترين درجه ي آن ها.

حضرت امام علي (ع)، به خاطر خلوصي كه در بخشش انگشتري بي مقدارش به مستمند در هنگام نماز داشت، به مقام ولايت نائل شد و



[ صفحه 52]



خلوص او و همسر اطهرش در افطار سه روز روزه ي نذري، كه قرص نان جو به مستمند و يتيم و اسير دادند، آنان را به اخذ مدال طهارت و ولايت و برتري رسانيد كه آياتي از قرآن كريم در شأن و منزلتشان نازل گرديد.

ناگفته نماند كه در آيات كريمه ي قرآن، مراتب متعددي براي اخلاص ذكر شده است. يكي مرتبه ي خلوص كه در آن انسان به جز خدا به هيچ چيز ديگر نينديشد و همه ي برنامه هاي ديني را فقط براي او انجام دهد كه در آيه ي146 سوره ي نساء فرمود: «وَ اَخلَصوا دينَهم لِلَّهِ فَاولئِكَ مَعَ الْمومنين». مرتبه ي ديگر مخلص (به كسر لام) بودن، به يكباره از غير خدا چشم بستن و همه ي اسباب را دور ساختن است، بدان گونه كه ابراهيم در آتش نمروديان كرد و در آيه ي 65 سوره ي عنكبوت ذكر شده است كه: «فَاِذا رَكبُوا فِي الفُلكِ دَعَوُا الله مُخْلِصينَ لَه الدّين». و نيز در آيه ي 32 سوره ي لقمان به آن اشاره گرديده است. اما مرحله ي سوم، مخلص (به فتح لام) شدن است كه خداوند انسان را خالص گردانيده، دست او را مي گيرد كه درباره ي ابراهيم و اسحاق و يعقوب فرمود: «اِنّا اَخْلَصناهُم بِخالِصَةٍ» در اين صورت آدمي مخلَص مي شود كه خداوند در آيه ي 24 سوره ي يوسف فرمود: «انه من عِبادِنَا الْمُخلَصين» و در اين مرحله است كه برطبق آيه ي 40 سوره ي حجر، شيطان را به مخلصين راهي نيست و برطبق آيه ي 40 سوره ي صافات بيشتر از آنچه عمل كرده اند در قيامت پاداش خواهند داشت و به علاوه محاسبه ي اعمال ندارند. و برطبق آيه ي160 سوره ي صافات فقط اين گروه خدا را به همان گونه كه شايسته است، توصيف مي كنند.

يعني مخلصين داراي چهار ويژگي مهم اند كه ديگران ندارند:

1- شيطان نمي تواند آن ها را بفريبد.

2- بيش از آنچه عبادت كرده اند پاداش مي بينند، هم تفضلا و هم



[ صفحه 53]



استحقاقا. 3- محاسبه ي عمل ندارند، بلكه خود ميزان اعمال ديگرانند و مستقيما به بهشت مي روند.

4- فقط اين گروه توصيف كنندگان واقعي خداوندند.

نكته: وقتي سخن از خلوص به ميان مي آيد ناگزير به نقطه ي مقابل آن، ريا هم اشاره مي شود. ولي چون توضيح درباره ي ريا كه صفت ناپسندي است با سياق مطالب اين نوشته موافق نيست، علاقه مندان را به كتب مربوط ارجاع مي دهيم.



[ صفحه 55]




پاورقي

[1] آيه 5 سوره بينه.

[2] آيه ي 99 سوره حجر.


بازگشت