نماز در قرآن


در قرآن فراوان از نماز سخن به ميان آمده است و به اقامه ي آن دستور داده شده و مؤمنين امر شده اند كه آن را با آداب خاص بجا آورند.

علاوه بر اين، قرآن براي نمازگزاران صفاتي را نيز برمي شمارد و براي آنان امور و مطالبي را اثبات مي كند. به عنوان نمونه چند آيه از قرآن را يادآور مي شويم كه اهميت نماز از آن به خوبي نمايان است.

(ان الانسان خلق هلوعاً - اذا مسه الشر جزوعاً - و اذا مسه الخير منوعاً - الا المصلين - الذين هم علي صلاتهم دائمون -... والذين هم علي صلاتهم يحافظون - اولئك في جنات مكرمون) [1] .

به راستي انسان حريص و بي صبر خلق گرديده است. چون شر و آفتي به وي رسد جزع و فزع مي كند؛ و وقتي مال و نعمتي به او برسد بخل مي ورزد؛ مگر نمازگزاران. همانان كه بر نمازشان مداومت دارند و... و كساني كه بر نماز خويش محافظت مي كنند، اينان در باغ هايي متنعمند.

آيات آغازين سوره ي معارج، زبان حال عده اي است كه گرفتار آتش جهنم مي شوند. قرآن يكي از علل اين گرفتاري را هلع (حرص شديد) انسان مي داند كه



[ صفحه 14]



البته ذاتي و فطري انسان هاست، اما آن عده اي كه گرفتار آتش دوزخ شده اند، اين هلع را در راه شر به كار برده اند، در نتيجه زيان ديده اند. آنگاه قرآن نمازگزاران (مصلين) را استثناء مي كند. همانان كه اين هلع ذاتي را در راه شر به كار نبرده اند، بلكه بدان جهت خير داده اند و به وسيله ي آن به كمال رسيده اند.

به ديگر سخن، نماز مي تواند به اين هلع ذاتي جهت دهد؛ لذا قرآن مصلين را جزو كساني قرار نمي دهد كه هلع ذاتي را به بدي و شر آلوده كرده باشند.

البته قرآن اين صفت را فقط براي كساني اثبات مي كنند كه بر نمازشان مداومت داشته باشند.

(الذين هم علي صلاتهم دائمون)

كساني كه نمازشان ترك نمي شود و همواره بر نمازشان مداومت دارند.

در ادامه ي آيات، قرآن صفات ديگري نيز براي اين نمازگزاران برمي شمارد. [2] و در پايان، براي دومين بار از نمازگزاران سخن مي گويد.

(والذين هم علي صلاتهم يحافظون)

و كساني كه بر نمازشان محافظت دارند.

محافظت بر نماز را به معناي رعايت كردن صفات كمال نماز دانسته اند. [3] .

پس در مجموع كساني مي توانند هلع ذاتي را آلوده نسازند كه نماز را برپاي دارند و علاوه بر مداومت بر آن، صفات كمال آن را نيز رعايت كنند. آنگاه چنين انسان هايي در بهشت متنعم مي شوند كه:

(اولئك في جنات مكرمون)

اين عده در باغ هايي هستند و در آن مورد احترام واقع مي شوند.



[ صفحه 15]



از جمله آيات ديگري كه متكفل همين امر است، مي توان آيات اول سوره ي مؤمنون را برشمرد. در اين آيات قرآن صفات و ويژگي هاي مؤمنان را برمي شمارد؛ و درست مانند آيات قبلي در ابتدا و انتها ويژگي هاي مؤمنان، مسئله ي نماز را طرح مي كند و درباره ي آن سخن مي گويد:

(قد افلح المؤمنون - الذين هم في صلاتهم خاشعون -... والذين هم علي صلواتهم يحافظون - أولئك هم الوارثون - الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون) [4] .

قطعاً مؤمنان رستگار شده اند. همانان كه در نمازشان خشوع و فروتني دارند... و كساني كه بر نمازهايشان محافظت مي كنند. اينانند كه ارث برنده اند. همان كساني كه بهشت را به ارث مي برند. آنان در آن جاودانه اند.

اين آيات به خوبي مي توانند اهميت و ويژگي خاص نماز را تبيين و روشن نمايند. اولين صفتي كه براي مؤمنان ياد مي شود برپا داشتن نماز است با حالت خشوع و فروتني.

خشوع در نماز را صاحب مجمع البيان هم خشوع قلبي مي داند و هم خشوع در جوارح و اعضاء؛ يعني به كسي مي گويد در نمازش خاشع است كه هم در هنگام نماز تمام توجه ش به خدا بوده و از غير خدا به كلي بريده باشد (خشوع قلبي)، و هم به صورت ظاهر با آرامش نماز بخواند و به اطراف نگاه نكند، بلكه نگاهش به طرف محل سجده اش باشد. اگر اين دو خشوع با هم جمع شد، شخص نمازگزار خاشع است؛ چنان كه صاحب مجمع البيان نقل مي كند:

«النبي صلي الله عليه و اله رأي رجلاً يعبث بلحيته في صلاته، فقال: انه لو خشع قلبه لخشت جوارحه» [5] .

پيامبر صلي الله عليه و آله ديدند مردي در نماز با ريش خود بازي مي كند، فرمودند: اگر قلبش خاشع بود، اعضاي بدنش نيز خشوع داشتند.



[ صفحه 16]



در اين روايت پيامبر خشوع را هم خشوع قلبي مي دانند و هم خشوع در جوارح؛ و علاوه بر آن خشوع در جوارح را نشانه و آيتي مي شمارند براي خشوع قلبي؛ همان گونه كه حسن ظاهر نشانه ي حسن باطن و أماره ي بر عدالت شمرده مي شود.

علامه ي طباطبايي صاحب الميزان رحمه الله نيز خشوع را نزديك به آنچه صاحب مجمع گفت معنا فرموده اند.

نص كلام ايشان چنين است:

«كلمه ي خشوع به معناي تأثر خاصي است كه به افراد مقهور دست مي دهد. افرادي كه در برابر سلطاني قاهر قرار گرفته اند، تمام توجه اين افراد به او معطوف گشته، از هر جاي ديگر قطع مي شود؛ و ظاهراً اين حالت حالتي است دروني كه به نوعي عنايت، به اعضاء و جوارح نيز نسبت داده مي شود.» [6] .

احاديث فراواني هم در خشوع پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام وجود دارد كه طالبان مي توانند به منابع آن مراجعه كنند. [7] .

بعد از اينكه دانستيم اولين صفت مؤمنان خشوع در نماز است و معني و مفهوم خشوع نيز روشن شد، مي بايد به آخرين صفت مؤمنان كه باز در مورد نماز است بپردازيم:

(والذين هم علي صلواتهم يحافظون)

و از صفات مؤمنان آن است كه بر نمازهايشان محافظت مي كنند.

صاحب تفسير صافي ملا محسن فيض كاشاني حفاظت بر نماز را حفاظت بر اوقات و حدود آن مي داند. [8] .

صاحب الميزان نيز در ذيل آيه چنين مي فرمايد: «صلوات جمع صلاة (نماز) است و اگر فرمود نمازها را محافظت مي كنند، خود قرينه ي اين است كه مراد



[ صفحه 17]



محافظت بر عدد آنهاست. پس مؤمنان محافظت دارند كه يكي از نمازهايشان فوت نشود و دائماً مراقب آنند. حق ايمان هم همين است كه مؤمنان را به چنين مراقبتي بخواند». [9] .

مؤمنان كه نماز را با خشوع به جاي آورند و بر آن به تفسيري كه گذشت محافظت كنند، نتيجه ي عملشان را چنان كه ذيلاً مي آيد مي بينند:

(أولئك هم الوارثون - الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون)

اين مؤمنانند كه ارث برنده اند همان كسان كه بهشت را به ارث مي برند.

آياتي كه در قبل داشتيم، به پاداشتن نماز را از صفات مؤمنان و وارثان بهشت مي دانست، در مقابل آياتي نيز اقامه نكردن و بپانداشتن نماز را از صفات و ويژگي هاي گناهكاران و علت دخول آنان در جهنم مي داند. به عنوان نمونه:

(يتساءلون - عن المجرمين - ما سلككم في سقر - قالوا لم نك من المصلين - و...) [10] .

بهشتيان از گناهكاران مي پرسند: چه چيز شما را به جهنم درآورد؟ [و آنان اولين علتي را كه براي ورود به جهنم براي خود برمي شمارند اين است:] گويند: ما از نمازگزاران نبوديم.

در اين باره سخن جمعي از مفسران نقل مي شود:

در تفسير منسوب به ابن عباس نماز را از نمازهاي پنج گانه ي مسلمانان دانسته است. [11] .

صاحب مجمع البيان مقصود از صلاة در آيه را همان نماز واجب مي داند، و از اين آيه استفاده مي كند كه كفار مكلف بر فروع هستند. [12] .

و صاحب الميزان مقصود از صلاة را در آيه چنين مي داند: «مرد از صلاة نماز



[ صفحه 18]



معمولي نيست، بلكه منظور توجه به عبادتي خاص به درگاه خداي تعالي است كه با همه ي انحاء عبادت ها، يعني عبادت در شرايع معتبر آسماني كه از حيث كم و كيف با هم مختلفند - سازگار است.» [13] .

مرحوم علويه امين نيز در تفسير مخزن العرفان ذيل آيه چنين بيان مي دارد: «لكن اين آيه به تنهايي دلالت بر مكلف بودن كفار به فروع ندارد؛ زيرا امر نمودن به كسي كه معتقد به اصول نيست به فروع نمودن معقول نيست. كسي كه رسالت رسول را انكار دارد، بلكه شايد اصلاً به مبدأ قائل نباشد، چگونه مي توان وي را امر به نماز و باقي احكام فروع نمود؟! و وقتي نشد متعلق امر واقع گردد، پس مأمور هم نيست؛ زيرا كه تكليف بعد از قبول ايمان تعلق مي گيرد. پس شايد جهنميان مي خواهند بگويند: ما زير بار اطاعت نبوديم و ايمان نياورديم تا به ما امر به نماز بكنند و نماز بخوانيم و...» [14] .

با توجه به سخنان صاحب مخزن العرفان، مطالب صاحب مجمع كه از اين آيه مكلف بودن كفار بر فروع را استفاده كرده ضعيف مي شود. علاوه بر استدلال متين صاحب مخزن العرفان، صريح قرآن كساني را كه مسئول واقع شده اند گناهكاران مي داند و نه كافران و؛ بديهي است كه گناهكار لازم نيست حتماً كافر باشد، اگرچه در ادامه ي آيات آنان را از تكذيب كنندگان به روز قيامت دانسته است كه در اين صورت از كفار محسوب مي شوند.

و در هر صورت چه مقصود از نماز نمازهاي واجب باشد، و يا براساس سخن مرحوم علامه ي طباطبايي عبادتي خاص، يكي از علل به جهنم افتادن گناهكاران اين است كه از ياد خدا غافل شده اند؛ و قبلاً نيز يادآور شديم كه نماز ياد بزرگ خداوند است. والله العالم.

بحث در اين موضوع را به همين جا خاتمه مي دهيم و از مجموع سخن يك



[ صفحه 19]



نتيجه مي گيريم:

كساني كه بر نماز مداومت دارند و صفات كمال آن را رعايت مي كنند و در نمازشان خاشع ند و بر اوقات و حدود آن محافظت مي نمايند، اينان وارثان بهشت خواهند بود؛ و برعكس كساني كه نماز را ترك كرده، از ياد خدا غافل باشند، سرانجامي جز ورود به جهنم در پيش نخواهند داشت.



[ صفحه 20]




پاورقي

[1] سوره ي معارج، آيات 29 - 35.

[2] بحث از صفات ديگر را مي توانيد در ادامه ي آيات و تفاسير بيابيد.

[3] الميزان 20 / 17.

[4] سوره ي مؤمنون، آيات 1 - 11.

[5] مجمع البيان، ذيل آيه شريفه؛ ارشادالقلوب / 115؛ موسوعة أحاديث أهل البيت عليهم السلام 3 / 292، ح 10.

[6] ترجمه ي الميزان 29 / 11.

[7] رجوع كنيد به دائرةالمعارف حديثي مؤلف به نام: موسوعة أحاديث أهل البيت عليهم السلام 3 / 289.

[8] تفسيرالصافي / 326، ذيل آيه ي شريفه از چاپ سنگي.

[9] ترجمه ي الميزان 29 / 18.

[10] سوره ي مدثر، آيات 40 - 43.

[11] تفسير منسوب به ابن عباس، ذيل آيه ي شريفه.

[12] مجمع البيان، ذيل آيه ي شريفه.

[13] الميزان، ذيل آيه ي شريفه.

[14] مخزن العرفان 3 / 196.


بازگشت