مقام اطمينان


قوله تعالي:

«وَ يَهدي اِلَيهِ مَنْ اَنابَ الَّذينَ آمَنوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِاللهِ، اَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُ القُلُوبُ» [1] .

يعني، خداوند هر كسي را كه انابه كند هدايت مي كند، هم آنان كه از رهگذر ايمان و ذكر خدا به مقام اطمينان دل رسيده اند. آري، دل آرام گيرد به ياد خدا. در اين آيه اطمينان قلبي در ارتباط با ذكر بيان شده و مي دانيم كه فرد اعلاي ذكر، همانا نماز است.

البته ذكر داراي معنايي عام است كه شامل انواع مختلف مي شود: ذكر جلي، خفي، لساني، قلبي، روحي، سري، علمي و عملي و ديگر انواع ذكر، ولي با توجه به بعضي از آيات كريمه ي قرآن، از جمله آيه ي 114 سوره يهود، آيه ي 103



[ صفحه 28]



سوره ي نساء و آيه ي 37 سوره ي نور، فرد اعلاي ذكر، نماز است. نماز قوي ترين ذكر است، به طوري كه خداوند در سوره ي طه، آيه ي 14 فرموده است: «وَ اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْري» [2] .

بنابراين مراد از ياد خدا، به معناي خاص و تام كلمه، نماز است كه آرامش و اطمينان قلبي را تأمين مي كند.

مقام اطمينان، مقام سكونت و آرامش، توأم با امنيت و مؤانست مي باشد. به عبارت ديگر، در ميدان احسان كه قبلا توضيح داده شد، مقام مشاهده، ملحوظ است و از مقام مشاهده، يقين به دست مي آيد و از يقين، امنيت علمي حاصل مي گردد، و آدمي از امنيت علمي به سكونت روحي مي رسد و وقتي كه سكونت به عنوان يك صفت ماندگار و ثابت درآيد و به مرحله باورهاي قطعي بي دغدغه و امنيت كامل برسد، مقام والاي اطمينان حاصل مي شود.

بنابراين، اطمينان عبارت از سكونت روحي است كه با امنيت مطلق، توأم گردد و از هر خطر، اثر، اضطراب و قلق، فارغ و رها باشد.

در آيات كريمه ي قرآن، مراحل اطمينان در سه مرحله آمده است:



[ صفحه 29]



يكي اطمينان عقلي و فكري، كه آدمي به كمك هدايت عام الهي، از ترديد و تحير علمي خلاص مي گردد، چنانچه در آيات 94 و 95 سوره ي اسراء مذكور است.

ديگري اطمينان قلبي كه عبارت از رها شدن از خطر هجران است و با ذكر خدا حاصل آيد؛ كه ذكر مرتبه ي وصول است، چنانچه در آيه ي 28 سوره ي رعد كه در صدر بحث ذكر شده، آمده است.

و حضرت ابراهيم (ع) همان اطمينان را مي طلبيد، البته با زبان كنايه نه با آن بيان صريح كه موسي (ع) خواسته بود؛ در «آيه ي 260 سوره ي بقره» حضرت ابراهيم ديدار خدا و مقام وصول را از راه زنده كردن مردگان طلب مي كند و مي گويد: «رَبِّ اَرِني كَيفَ تُحيي الموتي»؛ خدايا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مي كني؟ خطاب مي رسد: «اَوَلَم تؤمِنْ» و او مي گويد چرا ايمان دارم «ولكِنْ ليطمئِنّ قَلْبي». يعني با زبان كنايه اطمينان قلبي را مي طلبد، ولي حضرت موسي مي گويد: «رَبِّ اَرِني انظُر اليكْ»؛ خدايا به من نشان بده تا به تو بنگرم، يعني موسي اطمينان قلبي را با صراحت از ديدار حق مي طلبد، كه در هر دو حال اطمينان قلبي مطرح است.

و سوم اطمينان نفساني، كه رها شدن از ناروايي به رضايت الهي است، همان گونه كه در آيه ي 27 سوره ي فجر آمده است: «يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ اِرجِعي اِلي رَبِّكِ راضِيَّةً مَرضِيَّةً» كه در اين مقام نفس انساني سزاوار ورود به بهشت قرب و جنت الذات خواهد بود.

به هر حال: نماز بيشترين و بالاترين درجه ي اطمينان را به دل و روح آدمي فرامي آورد كه فرمودند: «وَ لَذِكْرُ الله اَكْبَرُ».

و «اِنَّ الصَّلاةَ تَنهي عَنِ الْفَحشاء و المُنكَر» و موجب جلب رضايت



[ صفحه 30]



حق تعالي است، كه بالاترين و بيشترين درجه قرب به خداوند است كه فرمود: «رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَكْبَر»؛ يعني ذكر اكبر كه نماز است، بالاترين مقام را كه رضوان خدا مي باشد، نصيب انسان مي گرداند.

و در نتيجه عذاب دردناك الهي را كه آن هم اكبر است، رفع مي سازد كه فرمود: «لَعَذابُ الآخِرَةِ اَكْبَر» و در نتيجه به اجر بزرگ تر اخروي نائل مي شود كه فرمود: «وَ لَاَ جْرُ الآخِرَةِ اَكبر» و اين مقام بالاترين مقام و نماز بالاترين عبادت است كه اطمينان كامل قلبي را فراهم مي آورد؛ و رسيدن به اين باور، عبارت است از اطمينان نفس.

در اين جا مناسب است سخن خواجه عبدالله انصاري را درباره ي ميدان پنجاه و دوم يعني مقام اطمينان، بياوريم كه مي گويد:

از ميدان سكينه، ميدان طمأنينه زايد كه فرمود:

«يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطمَئِنَّةُ اِرْجِعي اِلي رَبِّكِ...»

خلاصه اين كه اطمينان، آرامشي است توأم با انس، و آن سه قسم است: بر نقد، بر اميد، بر مهر، كه طمأنينه بر نقد، خواه نقد حال يا نقد مقال يا نقد مثال است.

طمأنينه بر اميد، اميد بر مواقف و منازل آتي است كه در سير و سلوك پيش آيد و ديگريطمأنينه بر مهر، است كه بي مهر معشوق همه چيز عبث است كه گفته اند:



اگر از جانب معشوق نباشد كششي

كوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد



اولِ آن، بر سه است: از غافلان به ملك و تملك و جذبه، از عاقلان به



[ صفحه 31]



تجربه، از عارفان به ضمان. (كه جوانب طمأنينه بر نقد است)

و دوم آن بر سه است: مزد مكتسب، مزد منتظر، مزد منقطع، كه جوانب طمأنينه بر اميد است.

و سوم آن بر سه است: مشغول بودن به كار وي از كار خود، و به ياد وي از ياد خود و به مهر وي از مهر خود. يعني آنچه از توانايي ها كه داريم و بر كمالاتي كه بايد حاصل شود و مهم تر از همه با مهر و كشش خداوندي، و الهامات او، مرحله ي اطمينان حاصل مي گردد.



رموز سر انا الحق چه داند آن غافل

كه منجذب نشد از جذبه هاي سبحاني



تو بودي آن دم صبح اميد كز سر مهر

برآمدي و سرآمد شبان ظلماني





[ صفحه 33]




پاورقي

[1] رعد/ 28.

[2] ابوالفضل حبيش تفليسي در كتاب وجوه قرآن، صفحه ي 103 مي گويد: ذكر در قرآن داراي 17 مصداق و وجه مي باشد كه ذيلا ذكر مي شود:

1. وحي: سوره ي قمر/ 25.

2. تورات: سوره ي نحل/ 43.

3. قرآن: سوره ي انبياء/ 4 2.

4. لوح محفوظ: سوره ي انبياء/ 105.

5. طاعت: سوره ي بقره/ 152.

6. نماز جمعه: سوره ي جمعه/ 9.

7. نمازهاي پنجگانه: سوره ي بقره/ 239 و سوره ي منافقون/ 9.

8. آگاهي.

9. ياد كردن به زبان.

10. بزرگواري.

11. ياد به دل.

12. نگاه داشتن.

13. پند دادن

14. انديشه كردن.

15. پيدا كردن.

16. توحيد.

17. پيغامبر.


بازگشت