به بهانه ي ديباچه: چرا نماز؟


مگر، خداوند تبارك و تعالي، يكي از مقدس ترين دستاوردهاي حكومت صالحان را نماز ندانسته و بر آن بشارت نفرموده؟

مگر نه اين است كه تمام پيامبران و پيشوايان اديان و مذاهب آسماني به نماز مأمور شده بودند؟

مگر نه اين است كه مهم ترين نقطه ي اشتراك ميان همه ي اديان آسماني نماز است؟

مگر اين فريضه ي مقدس، بر آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي، و محمد عليهم السلام و پيروانشان فرمان نبود؟

مگر خانه ي خدا «كعبه ي معظمه» به عنوان نخستين قبله، براي نمازگزاران و مؤمنين تاريخ، وضع نگرديده؟



[ صفحه 8]



مگر نماز مابه الامتياز مؤمن و كافر نيست؟

مگر كروبيان و فرشتگان و جنيان به آن مأمور نيستند؟

مگر نماز، هماهنگي با جهان آفرينش نيست؟

مگر انقلاب اسلامي مان، با نماز و مسجد آغاز نگرديد؟

مگر جبهه حق در جنگ عليه باطل، با نماز رونق نيافت؟

مگر عناصر ضد انقلاب را با نماز و تكبيرمان، محو نكرديم؟

مگر امام راحل قدس سره، در پي هر نماز، فرياد انقلاب سر نداد؟

و مگر او، به دنبال هر نماز در نوفل لوشاتو، انقلاب را رهبري نكرد؟

و مگر هم او، آخرين نماز را با تن نحيف، در حصار قيود اتاق عمل، ايستاده نخواند؟

و مگر رهبري معظم انقلاب- كه خدايش نگه دار باد- با اتكال به خدا و اتكاء به نماز فريادهاي دشمن شكن سر نمي دهد؟

و مگر نوباوگان و فرزندانمان، صفوف نماز جماعت را به منزله ي صفوف مقدم جبهه نمي دانند و به ياد روزي كه هم قطارانشان به نماز عشق در جبهه مي ايستادند، سر از پا نشناخته، به مساجد رو نمي كنند؟

و مگر ملتمان كه دوران امتحانات الهي را مي گذراند، با كارنامه ي نماز، از كوران آزمايش ها به درنمي آيد؟

و مگر صداي اذان همسايگانمان، گوش دلمان را نمي نوازد؟

و مگر صداي تكبير نمازمان، فرش را تا عرش به زير پايمان نمي گستراند؟

و خلاصه، مگر قداست، لطافت و ابهت نماز نيست كه عواطف انساني ما را در گردونه ي ارتباطات سازنده يعاطفي قرار مي دهد و جامعه ي نمازگزاران را از نشاط و شوق، اميد و بزرگواري لبريز مي سازد؟



[ صفحه 9]



پس بياييم شهرمان را به مسجد و مساجدمان را به محل عارفانه نماز بدل كنيم و جامعه اي نمونه، بدان گونه كه مرضي خدا و رسول است، بسازيم.



رسيده ساعت فيض حضور و وقت نماز

بيار جام تدلي به گاه راز و نياز



بده مي ناب از سبيل كوثر دوست

كه ناگه از سر زلف نگار گره شد باز



فراز مسند عشق است لحظه هاي نماز

كه پرده از رخ دلبر شود به ناگه باز



رساند از طرف مصر دلبرم نسيم وصال

شميم پيرهن آن عزيز بنده نواز



تبارك الله از آن چشم و خط و خال و نگاه

از آن قيامت قامت، از آن كرشمه و ناز



منم غريب ديار و تويي غريب نواز

دمي به حال غريب ديار خود پرداز [1] .



خداوند در آيه ي 56 سوره ي نور، اقامه ي نماز، پرداخت زكات و اطاعت از رهبري الهي را، بازياب استخلاف و قدرت يابي بندگان مؤمن عنوان كرده و آن را تأمين كننده ي رحمت الهي بيان نموده است. در آيه ي41 سوره ي حج نيز، اقامه ي نماز، پرداخت زكات و امر به معروف و نهي از منكر را از آثار مهم و بركت خيز



[ صفحه 10]



قدرت و تمكن و فرمانروايي مؤمنين دانسته و آن را منشأ عاقبت به خيري و نيك فرجامي قلمداد كرده است.

بنابراين، حكومت صالحان را همين سزاوار است كه به اقامه ي نماز و پرداخت زكات دعوت كرده، همگان را به تعهد و تقيد به آن فرا بخواند تا هم مشمول رحمت الهي گردند و هم سرانجام به قرب حق و رضوان الهي نائل شوند. يعني هم دنيايشان تأمين گردد و هم آخرتشان.

نكته ي مهم و لازم ديگري كه در همين جا بايد به آن بپردازيم اين است كه در كتاب عزيز خدا، قرآن كريم، 87 آيه درباره ي نماز نازل گرديده كه در آن ها كلمه ي صلوة و اشتقاقات آن ذكر شده است، به استثناي آياتي كه كلمات ذكر، ركوع، سجده و قرآن و تسبيح آمده كه در بعضي موارد به معناي نماز مي باشد و تعداد آن ها نيز زياد است.

آيات نماز بعضي در مكه و برخي ديگر در مدينه نازل شده است و با مراجعه به اين آيات، مطالب بس عزيز و مهم به دست مي آيد كه به بعضي از آن ها در سلسله مقامات آتيه اشاره خواهد شد. ان شاءالله

اما آنچه فعلا در اين جا يادآوري مي كنيم اين است كه بيش ترين آيات مربوط به نماز پس از هجرت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در مدينه نازل شد. اگرچه بعضي از آيات مذكور در سال هاي قبل از هجرت- از سال دوم تا دوازدهم بعثت- به طور پراكنده وارد شده است، اكثر آيات مربوط به نماز در سوره هاي بقره، آل عمران، نساء، انعام و اعراف آمده كه مربوط به بعد از هجرت مي باشد. يعني يازده آيه ي سوره بقره در سال هاي پنجم، هشتم و نهم هجري، يك آيه ي سوره ي آل عمران بين سال هاي دوم و سوم هجري، شش آيه ي سوره ي نساء در سال هاي ششم، هشتم و دهم هجري، دو آيه ي سوره ي انعام در سال ششم هجري و شش آيه ي



[ صفحه 11]



سوره ي مائده بين سال هاي هفتم، نهم، دهم و يازدهم هجري نازل شده اند و بدين ترتيب نزول آيات مربوط به نماز به طور ميانگين بين سال هاي هشتم، نهم و دهم بعد از هجرت صورت گرفته است.

بنابراين بيش ترين تذكر مربوط به اقامه ي نماز، در سال هاي هشتم و نهم هجري مي باشد، همان گونه كه بيش ترين آيات مربوط به ديگر احكام نيز در همين سال ها نازل شده است. در سال هاي اول بعثت، نماز يك ركعتي و يا دو ركعتي بوده، ولي در سال هايي كه ذكر شد نمازهاي يوميه به ترتيبي كه موجود است تأييد گرديد.

در سال هاي نهم و دهم هجرت يعني حدود 20 و 21 سال بعد از بعثت رسول اكرم صلي الله عليه و آله احكام و از جمله سفارش هاي مؤكد مربوط به نماز نازل گرديده است. مي دانيم كه همه ي جنگ هاي رسول اكرم صلي الله عليه و آله در مدينه رخ داد و بسياري از اماكن تخريب شد، عده اي به شهادت رسيدند، گروهي اسير شدند و فشار اقتصادي و رواني در جامعه گسترش يافت. يعني ضمن اين كه انقلاب رسول اكرم صلي الله عليه و آله تثبيت شده بود ولي مشكلات روحي و اقتصادي كم و بيش خود را مي نماياند و در همان شرايط سفارش به نماز مورد تأكيد قرار گرفت و امروز كه همان كيفيت تكرار مي شود، سفارش به نماز مورد تأكيد است.

مطلب مهم قرآني ديگر اين است كه از سياق آيات قرآني مربوط به نماز چنين استفاده مي شود كه مسائل نماز به سه شكل مطرح شده است:

يك دسته آياتي است كه به ظواهر موضوعات و مسائل مربوط به نماز اشاره دارد. مثلا به اقسام طهارت، وضو، غسل و تيمم، يا نماز مسافر، نماز خوف، نماز جنگ و نماز مستحب و يا اوقات نمازهاي پنجگانه، نماز انفرادي،



[ صفحه 12]



نماز جماعت و اذان، كه مي توانيد در اين باره به آيات: بقره/ 43، نساء/ 102 و 103، مائده/ 6 و 58 و 91،توبه/ 99، هود/ 114، اسراء/ 78، آل عمران/ 39 و مائده/ 58 مراجعه كنيد.

دسته ي ديگر از آيات مربوط به نماز، آياتي است كه در مورد ارتباط متقابل نماز و مسائل اقتصادي، نماز و اخلاقيات، نماز و جهاد، نماز و علم، نماز و بعضي مسائل ديگر مي باشد كه در نشريات ديگر به آن ها پرداخته ايم.

دسته ي سوم از آيات نماز، آن هايي است كه به تأثير نماز در تقويت ملكات فاضله ي انساني و ساختار روحي آدمي پرداخته است، همان تأثيراتي كه نمازگزار را در رسيدن به مقامات بلند عرفاني و سير و سلوك الي الله، كمك مي كند. از جمله ي مقامات و منازل عرفاني مذكور در آيات مربوط به نماز، عبارت اند از: [2] .



[ صفحه 13]



احسان، اخبات، اخلاص، اطمينان، انابه، تقوا، تزكيه، تفضل، توكل، رضايت، صبر، طمأنينه، طهارت، عبوديت، قنوت، كرامت، وجل، ولايت، هدايت، يقظه و...، كه ان شاءالله در ادامه ي اين بحث، در حد توانمان به توضيح آن ها خواهيم پرداخت. البته كتاب هايي كه به تفسير عرفاني نماز پرداخته اند كم نيستند و مي توان از كتاب معروف سرالصلوة حضرت امام (ره) يا كتاب مرحوم آيت الله شاه آبادي كه سرآمد ديگر كتب مربوط هستند، ياد كرد ولي آنچه ما مي خواهيم مطرح كنيم، مقاماتي است كه صريحا در آيات مربوط به نماز ذكر شده است و لا غير.

قابل توجه اين است كه عمده مطلب مشترك ميان هر سه دسته از آيات ذكر شده، بيان محورها و اساس تشويق و تحريض به نماز است.

و به تعبير ديگر اين آيات از رهگذر پنج موضوع مؤمنين را به اقامه ي نماز ترغيب مي نمايند:

1- باور ساختن ايمان به غيب [3] .

2- تقويت احساس بندگي نسبت به خداوند [4] .

3- توجه هر چه بيشتر به وحدانيت حق تعالي [5] .

4- وعده و مژده دادن به جنات مكرمون، جنة الوراثة و جنات عدن و خلاصه بهره هاي اخروي كه در اكثر آيات مربوط ذكر شده است.

5- وعيد و ترساندن از عقاب و دركات عذاب الهي، مانند: سقر، سعير، ويل، غي و جهنم [6] .

به بيان ديگر، نتايج دنيوي و اخروي به عنوان انگيزه اي كارساز براي



[ صفحه 14]



نمازگزاران به شمار مي آيد.

در اين سلسله نوشتار، به بعضي از مقامات عرفاني نماز كه در آيات قرآني مذكور است، مي پردازيم و تنها آياتي موردنظر ماست كه نماز و يكي از مقامات در آن آمده است.

البته اين تمنا و آرزو برتر از فكر ناتوان و بيش از بضاعت مزجاة ماست، ولي اميدواريم با عنايات الهي و ياري انفاس پاك بزرگواران، اشاره اي داشته باشيم.

(مقامات به ترتيب حروف تهجي مرتب شده اند)



[ صفحه 15]




پاورقي

[1] شعر از همين نويسنده.

[2] زبان عرفان: ناگفته نماند كه تفهيم و تدريس هر علم به زباني خاص نيازمند است و هر يك از علوم تجربي يا علوم انساني، زبان مخصوص به خود را دارا مي باشد. عرفان نيز يكي از علوم اسلامي است كه عمدتا از زبان اشاره و كنايه و استعاره بهره مي گيرد و چون مفاهيم آن داراي گستردگي ويژه اي است، از اصطلاحاتي كه داراي قابليت و غناي مفهومي است سود مي جويد و به همين جهت، از گذشته هاي دور مورد پذيرش و قبول بعضي افراد واقع نمي شده است. از طرف ديگر چون با بعضي از اصطلاحات و عقائد متصوفه اشتباه مي شده، مورد انتقاد قرار مي گرفته است. به همين جهت حضرت امام خميني (قدس سره) در كتاب «صلاة العارفين» مي فرمايد: «از امور مهمه اي كه تنبه به آن لازم است و اخوان مؤمنين و خصوصا اهل علم «كثر الله امثالهم» بايد در نظر داشته باشند، اين است كه وقتي كلامي را از بعض اهل معرفت شنيدند، بدون حجت شرعيه رمي به فساد و بطلان نكنند. خيال نكنند، هر كس اسم از مراتب نفس و مقامات اولياء و عرفا برده، صوفي است يا مروج ادعاهاي صوفيه است». سپس حضرت امام (ره) مي فرمايد: «به جان دوست قسم، كلمات نوع آن ها يعني عرفاي اسلامي، شرح بيانات قرآن و حديث است». آن گاه با ذكر حديث شريفي از امام صادق (ع)، يادآوري مي كنند كه «آيا اين حديث غير از فناي ذاتي كه در لسان عرفاي اسلامي است به چيز ديگري قابل حمل است؟» و با نقل فرازي از مناجات شعبانيه، مطلب را روشن و تأييد مي فرمايند. پس زبان عرفان، زباني است برتر و وسيع تر و مقدس تر از هر زباني.

[3] سوره ي بقره، آيه ي 3.

[4] سوره ي ابراهيم، آيه ي 31.

[5] سوره ي طه، آيه ي 14.

[6] ماعون، 3 و 4/ توبه، 54/ مائده، 91.


بازگشت