حكمت وجوب نماز


براي نماز حكمتهاي گوناگوني مي توان بيان كرد كه شايد بتوان تمام اين حكمتها يا قسمت عمده اي از آن را بر گرد محورهايي كه ذكر مي شود بيان نمود:

1. نماز امر مولا (الله) است و عقل حكم مي كند كه از امر مولا اطاعت كنيم. پس مي بايد نماز را بجا آوريم.

در مقدمه ي اول جاي هيچ گونه ترديدي نيست؛ زيرا خداوند نماز را در آيات متعددي از قرآن واجب نموده است. در مقدمه ي دوم نيز كه حكم عقل به اطاعت مولا باشد جاي شك و شبهه اي نيست؛ و چون هر دو مقدمه جايي براي بحث ندارد، از اين رو مي بايد نماز را به جاي آوريم.

مرحوم حاجي سبزواري در نبراس خود اين قسمت را در چند بيت چنين توضيح مي دهد:



لا شأن للعبد سوي امتثال

سوي ابتغا قربة ذي الجلال



بل هو لا يملك ذاتاً وصفة

مشيةً و قدرةً و معرفة



كسر الأياز للفريدة اشتهر

و أمر مامور أمير ماكسر [1] .



2. نماز انسان را از غفلت و فراموشي و فريفتگي نجات مي دهد و او را به ياد خدا



[ صفحه 10]



مي اندازد، لذا خدا به آن امر نموده است.

و همين امر شايد مراد از آيه ي قرآن باشد كه (و لذكر الله أكبر) [2] ؛ يعني: نماز بزرگ ترين ياد خدا است.

و چون ياد خداست مي تواند از فحشاء و منكر نيز ممانعت به عمل آورد؛ و شايد آيه فوق دليل براي قبلش باشد كه: (أقم الصلوة ان الصلوة تنهي عن الفحشآء والمنكر) [3] .

حاجي سبزواري رحمه الله نيز در نبراس علت مكرر بودن نماز و پي در پي بپاداشتن آن را همين امر مي داند.



والصلوات متكررات

اذ غفلات متتابعات [4] .



3. نماز نه تنها چون ياد خداست مي تواند از گناهان احتمالي آينده جلوگيري كند، بلكه به وسيله ي آن گناهان گذشته نيز از بين مي رود؛ يعني نماز مي تواند كفاره ي گناهان باشد.

همان گونه كه به وسيله ي نماز است كه آثار ترك اولي از آدم ابوالبشر برطرف گرديد. بدين قرار كه آدم امر مي شود نماز بگزارد و در اثر چند بار به پاي داشتن نماز آثار ترك اولي از او زدوده مي شود و جبرئيل در پايان به او مي گويد:

«يا آدم! مثل ولدك في هذه الصلوات كمثلك في هذه الشامة. من صلي من ولدك في كل يوم و ليلة خمس صلوات، خرج من ذنوبه كما خرجت من هذه الشامة» [5] .

اي آدم همچنان كه آثار ترك اولي به وسيله نماز از تو زدوده شد، هريك از فرزندان تو نيز كه در شبانه روز پنج بار نماز بخواند، گناهانشان از ميان مي رود، چنان كه ترك اولاي تو از ميان



[ صفحه 11]



رفت.

در احاديث فضيلت نماز نيز اين جمله وجود دارد كه: «لم تبق الذنوب مع الصلاة خمس مرات» [6] : با پنج بار نماز خواندن ديگر گناهي باقي نمي ماند.

آنچه از حكمت هاي نماز فعلاً در ذهن اين حقير است، همين مطالب مذكور است، ولي لازم ديدم دو نكته را متذكر شوم:

اولاً: آنچه در اين بحث به عنوان حكمت از آن ياد شد مسلم است كه علت به معناي فلسفي آن نيست؛ و اگر در كلام برخي تعبير به علت را مي بينيد، مراد همان حكمت است.

و ثانياً. تمام مواردي كه در بالا تحت عنوان حكم وجوب نماز ياد شد، به علاوه ي مطالبي فزونتر از آن را مي توان از پاسخ امام رضا عليه السلام به سؤال محمد بن سنان دريافت. در اين پاسخ، امام آنچنان كه شايسته است حق مطلب را بيان نموده اند:

كتب الرضا علي بن موسي عليهمااسلام الي محمد بن سنان فيما كتب من جواب مسائله: «ان علة الصلاة أنها اقرار بالربوبية لله عزوجل و خلع الأنداد، قيام بين يدي الجبار جل جلاله بالذل و المسكنة و الخضوع والاعتراف، والطلب للاقالة من سالف الذنوب. وضع الوجه علي الأرض كل يوم اعظاماً لله جل جلاله، و أن يكون ذاكراً غير ناس و لا بطر، و يكون خاشعاً متذللاً راغباً طالباً للزيادة في الدين و الدنيا، مع ما فيه من الايجاب و المداومة علي ذكر الله عزوجل بالليل والنهار، و لئلا ينسي العبد سيده و مدبره و خالقه، فيبطر و يطغي، و يكون ذلك في ذكره لربه جل و عز و قيامه بين يديه زاجراً له عن المعاصي و مانعاً له من أنواع الفساد» [7] .

امام رضا عليه السلام در پاسخ محمد بن سنان كه از علت و حكمت نماز پرسيده است مي فرمايند: علت و حكمت نماز اين است كه نماز اعتراف به ربوبيت پروردگار و منزه دانستن او از همتايي است. ايستادني است با خضوع و فروتني و ذلت و خواري در برابر خداوند متعال؛ و طلب بخشش



[ صفحه 12]



از گناهان گذشته است. و قرار دادن صورت بر زمين به خاطر بزرگداشت خداوند است. و اينكه بنده به ياد خداست و او را فراموش نكرده و در مقابل نعمت هايش سركشي ننموده است؛ و آنكه در برابر خداوند خاشع و متواضع و ذليل است و از او فزوني در دين و دنيا را طلب مي كند؛ در عين حال كه نماز مداومت بر ياد خداست و از آن روست كه بنده مولا و تدبيركننده ي امور خويش را فراموش نكند كه به سركشي و طغيان بيفتد. همه ي اينها در يادكرد او از پروردگار بلندمرتبه اش است و ايستادن در برابر او كه وي را از نافرماني به دور مي سازد و از انواع فساد مانع مي شود.

شايان ذكر آنكه شيخ صدوق - أعلي الله مقامه الشريف - روايت «علل» محمد ابن سنان را در كتاب شريف عيون اخبارالرضا عليه السلام [8] با سه سند نقل مي كند كه به نظر صاحب اين قلم سند اول آن معتبر و سند سوم آن صحيح است. بنابراين روايت فوق از حيث سند از صحاح شمرده مي شود.



[ صفحه 13]




پاورقي

[1] نبراس / 7.

[2] سوره ي عنكبوت، آيه ي 45.

[3] سوره ي عنكبوت، آيه ي 45.

[4] نبراس / 52.

[5] الفقيه 1 / 214، ح 644؛ بحارالأنوار 18 / 21، (چاپ سنگي) و 79 / 226، ح 14 [33 / 52] در چاپ حروفي بيروت؛ اين روايت را صدوق در علل الشرائع 2 / 338، ح 2 به سند معتبر؛ و همچنين برقي در محاسن 2 / 42، ح 1133 به سند معتبر نقل مي كنند.

[6] الفقيه 1 / 211، ح 640.

[7] الفقيه 1 / 214، ح 645؛ علل الشرائع / 338؛ بحارالأنوار 18 / 20، چاپ سنگي، 79 / 262، ح 10 [33 / 50].

[8] عيون أخبارالرضا عليه السلام 2 / 88.


بازگشت