مقام احسان


قوله تعالي:

«وَ اَقِمِ الصَّلوةَ طَرَفيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَيلِ اِنَّ الْحَسَناتِ يُذهْبنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكري لِلذَّاكِرينَ وَ اصْبِر فَاِنَّ اللهَ لا يُضيعُ اَجرَ الُمحسِنين» [1] .

يعني؛ به پاي دار نماز را در دو سوي روز و پاسي از شب، چرا كه حسنات، پليدي ها و بدي ها را مي زدايد، اين يادي است مر يادآورندگان را، و خويشتن دار و بردبار باش كه خداوند، پاداش محسنين و نيكوكاران را ضايع نخواهد ساخت.

و هم چنين در آيات اوليه ي سوره ي لقمان آمده است كه محسنين و نيكوكاران كساني هستند كه نماز را به پا مي دارند و زكات را مي پردازند و به قيامت يقين دارند و هم اينان مشمول هدايت ربوبي بوده، رستگارند.



[ صفحه 16]



خداوند متعال در اين دو آيه ي كريمه، اقامه ي نماز را منشاء نيل به مقام احسان بيان فرموده است.

«احسان» در لغت، به معناي انجام كار خوب به شكل نيكو مي باشد. يعني احسان داراي دو جنبه ي نيكي است؛ يكي نفس عمل، دوم اجراي عمل. كار خوب را با ابزار بد انجام دادن و يا كار بد را با ابزار خوب انجام دادن، هيچ يك مشمول احسان نخواهد بود. از اين جهت در آيات قرآني، «صبر»، «جهاد»، «معيشت حلال»، «ثروت حلال»، «خدمت به والدين» و هم چنين «نماز»، «كظم غيظ» و «عفو و گذشت» كه همه في نفسه نيك و خوب هستند، وقتي به شكل خوب انجام گيرند، مشمول احسان دانسته شده اند. در اين مورد مي توانيد به آيات 80 و 12 نحل، 134 آل عمران، 22 يوسف، 90 يوسف، 69 عنكبوت، 44 مرسلات، 112 و 83 بقره مراجعه كنيد.

«احسان» در منازل السائرين، پنجاه و يكمين منزل سير و سلوك است و در بيان خواجه عبدالله انصاري در كتاب صد ميدان، پنجاه و چهارمين است. در كتاب صد ميدان، خواجه عبدالله انصاري مي گويد:

«از ميدان «مراقبت»، ميدان «احسان» زايد. احسان آن است كه پيغمبر خاتم سيد ولد آدم صلي الله عليه و آله و سلم، روح القدس را عليه السلام پرسيد. او در جواب گفت: «وَ اَنْ تَعْبُدَ اللهَ كَانَّكَ تَراهُ»؛ خداي را آن چنان پرستش كني كه وي را مي بيني و بداني كه او تو را مي بيند.

در اين ميدان مردم سه دسته اند: يكي غرقه گشته در درياي توحيد و از زندگاني نوميد، يعني همه جا با خدا بودن و نسبت به خود و زندگي خود نينديشيدن. دومي واله گشته در هيبت و سرگرداني در غيبت، همانند پر كاهي در گردونه ي عظيم خلقت. سوم غرقه گشته در وجد، و به مقام حضور، بلكه به



[ صفحه 17]



شهود حق نائل گشتن و به قول عرفا به نورانيت اشراق منور گرديدن.

و به عبارتي ديگر، هواي نفس در عزم گم شود و اسباب در جمع گم شود و تفرق در وحدت گم شود و خلاصه هواهاي نفساني از رهگذر تصميم به كمالات، مورد توجه نباشد و چون همه چيز را در يد قدرت خدا مي داند همه ي اسباب را نفي كند كه آيه ي قرآني «ما رَمَيْتَ اِذْ رَمَيْتَ» به آن متوجه است و چون به وحدت در هستي رسيده است، هيچ چيزي را متفرق نپندارد.

كه در اين صورت از تن سمع پيدا و بس، و از زبان ذكر پيدا و بس و از دل درد پيدا و بس، به دل ديده و پندارد كه به عيان ديده، از تلاشي انسانيت و خمود هوا و عناي علايق رها شده. و اين است احسان و آثار آن».

توضيحي كه خواجه در منازل السائرين بيان كرده، برگرفته از معناي لغوي و اصطلاحات قرآني است كه در يك كلام خلاصه شده است و آن عبارت است از: «اَنْ تَعْبُدَ اللهَ كَاَنَّكَ تَراه»؛ يعني خدا را عبادت كني، بدان گونه كه او را مي بيني.

عبادت خدا يك عمل صددرصد مطلوب و نيكوست و براي آن كه اين عمل در حد كامل نيكويي انجام گيرد، بايد ذهن و فكر از غير او خالي گردد و قصد و نيت نماز، از ريا و عجب مهذب شود و انسان در حالتي قرار گيرد كه خود و حالش را از ديگران پنهان سازد، در خود روحانيت و طمأنينه ايجاد كند، قَلق و اضطراب و وحشت هاي كاذب و تفرق ذهن را از خود دور سازد و در دل سرور و فرح لقاي خداوندي بيابد تا سرانجام به وقت برسد؛ وقت مشاهده و حضور، (وقت به تعبير عرفا، عبارت است از خروج از غيب به شهود و تجلي جلوات خاصه) و خلاصه چنين كيفيت والاي روحي، به مقام احسان تعبير مي شود. و وقتي انسان نمازگزار، در چنين وضعي قرار گيرد



[ صفحه 18]



مشمول «اَنْ تَعْبُدَ اللهَ كَاَنَّكَ تَراه» خواهد بود. شيخ عبدالرزاق كاشي در رساله ي «اصطلاحات في صحائف» نيز همين مطلب را ياد مي كند:

«اَلاِحْسانُ هُوَ التَّحَقُّقُ بِالعُبُودِيَّةِ عَلي مُشاهَدَةِ حَضْرَةِ الْرُّبُوبِيَّةِ بِنُورِ البَصِيرَة»؛ يعني احسان عبارت است از اين كه به كمك نورانيت بصيرت، ديدار كامل حضور ربوبي به منظور تحقق عبوديت، صورت گيرد.

روايت معروفي در ميزان الحكمه نقل شده است. در اين روايت از پيغمبر درباره ي احسان سؤال شد و حضرتش فرمود:

«اَنْ تَعْبُدَ اللهَ كَاَنَّكَ تَراه فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ يَراكْ»؛ يعني احسان آن است كه عبادت كني خدا را بدان گونه كه او را مي بيني، كه اگر نبيني قطعا توجه داشته باشي كه او تو را مي بيند.

فراز اول اين بيان، احسان به معناي اتم و اكمل مي باشد و فراز دوم ناظر به احسان در مرتبه ي نازل تر است؛ يعني ديدار تو او را يا ديدار او تو را و همين بيان رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) خداست كه سرمايه ي سخن عرفا و مايه ي بينش عرفان اسلامي در موضع احسان است.

در پايان اين مقام، اشاره به چند نكته ضروري است:

- نكته ي اول اين كه برطبق آيه ي دوم از سوره ي ملك، خداوند فلسفه و علت عمر انسان و محدوده مرگ و زندگي او را، احسن عمل معرفي كرده و فرموده است:

«لِيَبْلُوَكُم اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً»، نه، اكثر عملا

از اين آيه چنين استنباط مي شود كه چون نماز، بهترين عمل است، پس فلسفه عمر انسان، اقامه ي نماز، يعني احسان عبادي است. و اين نتيجه اي است كه از شكل منطقي حاصل مي شود، يعني خداوند مرگ و زندگي را براي احسن



[ صفحه 19]



عمل آفريده است و نماز، احسن عمل است، پس خدا مرگ و زندگي را براي نماز آفريده است و به عبارت ديگر، فلسفه ي عمر، عبادات است و بالاترين و بهترين عبادت، نماز است.

- نكته ي دوم: گروه هايي كه در قرآن محبوب درگاه الهي ذكر شده اند، مانند «توابين»، «مطهرين»، «متطهرين»، «متقين»، «صابرين»، «متوكلين»، «مقسطين» و «مقاتلين» و «محسنين» هستند. كه در مورد «محسنين» 5 بار محبوبيتشان تكرار شده است. به آيات 195 سوره ي بقره و 134 و 148 آل عمران، و 13 و 93 مائده مراجعه فرماييد. يعني مقام احسان به مراتب بالاتر از تقوا، طهارت و توكل است. ناگفته پيداست كه رابطه ي مستقيمي ميان طهارت، تقوا، صبر، توكل، قسط و قتال با نماز وجود دارد. يعني همه ي شايستگي هاي انساني كه محبوب خدايند، با نماز و در نماز خود را نشان مي دهند.

- نكته ي سوم: به مناسبت احسان و ارزشيابي حسن، يادآوري مي شود كه حسن و قبح، عقلي و ذاتي است و ملاك تشخيص خوب و بد و زشت و زيبا، فرآيند ذاتي موضوعات و سلامت فطرت و خردمندي است، نه آن كه ملاك تشخيص شرعي باشد. پس تشخيص خوبي و بدي داراي مايه ي عقلاني و فطري است و انجام عمل زشت از خدا، از نظر عقلي محال است. [2] .

- نكته ي چهارم: با استفاده از آيه ي فوق الذكر و بعضي از آيات ديگر، مايه هاي اصلي رسيدن به مقام احسان، در چند چيز است، اول نماز و دوم



[ صفحه 20]



صبر.

نيل به مقام احسان فقط از طريق عنايت الهي حاصل مي شود و بس كه در دعاي ماه رجب مي گوييم:

لا صُنْعَ لي و لا لِغَيري في احسان اِلاّ بِك؛ من و غير من جز به وسيله ي تو دستي در احسان نداريم.

- نكته ي پنجم: رسيدن به مقامات عرفاني و از جمله احسان، منحصر به مردان نيست، بلكه براي زنان نيز ميسر است كه فرمود: «فَاِنَّ اللهَ اَعَدَّ لِلمُحسِناتِ مِنكُنَّ اَجراً عَظيماً» [3] .



[ صفحه 21]




پاورقي

[1] سوره ي هود/ 114.

[2] محال دو قسم است:اول محال عادي كه معمولا انجام نمي پذيرد مانند بارور شدن درخت خشك و دوم محال عقلي، مثال جمع ميان دو نقيض است مانند اين كه يك چيز هم باشد و هم نباشد كه محال عقلي است و انجام كار زشت از خدا نيز محال عقلي است. بحث از حسن و قبح به مناسبت طرح موضوع احسان است. به عبارت ديگر ادراك مصاديق احسان چون ذاتي است، در دسترس عقل هم هست.

[3] احزاب/ 29.


بازگشت